از تقلب خونین تا معصیت خجسته

محمد صفریان
محمد صفریان

» گزارش روز از جلسه دانشگاه لندن در مورد پیآمد انتخابات ایران

در ادامه اعتراضات به نتایج انتخابات و حوادث پس از آن، انجمن سخن لندن، روز شنبه برگزارکننده یک جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ بود. در این جلسه که در یکی از سالنهای اجتماعات دانشگاه مطالعات آسیایی و آفریقایی لندن برگزار شد، عبدالکریم سروش،مسعود بهنود، عطاء الله مهاجرانی و فرخ نگهدار ضمن سخنانی،به تحلیل اوضاع ایران وشرح اتفاقاتی که در انتخابات اخیر حادث شده پرداختند و پیشینه ی تاریخی انتخابات را بررسی کردند.

مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ گرداننده برنامه بود و دکتر عبدالکریم سروش گشاینده جلسه که با بیان این نکته آغاز کرد “می دانم همه شما به عشق وطن و اعلام داغداری و غمخواری با هم وطنان اینجا گردآمده اید”.

“من نمی توانم شادمانی خود را از یکی از اموری که نسبتاً حاشیه ای به شمار می رود ابراز نکنم و آن شرکت بنده است و دوست عزیزمان آقای فرخ نگهدار که در میز گفت و گو شرکت خواهند کرد. جوانترها نمی دانند. شاید تنها در تاریخ انقلاب خوانده باشند. اما آنهایی که سن و سالی دارند می دانند که 29 سال پیش، یک سال پس از انقلاب اسلامی در ایران، حوادث، بنده و ایشان را روبروی یکدیگر نشانده بود. تلویزیون ایران بود و نشر مناظره هایی که در آن زمان صورت می گرفت. ایکاش آن فضا ادامه پیدا می کرد، کاش به رویارویی های مسلح و غیر مسلح نمی کشید و ای کاش ظرفیت جامعه چنان بود که مسائل با گفت و گو و مناظره و مباحثه حل می شد. من گاهی ملامت شنیده ام که چرا در آن مناظره ها شرکت کرده ام اما بدان مفتخرم و می دانم که کار فوق العاده نیکویی بود. برای اینکه بدانیم ما از کجا به کجا رسیده ایم و کشور و مردم چه راهی را طی کرده اند و انقلاب در چه مسیری بود و در چه مسیری افتاد به یاد آورم که در آن مناظرات، یکسو من نشسته بودم و جناب آقای مصباح یزدی که معروف حضور همه شما هست و در سوی مقابل آقای احسان طبری تئوریسین حزب توده بود و جناب آقای فرخ نگهدار به عنوان رهبر چریک های فدایی خلق اکثریت. هفت جلسه ما بر سر ماتریالیسم دیالکتیک گفت و گو کردیم و اینکه دیالکتیک حق است و یا حق نیست…”

دکتر سروش پس از بیان این خاطره تاریخی به شرح چکیده ای از تاریخ جنبش های معاصر مردمی پرداخت و با قرائت شعری از اخوان ثالث فضای یاس و نومیدی حاکم بر جامعه پس از کودتای 1332 را یادآوری کرد. آن جا که شاعر نومید از ظهور فریدون ارزو کرد کاشکی اسکندری پیدا شود و افزود: “به حمد الله امروز شهر ما چنین نومید نیست و آنچه اخوان گفته امروز تحقق راستین ندارد، اما اگر مردم حادثه را آگاهانه دنبال نکنند چه بسا که به آنجا هم برسیم…”

وی سپس به بیان مفاهیم “حق “، “عدالت ” و “مشروعیت” نزد فلاسفه ایران پرداخت و گفت: “متاسفانه فیلسوفان ما کمترین بحث ها را باب عدالت داشته اند و کمترین حساسیت را باب این مقوله مهم به خرج داده اند… شاید تنها فقه اسلامی باشد که عدالت را معنا کرده…”

دکتر سروش در قسمت انتهایی سخنانش از انتخابات 22 خرداد گفت و حرکت مردم را حرکتی “حق مدارانه” دانست و گفت “غیرت به حق باید همچون غیرت به ناموس باشد”. وی که پیشتر شیوه شمارش آرا را “تقلب خونین” نام کرده بود، این بار با ترکیب تازه “معصیت خجسته” از این خیانت در امانت مردم یاد کرد و ادامه داد: “ این معصیت خجسته است چون چشم مردم را به حقوق خودشان باز کرد. اگر این جنبش مردمی تنها به همین نتیجه منجر شود که ما مفهوم حق را جدی بگیریم باید بگوییم که زیان نبرده ایم…”

 

دوی استقامت

فرخ نگهدار سپس پشت میکروفون قرار گرفت. این فعال سیاسی پیش از آغاز کلام از حاضرین خواست تا «در اعتراض به حکام جائر که پاسخ اعتراض مسالمت آمیز و همراه با سکوت مردم را با گلوله دادند»، یک دقیقه سکوت کنند. وی سپس سخنانش را بابیان این نکته آغاز کرد که: “ما اینجا گرد هم جمع شده ایم تا ببینیم آیا واقعاً امیدی هست؟ آیا واقعاً راهی برای خروج از بن بستی که می خواهند به زور به جامعه ما تحمیل کنند وجود دارد یا نه…”

وی سپس به سخنان دکتر سروش اشاره کرد و گفت: متاسفانه آنهایی که قدرت را در دست گرفتند راه گفت و گو را بستند. راهی که ما باید در این سال ها می رفتیم و به صورت صلح آمیز مشکلاتمان را حل می کردیم…

 این فعال سیاسی سپس ادامه داد: “از نگاه من جنبش سبز ایران پیش از هر چیز جنبشی است صلح آمیز. جنبشی است برای زندگی آرام و برای لذت بردن انسانهایی که روی این کره خاکی زندگی می کنند. هدف عالی ما این است که هر کس در انتخاب نوع زندگی اش آزاد باشد و ترس از وجود همگان بیرون برود. اگر افرادی شما را ترساندند بدانید که آنها اهدافی غیر از اهداف این جنبش سبز در سر دارند”.

 وی در ادامه ی صحبت هایش با اشاره به اتحاد آحاد مردم گفت: “آن ها که در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات دهم ریاست جمهوری اعتراض می کردند، دیدند دیگر احتیاج ندارند هر کدام با تابلو گروه خود و با پرچم های گروه خود، با گذشته و نام و با کینه ها و نفرت های خود باشند… گفتند بیاییم علم ها را زمین بگذاریم. نام ها را فراموش کنیم، چنین بود که هر کس را با هر گذشته همین که کرامت انسانی را پاس داشت و صندوق را فصل الخطاب گفتگوها دانست یار این جنبش است. نداها و سهراب ها گفتند اگر می خواهید جنبش سبزمان به ثمر بنشیند و داس مه نو پدیدار شود تا ما را به یاد هنگامه درو بیاندازد، باید گذشته ها را فراموش کنیم. به باور من هر کس حتی اگر رهبر انقلاب که آن سخنان را در 29 خرداد گفت، بیاید و سخنانی مشابه سخنان نماز جمعه ی 26 تیر بگوید، جنبش سبز از این سخنان خوشحال می شود و به این سخنان لبخند می زند.”

وی در انتهای سخنانش به جانباختگان جنبش آزادی خواهانه ی مردم اشاره کرد وگفت: “دیروز به سهراب اعرابی فکر می کردم و اینکه قاتل او کیست، بعد به یاد چاه جمکران افتادم و هاله نور و گفتم که اگر کسانی در این کشور نباشند که با تمام وجود و با خلوص نیت هاله نور چاه جمکران را بخرند، دیگر جمکران فروشان هم نخواهند بود و این قاتلین هم. این قاتلین همان چاه جمکران فروشان هستند و هاله نور بینان. قدرت و تکیه امید آنها به جهل مردمی است که هنوز نمی دانند اصل ماجرا چیست…”

پس از فرخ نگهدار، نوبت به مسعود بهنود، روزنامه نگار و نویسنده رسید. بهنود در سخنانش تنها به ذکر یک خاطره ی تاریخی از نخستین رای گیری ایران بسنده و گفت من ترجیح می دهم جای حرف زدن، زمانم را به گفت و شنود بدهم.

مسعود بهنود روایتی از اولین رای گیری را گفت که هنوز تا شب قبلش نمی دانستند که صندوقی باید داشته باشند و همان روز فرستادند و از بازار تهران هفت صندوق مخمل خریدند و با مهر عدل مظفر لاک کردند. مخبرالسلطنه که برگزار کننده انتخابات بود در جواب یکی از فئودال ها که از وی پرسید رای هائی که به صندوق انداخته بودم وقتی برایت آوردند آن ها چه شد جواب داد می دانستم چنین میکنی پس من هم رای های خودم را آماده کرده بود. مخبرالسلطنه نوشته است که به زور استبداد دموکراسی را برقرار کردیم. اما در هر انتخاباتی هنوز در آزادترین دوره ها که انتخابات همعصر با دولت مصدق بود تقلب هائی رخ داد، کجای دنیا بوده است که رخ ندهد.

روزنامه نگار قدیمی گفت از این صدسال بیش تر سال هایش ما در وضعیتی زیسته ایم که صندوقی و رائی مطرح نبوده است. ساواک یا دستگاه ارتش صندوق ها را پرکرده اند و هر کس را که خواستند از آن به در آوردند تا انقلاب رسید. انقلاب تحول بود و پدیدهای جدید تکنولوژی خبررسانی هم در ساختن جهانی شفاف کمک کرد و چنین است که دیگر تقلب های کوچک هم پنهان نمی ماند چه رسد تقلبی چنان بزرگ که با هیچ محاسبه ای نمی خواند.

بهنود سپس در پاسخ کسانی که ایراد می گیرند که چرا روشنفکران دعوت به شرکت در انتخابات کردند در حالی که این نظام آزادی انتخاب را بر نمی تابد گفت “اگر رای نداده بودید الان اینجا نبودید”.

عطااله مهاجرانی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و وزیر فرهنگ و ارشاد دولت سخنانش را بابیان این نکته که “تمام انقلاب های دنیا به گونه ای با آرمان خواهی شروع می شوند” آغاز کرد و اینگونه پی گرفت: حالا اگر انقلاب پیروز شود، اغالب انقلابیون جای تحقق آرمانها اکثر نیرویشان را بر حفظ وضع موجود متمرکز می کنند. یعنی حفظ قدرتی که پیشتر در افق محال بوده…

وی در ادامه صحبتهایی حفظ قدرت در دست های یک گروه و طبقه را مورد انتقاد قرار داد و در مورد انتخابات اخیر گفت: “از نظر اقتدارگرایان بهترین شکل برای انتخابات ایران این بود که جمعیت عظیمی در آن شرکت کنند، هر چه بیشتر بهتر. هر چه فضا گرمتر و پر رونق تر بهتر، اما از این انتخابات باید آقای احمدی نژاد حاصل شود نه هیچ فرد دیگری… انگار مردم زینت اند و وسیله مشروعیت بخشیدن گه گاهی به حکومت آقایان.”

وی سپس به خطبه های نماز جمعه ی 26 تیر و نقد شیخ محمد یزدی از رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام پرداخت و گفت: این بحثی که بین آقای هاشمی و آقای یزدی به وجود آمده یک بحث اساسی و اصلی است. دو نگاه است که از ابتدای انقلاب وجود داشت یک دسته مبنای حکومت را رای مردم می گیرند و عده ای هم خدا و در حقیقت حاکم را نماینده خدا می دانند نه نماینده مردم.

وی در بیان تفاوت های بنیادین میان این دو نوع نگاه از جمله گفت: “اگر مبنا جمهور باشد، مردم مساوی هستند و هیچ تفاوتی بین آحاد مردم وجود ندارد، اما اگر مردم و جمهوریت در حاشیه گیرند حقوق مردم با همدیگر مساوی نیست. اگر مبنا جمهوریت باشد زمامداران از جانب مردم وکالت دارند برای یک مدت مشخص در غیر این صورت زمامداران بر مردم ولایت دارند و اولیای مردم هستند. اگر جمهوری بود، حاکمان در برابر مردم مسئول می شوند، مسئول خونهایی که ریخته می شود و شادمانی هایی که به نومیدی می رسد و گر جمهوری نبود حکام به تبع در برابر مردم مسئول نیستند…”

 وزیر دولت اصلاحات سخنانش را با بیان این نکته که سابقه استبداد در تاریخ ما بسیار طولانی است ادامه داد و با ذکر این جملات پی گرفت: “این آرمانی که ما امروز داریم و جامعه ای که می خواهیم، یک جامعه عدالت گستر و آزاد، این آرمان بسیار بزرگ است و زودیاب نیست. در واقع راهی که ما در پیش داریم یک دوی صد متر نیست که این فاصله را طی کنیم و به آخر برسیم بلکه ما یک دوی استقامت امدادی در پیش داریم. می شود که ما و نسل ما به آن آرمان مطلوب نرسیم اما این معنای مایوس بودن نمی دهد بلکه پذیرفتن این نکته است که آرمان ما بسیار بزرگ است…”

 

پرسش و پاسخ

پس از سخنان دکتر مهاجرانی، بخش پرسش و پاسخ برنامه آغاز شد. محور غالب سوال های مطرح شده مباحثی در باب چگونگی دموکراسی دینی و جدایی دین از سیاست بود و ارائه ی راهکارهایی برای ادامه ی این جنبش سبز…

در این قسمت فرخ نگهدار در پاسخ یکی از حاضران گفت تا آنجا که ما می دانیم هیچ نمایندگی رسمی برای جنبش در خارج از کشور معرفی نشده و تمام این حرکات خود جوش بوده است. در واقع هسته ی رهبری در ایران است و نزد مهندس موسوی.

عطا اله مهاجرانی نیز در قسمت هایی از سخنانش این گفته را تایید و تاکید کرد که رهبری به عهده مهندس موسوی و در ایران است و نه هیچ کس دیگری.

مهاجرانی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد انتخاب مردمی رهبر یا انتخاب الهی او گفت: “ما باید از امکانات قانون اساسی استفاده کنیم. مثلاً در قانون اساسی تاکید شده که مجلس خبرگان می تواند از رهبر بازخواست کند. اما نمی دانم چرا به جای آنکه مجلس خبرگان رهبر را دعوت کند و درباره انتخابات از او بازخواست کند، اعضای مجلس خبرگان به بیت رهبری شرفیاب می شوند تا رهنمون بگیرند.”

در قسمت نهایی برنامه سخنرانان در کوتاه زمانی به جمع بندی کلام پرداختند.در این قسمت، مسعود بهنود در جملاتی کوتاه گفت: “میرزا جهانگیر خان در شماره دوم صور اصرافیل نوشت تک تک آحاد مردم ایران به حریت رسیده اند و دیگر از این پس حکم راندن و استبدادی کردن بر این مردم محال است. این حرف مال زمانی بود که 97 در صد مردم ایران بی سواد بودند. آیا باوردارید که تک تک پدر بزرگ ها و مادربزرگ های ما درکی از حریت داشتند. این رمانتیزه کردن جامعه هنوز هم وجود دارد، چرا می گوئیم حکومت شکست خورد و جنبش پیروز شد. در عالم واقع حکومت موفق شد و فضای اطلاع رسانی را با بستن اس ام اس ها، با قطع اینترنت، با پارازیت با قطع ارتباط مردم بست. دستگاه های تلویزیونی از یک جامعه هفتاد و پنج میلیونی اگر سه تا فیلم یافتند که سه چهار از جان گذشته با موبایل هایشان انداختند مانند صحنه قتل ندا این که چیزی نیست. دو هفته تب و تاب و روی هم بیست دقیقه فیلم نیست. تا این را نگوئیم به فکر رفع و دور زدنش نمی افتیم. من از این کار می ترسم. از بالا بردن توقع ها، از توهم قدرت خود از توهم شکست حریف می ترسم. از نومیدی بعد از آن می ترسم، از یاس و دلمردگی های بعد از تب می ترسم. یکی از عمده ترین مشکلاتی که به جنبش ها آسیب رسانده همان توقع بیش از اندازه است. نسبت دادن چیزی به جامعه که در آن حاکم نیست. حالا اگر پس از سرکوب، مردم به خانه ها بروند و سرودهای نومیدانه بخوانند، چه جای تعجب است…”

وی سپس خطاب به جوانان حاضر در مجلس گفت: “نسل ما نسل پس از جنگ جهانی دوم است، نسل اعتراض به جنگ ویت نام، همان سرزمینی که اینک قهرمانانش دست دراز کرده اند تا دیو که آمریکا باشد برایش کارشناس بفرستد و سفارتش را به او پس داده اند. دنیای ما دیو و فرشته بود و حالا که تنها فرشته زنده ماند فیدل کاسترو مانند مجسمه ای شکسته ظاهر شده است و پرده ها برافتاده رنجی که چهل سال مردم کوبا برده اند هویدا گشته است. شما جوانان خطای ما را تکرار نکنید. دیو و فرشته در افسانه هاست، انسان ها در یک زمان دیوند و فرشته اند. از چشمی دیوند و از چشمی فرشته اند. ما رنج ها کشیدیم تا صد درصدها مان شکست. شما قبل از اینکه شاهد مرگ آرمان هایتان باشید خود داوطلبانه مجسمه ها را بشکنید. نگذارید دردهایتان کهنه شود. توان خود را همان که هست بگیرید. دنیای شفاف امروز کمک تان می کند تا حقیقت را تماشا کنید اگر بخواهید و به آن دلبسته شوید اگر بخواهید. تاریخ لالائی نیست. هیج قصد نداشتم در مراسم عروسی خبر ناگوار بدهم اما چاره مان جز این نیست”.