مدتی است که جمهوری جدیدالتاسیس آذربایجان که ماحصل تجاوز نظامی دولت روسیه تزاری به خاک ایران در ابتدا و فروپاشی امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی در انتهاست، چشم طمع به خاک ایران دوخته است. این آواهای شوم اگر چه پیش از این از مجامع غیررسمی و فرهنگی تحت نفوذ این حکومت خودکامه از طریق مطرح کردن اسامی مجعولی از قبیل آذربایجان شمالی و جنوبی و حمایت از جریان های تجزیه طلب به گوش می رسید اینک اما به مرحله ای جدید رسیده تا بدانجا که بحث تغییر رسمی نام جمهوری آذربایجان به “آذربایجان شمالی” مطرح شده است. بر هیچ کس پوشیده نیست که این سیاست اینک رسمی دولت آذربایجان، چیزی نیست جز تلاش برای تجزیه بخش هایی از خاک ایران.
در این وانفسا دولت جمهوری اسلامی با فعال کردن هسته های ترور خود در سرتاسر جهان از جمله در جمهوری آذربایجان در حال فراهم کردن حمایت لازم برای ادعاهای رهبر خودکامه جمهوری آذربایجان در سطح جهانی است. به این شرایط البته باید برخوردهای سخت جمهوری اسلامی با فعالین دموکراسی خواه در استان های آذری زبان و باز گذاشتن دست جریان های پان ترک در این مناطق را نیز اضافه کرد؛ که هدفی جز ترساندن مردم منطقه و ایران از جنگ های خونین داخلی در صورت فقدان حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را دنبال نمی کند.
دریغ و درد که ماجراجویی های جمهوری اسلامی، رویکرد های نابخردانه آن در سیاست خارجی، کارنامه تیره آن در نقض حقوق بشر و بی کفایتی اش در توسعه اقتصادی کار را به جایی رسانده است که جمهوری آذربایجان برای جدا ساختن بخش هایی از ایران توطئه می کند، حال آنکه این جمهوری جدید التاسیس بخشی از ایران بزرگ فرهنگی است. وظیفه یک دولت دموکراتیک در ایران می بایست تقویت بنیه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی ایران و حرکت به سوی اتحادیه اقتصادی، فرهنگی و درنهایت سیاسی اقوام ایرانی در چارچوب ایران بزرگ باشد. بدیهی است آذربایجان که در دورانی نه چندان دور و در اوج ضعف و فترت ایران، علیرغم خواست ساکنان آن از مام میهن جدا شد، به عنوان مرزهای شمالی این اتحادیه از جایگاهی ویژه برخوردار است.
بی شک مردمان شریف و صبور آذربایجان در سراسر ایران همچون سایر اقوام هوشیارانه و هرگز تحت تاثیر سوء استفاده سایر دولت ها از حضور اقوام مختلف در ایران قرار نخواهند گرفت و چون همیشه برای فردای دموکراتیک، آزاد و آباد ایران تلاش می کنند؛ آنچنانکه تاریخ این سرزمین هرگز کوشش های تاریخ ساز آذری ها در دوران مشروطه، قیامشان علیه جمهوری وحشت دست نشانده استالین پس از جنگ جهانی دوم و رشادت هایشان در نبرد هشت ساله علیه عراق را فراموش نمی کند.
به گمان ما این وظیفه نیروهای سیاسی و مدنی ایرانی است که این نکته را برای مردم کشور روشن کنند که هر لحظه حیات جمهوری اسلامی به عنوان رژیم اشغالگر ایران مساوی است با یک قدم نزدیک تر شدن ایران به سوی فروپاشی.
از سوی دیگر، باید به جامعه بین الملل توضیح داد که سرمایه گذاری بر تنش های قومی به قصد ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی تنها به تقویت این حکومت و خارج کردن مردم از عرصه مبارزه با آن به دلیل ترس از بروز جنگ داخلی در هنگامه فروپاشی این حکومت منجر خواهد شد. راه حل رفع تهدید تروریستی و هسته ای جمهوری اسلامی، براندازی آن به دست مردم ایران است و جهان باید در این راه بکوشد و یارو یاور مردم ایران باشد.
یوحنا نجدی، دبیر سیاسی دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران