روزنامه کیهان در یادداشتی در روز شنبه یازدهم بهمن ماه ریختن خون روزنامه نگاران را مباح و بلکه ضروری دانسته است. این روزنامه در یادداشتی با عنوان “اراجیف رسانه ای از نظر قرآن” در تفسیری که از یکی از آیات قرآن به دست داده، نتیجه گرفته است کسانی که در رسانه ها شایعه پراکنی و فتنه انگیزی می کنند مهدور الدم هستند وباید خون آنان ریخته شود. این حکم روزنامه کیهان نه فقط شامل کسانی که دیدگاهی خاص خود دارند و آن را بیان می کنند بلکه شامل روزنامه نگارانی که کار خبری می کنند نیز می شود.
مفسر قرآن مورد اعتماد کیهان فردی است به نام حامد سعادتی که در این یادداشت می نویسد: “خداوند در آیه ۶۱ سوره احزاب حکم به مهدورالدمبودن مرجفانی میدهد که امنیت جامعه را با اراجیف خبری تهدید میکنند. واژه «ثقفوا» از «ثقافه» به معنای دست یافتن و چیره شدن دقیق و ماهرانهاست، لذا به علم و فرهنگ، ثقافه گفته میشود. خداوند میفرماید که هرگاه بهاین مرجفان دست یافتید آنان را بکشید.” از دید مفسر قرآن روزنامه کیهان مطالبی که سبب قتل نویسندگان و فعالان رسانه ای می شود اراجیف نامیده می شود”.
اهمیت این حکم روزنامه کیهان در آن است که در حال حاضر بیشتر احکامی که علیه روزنامه ها و روزنامه نگاران در ایران صادر می شود معمولا با اتهام شایعه پراکنی یا تشویش اذهان عمومی همراه است. به این ترتیب روزنامه کیهان باب قتل روزنامه نگاران را بر اساس اتهام هایی گشوده که تاکنون حکم آن بسته شدن روزنامه یا زندانی شدن روزنامه نگاران بوده است. چنان که این جمله این مفسر قرآنی کیهانی را تندروهای حاکم بر دستگاه های نظارتی یا قوه قضاییه جمهوری اسلامی می توانند بر هر روزنامه نگار یا رسانه ای که با آن مخالف هستند نسبت دهند: “خدا مقرر فرمود تا در برخورد با کسانی که با نفاق گرایی و ارجاف خبری و ایجاد تزلزل و نگرانی در جامعه، به حقوق وامنیت مردم تجاوز میکنند، پس از روشنگری و هشداری سخت به آنان، اگراز کارشان دست برنداشتند و بر تجاوزکاریشان پافشاری کردند، به این سبک رفتار گردد و آنان را به شدت و سختی و خواری و مذلت مجازات کرده و به قتل برسانند.”
انتشار این تفسیر در روزنامه کیهان، همزمان با بحث دیگری در همین زمینه است که تندروها در مجلس به راه انداخته و در طرحی دو فوریتی خواهان ممنوع القلم بودن تا پایان عمر نویسنده ای شده اند که نوشته او موجب صدور حکمی از سوی قوه قضاییه شده باشد.
حمید رسایی نماینده تندرو گفته در حال تهیه طرحی است با نام “ممنوعالفعالیت شدن افرادی که در رسانهها به مقدسات توهین میکنند” که بر اساس آن، “وزارت ارشاد ملزم به ممانعت از فعالیت افرادی میشود که در رسانههای تحت اختیارشان بارها به مقدسات توهین کردهاند”.
این همزمانی نشانه ای از نوعی سیاست سازمان یافته در میان تندروها برای تهدید شدیدتر اهل رسانه و تشدید احکام علیه آنان است. در اتفاق دیگری در همین زمینه از سوی دستگاه های امنیتی در تماس با مدیران چند روزنامه از آنان خواسته شده است تا روزنامه نگارانی را از کار کنار بگذارند که نامه ای را در محکومیت حمله تروریستی به کاریکاتوریست های نشریه فرانسوی شارلی ابدو امضا کرده بودند.
در یادداشت روزنامه کیهان که در سایت های نزدیک به بسیج و نیروهای تندرو بازتاب گسترده ای داشته، در پیش گرفتن سیاست ایجاد وحشت و ترساندن به عنوان یکی از راه های مقابله با رسانه ها توصیه شده است.
روشن است که روزنامه کیهان و مفسر ناشناخته ( و شاید با نام مستعار ) آن مرجع دارای اعتباری برای تفسیر قرآن و استنباط حکم فقهی از آن نیستند مگر اینکه این حکم از سوی مراجعی که در شمار فقهای حامی کیهان هستند مانند محمد تقی مصباح یزدی انشا یا تقریر شده باشد. فقهایی از آن گونه که زمانی نیز احکامی مانند احکام قتل های زنجیره ای را علیه نویسندگان و اهل سیاست و فرهنگ صادر کردند. اما صرف نظر از این جنبه، این که در روزنامه ای که زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی است چنین سخنی منتشر می شود که در مغایرت آشکار با قوانین کشور است نشان می دهد تندروهای حاکم بر مقدرات امنیتی و قضایی کشور می خواهند این پیام را بدهند که از حمایت بالاترین نهاد جمهوری اسلامی برخوردارند و تیغ تهدید خود را برنده تر بنمایانند. و به تعبیر آمده در یادداشت کیهان این سخنان باید نوعی اتمام حجت علیه اهل فرهنگ و رسانه تلقی شود.
نکته جالب توجه در این یادداشت این است که در آن شرح داده شده است، این یادداشت در چارچوب تبیین نقش “رسانه ها در ایجاد بی ثباتی و شایعات دروغ و خبرهای نادرست” نوشته شده و این تعابیر دقیقا همان تعابیری است که در ماه های اخیر، دلایل بستن چند روزنامه از سوی مقام های قوه قضاییه بوده است.
در بند آخر این یادداشت آمده: “عدم تغییر حکم: قانون اعدام فتنهانگیزان واخلالگران، تبدیل ناپذیر است.” آمدن این عبارت در بند نتیجه گیری نهایی،دو احتمال را مطرح می کند یکی این که تاکید بر تغییر ناپذیر بودن به تبلیغات پیشین تندروها مبنی بر غیرقابل بخشش بودن میرحسین موسوی و مهدی کروبی مرتبط باشد و دیگر این که این تحلیل بخشی از مطلبی باشد که در درون دستگاه های امنیتی و نظارتی در اختیار تندروها برای قانع کردن نیروهای وابسته توزیع شده است. به هر روی بعید به نظر می رسد این یادداشت بخشی از یک تلاش فقهی و دینی برای فهم آیات قرآنی باشد. این یادداشت بیشتر به مقدمه ای بر یک بخشنامه امنیتی می ماند که هدف آن صدور دستور قتل روزنامه نگاران است.