تقدیم به رفیق ترین خیالباف قهار!

مریم شفیع پور
مریم شفیع پور

بعضی از آدمها عزیز و دوست داشتنی اند و قابل احترام حتی برای دشمنان و بدخواهانشان سیّد میلاد اسدی؛ متولد دوم اردیبهشت 1365، فارغ التحصیل تیزهوشان و دانشجوی دانشکده برق دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی نیز از آن دست “غریبه” ها یی ست که دم آشنایی با او حجمه ای عظیم از تبلور رفاقت و انسانیت بر تار و پود روحت نقش می کند بخشی از قلبت را به نام خود کلید می زند و با آن متانت و آسودگی همیشگی راه می افتد به طبل و دهل کردن حس جاری “زنده بودن” در روزمرگی! میلاد به تعبیر حضور یعنی دچار رفتن و عروج، میلاد یعنی حس نوعدوستی، شکفتن از طبیعت، شوق هنر و تعالی علم و ادب.میلاد اسدی به حق یک نخبه است، چه در هوش و استعداد، چه در منش و کردار و چه در وطن پرستی و احساس مسئولیت نسبت به آنچه متعلقات خدادادی می گویندش. جوانی دربند که در شرایط “اتاق معجزه” بازجویانش را اسیر حسن رفتار خود و ناگزیر به ادای احترام و تمجید از “اخلاق” او در برابر خانواده اش نمود طوری که مسئولین پرونده ناچار به تعویض تیم بازجویی او پس از حوادث عاشورای خونین سال 88 شدند. تیمی که علیرغم اعمال فشار “مضاعف” باز هم تلاشهایش در راستای کمک به سرانجام دادن سناریوی از پیش طرح ریزی شده برله بهترین فرزندان این خاک و بوم ناکام ماند. اخلاق مداری میلاد ولو در شرایط طاقت گیر شکنجه، پاسخ های هوشمندانه و شاعر مسلکش در اوراق بازجویی و ناکارآمدی اعمال انواع و اقسام فشار و شکنجه روحی و روانی بر وی در اخذ حتی یک مورد تک نویسی و اعتراف، خود موید گفته های من درباره “اوست”.

با توجه به نخستین بودن بازداشت طویل المدت، میلاد هرگز تسلیم استیصال نشد، در مدت یک سال گذشته دیدارهای کوتاه هفتگی اش با خانواده پر از ارمغان امیدواری و دلگرمی برای پدر و مادر رنجورش بوده است و در دوران حبس نیز از یاری نبوغ خود بی بهره نماند، در انفرادی و روزهای سخت قرآن را مانوس بود، با زندانی سلول همجوار شطرنج بازی می کرد! پس از چهار ماه بعد از ورود به بند عمومی 350 با استفاده از حداقل امکانات و همراهی همیشگی خانواده گرانقدرش روزهایش را چون همیشه خالی از تکرار کرد. میلاد این روزها در اوین کتاب می خواند، می نویسد، نقاشی می کشد، ورزش می کند، با سایر عزیزان به بحث و تبادل نظر می پردازد و شروع به تحصیل زبان فرانسه به صورت خودآموز نموده است، حتم دارم در درز و پستوی خلوت هم طناب خیال می بافد از سر دلتنگی و معصومیت چشمان خیس.

میلاد اسدی مایه مباهات و افتخار نسل من در جایگاه یک نخبه آزاداندیش است، جوان 24 ساله ای که با هیچ بند و دیواری نمی توان توانایی هایش را محدود کرد، “وجود” عزیزش را منکر شد و او را هرچند در زندان نادیده گرفت. میلاد جاریست! حتی در صدم ثانیه های این زندگی سریع و بی برگشت، او “تاریخ زیش را خود خواهد نوشت” آنطور که بدان شایسته است و بر آن فاخر، این شب سیاه بدسگال را طلوعی نویددهنده است، انگارِ ناممکن، که یلداترین باشد چه باک که ستارگان درخشان بر بستر تاریکی رقص کنان بر چشمان عالمیان فروزان تر نمون خواهند یافت، جاودانه.

همه می دانند

همه می دانند

که من و تو

از آن پنجره سرد عبوس

باغ را دیدیم

و از آن شاخه بازیگر دور از دست

سیب را چیدیم

همه می ترسند

همه می ترسند

اما من و تو

به چراغ و آب و آیینه پیوستیم

و نترسیدیم

درباره میلاد اسدی

میلاد اسدی، دانشجوی دانشگاه خواجه‌نصیر و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، نهم آذر سال گذشته بازداشت شده است. وی در دادگاه بدوی به 7 سال زندان محکوم شد، حکمی که در دادگاه تجدیدنظر نیز عینا تایید شده است. میلاد اسدی، با وجود گذشت بیش از یک سال از زمان بازداشت، هنوز امکان استفاده از مرخصی را نیافته است.