کمپین یک میلیون امضا پیش درآمد جنبش سبز بود

نویسنده
سها دادفر

» بزرگداشت روز زن در دانشگاه استکهلم

روز شنبه تنی چند از چهره های مطبوعاتی وفرهنگی ایران در همایش یک‌روزه‌ای که به‌ مناسبت 8 مارس، روز جهانی زن، در دانشگاه استکهلم برگزار شد، به بررسی جنبش زنان ایران، حقوق اقوام مختلف ایرانی از جمله کردها و جنبش سبز و اعتراض‌های بعد از انتخابات و آینده‌ ایران پرداختند.در این همایش که به همت اتحادیه زنان کردستان برگزار شد، نوشابه‌ امیری (روزنامه‌نگار)، الیزابت لوفگرن ( نماینده سوئد در عفو بین‌الملل)، سارا محمدی (کارشناس حقوقی)، سیدابراهیم نبوی (روزنامه‌نگار و طنزپرداز)، حسن مکارمی(پژوهشگر و مدافع حقوق بشر)، آسو صالح(روزنامه‌نگار)، دکتر رضا کاظم‌زاده( روانشناس)و شمال کاوه (دکتر در تاریخ علم) برای حاضرین سخن گفتند.

این مراسم با سخنان کوتاه گلاله شرفکندی آغاز شد. وی انگیزه برپایی همایش یکروزه به مناسبت 8 مارس را مروری بر جنبش سبز، انتطاراتی که از این جنبش وجود دارد و نقش ایرانیان خارج از کشور در همراهی با مردم داخل ایران معرفی کرد.

در آغاز این جلسه که با حضور جمع زیادی از ایرانیان مقیم سوئد برگزار شدالیزابت لوفگرن، نماینده سوئد در سازمان عفو بین‌الملل، در گزارشی مفصل با عنوان “ حقوق بشر برای زنان در ایران”، وضعیت حقوق بشر در ایران را باعث نگرانی جدی سازمان عفو بین‌الملل دانست و گفت: “بندهای متعددی از قانون مدنی ایران، زنان را مورد تبعیض قرار می‌دهند؛ به‌ویژه در حوزه‌های ازدواج، طلاق، تابعیت، حضانت از بچه‌ها و ارث. زنان از بخش‌های کلیدی دولتی محرومند. آنها نمی‌توانند سمت قاضی داشته باشند و هرگز به زنی اجازه کاندیدا شدن برای پست ریاست جمهوری داده نشده است. بر اساس قانون کیفری، ارزش شهادت زن نصف ارزش شهادت یک مرد است. زنان نصف دیه مردان را در صورت جراحت یا مرگ دریافت می‌کنند و دختران در سنی کمتر از پسران می‌توانند مورد محاکمه قرار گیرند.”

وی با اشاره به اینکه بیش از 60 درصد دانشجویان ایران را دختران تشکیل می‌دهند، نگرانی سازمان عفو بین‌الملل را از قوانین تبعیض‌آمیز و محدودکننده‌ای که براساس آنها دختران ناچار به تحصیل در شهر محل سکونت خود می‌شوند اعلام کرد و گفت: “این محدودیت‌ها با بند 13 میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که ایران نیز از امضاکنندگان آن است مغایرت دارد.”

نماینده سازمان عفو بین‌الملل در ادامه سخنان خود به دستگیری زنان روزنامه‌نگار و فعالان حقوق بشر، حضور گسترده زنان در جنبش اعتراضی مردم ایران، تجاوز در زندان‌ها و مجازات اعدام و سنگسار در ایران پرداخت.

 

پیروزی نو بر کهنه

نوشابه امیری، روزنامه‌نگار و عضو شورای سردبیری روزآنلاین، ضمن سخنانی با عنوان “مبارزات زنان پیش درآمد جنبش سبز”، با اشاره به اینکه زنان ایران برای سال های طولانی از پیوستن به اندیشه جهان مدرن بازمانده بودند، گفت: “در دوره سی ساله جمهوری اسلامی و در دوران حکومت پیشین، ابزار ظاهری جهان مدرن، به گونه ای فراهم بود و هست اما این حکومت‌ها با پایه‌های فکری جهان مدرن که مبتنی برآزادی فرد است، مقابله کرده اند. مردم ایران اما با رویش جوانه‌های اندیشه‌های آزادیخواهانه و تحول آن- که خود را در قالب چند انقلاب و جریان اصلاحی نشان داده- خواست خود را برای پیوستن به جهانی مدرن، و داشتن حکومتی مبتنی بر دمکراسی به نمایش گذاشته اند. به دلیل شرایط قابل فهم، مردم پیش از زنان به این جبهه پیوستند اما زنان به دلایل عینی، در زمانی کوتاه، عقب ماندگی خود را جبران کردند تا امروز که در صف اول مبارزات ازادیخواهانه ایران قرار گرفته‌اند.”

به‌عقیده این روزنامه‌نگار “جایگزینی تدریجی 8 مارس به جای روزهای دولتی و مذهبی، معنایی بیش از برگزاری یک روز ساده دارد. برگزاری این روز در ایران و گرامیداشت غیردولتی آنان توسط زنان کشور، نشانه صحنه مبارزه‌ای‌ست که در یک سوی آن نیروهای کهنه جامعه صف کشیده‌اند و در سوی دیگر نیروهای مدرن و اینک به دقت می‌توان گفت هرگز در تاریخ معاصر ایران، ارتش نیروهای مدرن و آزادیخواه جامعه ایرانی، به این اندازه پرشمار و آگاه نبوده است.”

وی با اشاره به اینکه زنان ایران به راه هایی تازه و مدنی برای مبارزه روی آورده اند، تاکید کرد که “کمپین یک میلیون امضا برای تغییر”، آخرین و پرمعناترین این راه‌ها به شمار می‌آید که تمام نشانه‌های یک حرکت مدنی مسالمت‌آمیز، آگاهی بخش و نو را دارد.

نوشابه امیری مهم‌ترین ویژگی‌های این مبارزه مدنی را “برخوردهای چهره به چهره”، “برگزاری ورک شاپ”، “راه اندازی سایت و انتشار گزارش های تحقیقی و میدانی”، “طرح موضع با نخبگان داخل و خارج از حکومت”، “بردن نقطه نظرات از طریق اعضای داوطلب به میان توده های زنان” و… شمرد.

به باور وی “کمپین یک میلیون امضا در واقع دوره تمرین جنبش سبز بوده و امروز جنبش سبز در زمینی بازی می کند که پیش از آن اعضای کمپین یک میلیون امضا خط کشی و مرزهای آن را تعیین کرده بودند.”

نوشابه امیری در ادامه “نبود رهبریت مرکزی”، “شکل‌گیری براساس نیازهای عینی و روز جامعه”، “حق‌طلبی فردی و طرح شعارهای مدرن”، “پرهیز از خشونت و مبتنی بودن بر بحث اقناعی”، “خبررسانی مدرن”، “شهامت در انتقاد از خود و از دیگران”، “واقع گرایی و پرهیز از ایده‌الیسم”، “آمادگی برای مذاکره”، “پیوند با دنیای بیرونی و جلب همدلی”، “حضور مجموعه‌ای از ایدئولوژی ها در زیر یک عنوان”، “عینی بودن بحث‌ها و پرهیز از بحث های تجریدی”، “آمادگی برای دادن هزینه بدون قصد شهادت”، “ادبیات غیرخشونت‌آمیز” و “ترکیب سنی اکثریت جوان با اقلیت مسن‌ترها” را به عنوان وجوه تشابه‌ کمپین یک میلیون امضا و جنبش سبز برشمرد و توضیح داد.

به عقیده این عضو شورای سردبیری روزآنلاین، “هم کمپین و هم جنبش سبز بلندترین صدای جهان مدرن، در دل جامعه ای سنتی هستند که هر روز بیش از روز پیش، بخش کوچکی از جهان مردسالار و دیکتاتور را فتح می‌کنند.در واقع نزاع بین نو و کهنه است؛ امروز توان نو در جامعه ایرانی بیش از هر زمان در تاریخ معاصر کشور، از توان کهنه پیشی گرفته و به حکم تاریخ و تحول اجتماعی، پیروزی از آنان است.”

 

آسیب‌شناسی هویت مردانه

رضا کاظم‌زاده، راون‌شناس و پژوهشگر در سخنرانی خود با عنوان “آسیب‌شناسی هویت مردانه در جامعه ایران و رابطه‌اش با زن”، با اشاره به اینکه “در فرهنگ ما وجود زن به خودی خود تهدیدی است برای هویت مردانه” ادامه داد: “اساساً مرد بودن چیست و به چه معناست؟ در زبان فارسی مانند بسیاری از زبان‌های دیگر، مرد بودن را بیشتر به حالت امری می‌گوییم: مرد باش! مردانگی داشته باش! یا به پسربچه‌ها بارها گفته‌ایم: تو دیگه مرد شدی! مرد گریه نمی‌کند! به این ترتیب ظاهراً مرد بودن برای کودک مذکر باید با تلاش فراوان به دست بیاید در حالی که برای زن بودن یا شدن چنین نیست و ما هرگز نشنیده‌ایم که به کودکی بگویند: زن باش! انگار زنانگی برعکس مردانگی، امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است.”

وی با اشاره به اینکه “برخی از نظریه‌پردازان معضل هویت جنس مذکر را در پرورش او در دامن جنس مخالف خود یعنی مادر و یک الگوی زنانه می‌دانند” گفت: “در جوامعی که ارزش‌های مردانه حاکم است و زن و مرد دو نقش کاملا متفاوت دارند، هویت جنسی مردانه هر آن چیزی است که زنانه نباشد. هر چقدر در یک جامعه مردانگی و زنانگی بیشتر در تضاد باشند، مردهای آن جامعه بیشتر مجبورند تا آن الگوی زنانه نخست و به عبارتی قسمت دیگر روان خود را واپس‌زده و به ناخودآگاه برانند. این جنگ برای سرکوب بخش زنانه، سرکوب عواطف، دوست داشتن و دوست داشته شدن، بیان احساسات و… گاه می‌تواند با مکانیسم فرافکنی تا مرحله نفرت از زنان پیش برود.”

این نویسنده و پژوهشگر در سخنان خود مصادیقی از ادبیات معاصر ایران از جمله داش آکل نوشته صادق هدایت و تنگسیر نوشته صادق چوبک آورد.  

 

همراهی با مردم ایران

حسن مکارمی، روانکاو بالینی و عضو هیات مدیره انجمن روانکاوان منطقه لیموزن فرانسه در سخنرانی خود با عنوان “نیازهای جنبش سبز و وظائف ما”، با اشاره به ضرورت همکاری با مردم ایران در دستیابی به حقوق پایه‌ای خویش گفت: “این کمک‌ها به گونه‌های مختلف می تواند انجام گیرد. از جمله خبررسانی به رسانه‌های بین‌المللی، افکار عمومی جهان، دولت‌ها و سازمان‌های غیر دولتی، ارتباط با سیستم‌های قضائی کشورهای گوناگون یا بین‌المللی جهت احقاق حقوق مردم ایران، زمینه‌های نظری و بحث و تبادل نظر برای روشن شدن زمینه‌های استراتژیک، ژئوپولیتیک، سیاسی، اقتصادی، راه کارهای سیاسی و اجتماعی مبارزه، کمک های تدارکاتی و مالی به هموطنان خسارت دیده و احتمالاً پذیرائی از مهاجران و پناهندگان.”

وی با تاکید بر اینکه “همراهی می‌بایست بطور مستمر، بر یافتن و افزون نقاط مشترک حرکت باشد، نه تکیه بر نقاط تفرقه” با برشمردن ویژگی‌های مسالمت‌جویانه جنبش اعتراضی اخیر، رفتار رژیم جمهوری اسلامی را به چهار دسته تقسیم کرد: “فعالیت‌های تبلیغاتی  شدید و یکسویه و بستن راه بر هرگونه دگرگونی، اصلاح وتغییر، بازداشت و خشونت حین بازداشت، فشار و سرکوب در پیاده‌روی و ترتیب دادگاههای بسیار نمایشی، نمایش‌های میانجیگری و بالاخره دست یازیدن به یک سلسله تحریک چه در سطح  دانشگاهی در داخل و چه در مرزها و چه در سطح روابط بین‌المللی، و نوعی مظلوم‌نمائی، گویی دشمن فرضی یگانه‌ای در همه جا هست و با هزاران شاخک و دست و پای خود از گروه ها و احزاب مخالف خارج و داخل تا «فریب خورده‌ها»، تا رهبران سیاسی کشورهای منطقه تا مجموعه کشورهای غربی و سازمان‌های بین‌المللی را در جهت سرکوبی تنها حامی ستمدیدگان جهان بسیج می کند.”

به عقیده وی “از بدو پیدایش رسانه های جمعی و رادیو و تلویزیون، از وقایع اتفاقیه تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ایران نتوانسته است صدا و سیمایی مستقل و ملی داشته باشد که نمایشگر حرکت فرهنگی- انسانی خود باشد”.

به عقیده او “می‌توان هر رسانه را شاخه‌ای از شبکه جهانی صدا و سیمای ایران کرد. با بکارگیری دقت علمی، مدرک‌پذیری، ایجازگوئی، چسبیدن به ریشه‌ها و اصل‌ها و پرهیز از دوباره‌گوئی در رسانه و جایگاه سخن‌رسانی و پیام رسانی خود به دیگران به دگراندیشان، و حتی به مخالفان خود. به‌گونه‌ای که از برخورد آراء و اندیشه‌ها نترسیم.”

حسن مکارمی همچنین تماس با نمایندگان مردم در سطوح مختلف شهر، استان، منطقه و پارلمان‌های ملی و پارلمان اروپا را برای منزوی ساختن عوامل سرکوب و اختناق و فساد در ایران ضروری دانست و گفت: “از یاد نبریم که افکار عمومی مردم جهان در بسیاری از مواقع حساس سیاستمداران و دولت‌ها را مجبور به اتخاذ مواضعی انسانی به نفع مردم کشورهایی کرده است که حاکمیت آنها از رعایت اصول انسانی طفره رفته‌اند.”

وی با تاکید بر اینکه آماده‌سازی افکار عمومی برای محاکمه رژیم اسلامی و سی و یک سال اعدام، نیاز به همیاری و همکاری دارد، دو پیشنهاد عملی و “صنفی” برای رسیدن به این مهم مطرح کرد: “ایجاد یک کنفدراسیون همه‌گیر از همگی سازمان‌ها، ارگان‌ها، گروه‌های دفاع از حقوق بشر در ایران در سطح جهان و ایجاد یک شبکه رادیو ـ تلویزیون ملی با حفظ رعایت اصول دموکراتیک برای ایرانیان خارج و داخل کشور.”

 

برداشت ما از مفاهیم

ابراهیم نبوی، نویسنده و طنزپرداز سخنران بعدی این جلسه بود که با اشاره به وضعیت سیاسی ایران گفت: “بسیار پیش می‌آید که دارم خیلی جدی درباره یک واقعیت سیاسی- اجتماعی حرف می‌زنم اما شنونده می‌خندد و من تعجب می‌کنم. رفته‌رفته فهمیدم مسئله در من و شیوه سخن‌گویی من نیست. مسئله در واقعیت و موقعیتی است که دارم درباره آن حرف می‌زنم و طنز مطلق است.”

وی سپس در ادامه سخنان خود درباره گوناگونی برداشت‌ها از مفاهیم مسائل مختلف سخن گفت و ادامه داد: “وقتی می‌گوییم حجاب منظورمان چیست؟ مسئله زنان با حجاب کاملاً پیوند دارد. در خبرها می‌خوانیم در سال گذشته نیروی انتظامی به یک میلیون و ششصد هزار زن به دلیل عدم رعایت حجاب تذکر داده است. فقط هم در تهران. یعنی چه؟ آیا بدحجابی که در تهران از آن یاد می‌شود همانی است که در اصفهان هم وجود دارد؟ آیا منظور آنها از حجاب همان است که در استکهلم و لس‌آنجلس از آن یاد می‌شود؟ آیا هرکس فارسی حرف بزند می‌تواند منظوری که دارد بیان کند؟ گاه پیش می‌آید که می‌گویند فلانی یک حال حسابی بهش داد. یعنی چه؟ از او پذیرایی خوبی کرد؟ حسابی کتکش زد؟ به شدت شکنجه‌اش کرد؟ این زبان معیار امروز ایران است. همان زبانی که به عقیده خیلی‌ها عجیب و دور از ادب است. اما فقط فرق کرده همین. منظورم از این حرف‌ها این است که ادبیات امروز ایران با دیروز و چند سال پیش فرق می‌کند. فردی که 24 سال است که از ایران دور است فکر می‌کند که آنچه شنیده را می‌فهمد در صورتی که ممکن است برداشت او با آنچه در ایران وجود دارد فرق کند. زبان و مفاهیم دارد تغییر می‌کند و موازی این ماجرا برداشت ما از مسائل مختلف نیز بسته به زاویه دید و شرایطی که داریم فرق می‌کند.”

وی ادامه داد: “گاه پیش می‌آید که ما گمان می‌کنیم آن کس که روسری بر سر دارد نمی‌تواند دموکراسی‌خواه باشد و به این ترتیب نتیجه‌گیری می‌کنیم که جنبش سبز ماهیت دوگانه دارد. از یکسو شعار دموکراسی‌خواهی می دهد و از سوی دیگر ماهیت مذهبی دارد. گاه نیز به عنوان کسانی که در خارج از کشور زندگی می‌کنیم وقتی می‌بینیم زنی صورت و انگشت‌هایش را سبز کرده و سربند سبزی هم بسته می‌گوییم چه راحتند و چه راحت خود را نمایش می‌دهند غافل از اینکه او بابت همه این کارها در زندان روغن زندان و مشت و لگد را به خود مالیده. اینجاست که برداشت ما از مفاهیم با هم فرق می‌کند. نگاه یک فمینیست اروپایی به حجاب با کسی که در ایران زندگی می‌کند فرق دارد. آنچه برای من وحشتناک است می‌تواند برای کسی که جور دیگری زندگی می‌کند فقط یک تجربه توریستی باشد. اینها چیزهایی است که به نظر من وقتی داریم درباره ایران و مسائل آن حرف می‌زنیم باید به آنها توجه کنیم.”

 

گفتمان مردسالارانه

دکتر شمال کاوه در سخنرانی خود با عنوان “گفتمان مردسالارانه، گفتمان حاکم بر جنبش ناسیونالیستی و جنبش سبز”، با اشاره به اینکه ما پدیده‌ای به نام جنبش زنان کرد در ایران نداریم، گفت: “زنان کرد بخشی از جنبش زنان ایران هستند و رابطه آنها و همچنین محتوای فعالیت‌های‌شان بیشتر با جنبش زنان ایران، اهداف و خواست‌های آنها پیوند داده شده است تا یک جنبش ملی. در خواست‌های زنان در ایران، منجمله زنان کرد، قبل از هر چیز به تعریف زن، موقعیت و حقوق آنها بر اساس قانون، تبعیض قانونی علیه آنها و قوانین زندگی روزمره آنها برمی‌گردد. این خواست‌ها نه در حوزه دیدگاه نیروهای سیاسی مردسالار و درک آنها از سیاست می‌گنجد و نه در دیدگاه ناسیونالیسم کرد در مورد سیاست و مبارزه. به عبارتی دیگر گفتمان سیاسی زنان از موقعیتی جدی در گفتمان گروه‌های سیاسی برخوردار نیست.”

به عقیده وی، تمام نیروهای سیاسی از چپ تا راست، مسئله زنان و نخستین یورش ضد دموکراتیک حکومت جدید که یورش به حقوق زنان، از جمله اجباری کردن حجاب بود را دست کم گرفتند و عملاً تمام نیروهای اعم از چپ، راست، اسلامی و ناسیونالیست در مقابل این اقوام سکوت کردند.

کاوه شمال ویژگی عمومی نیروهای سیاسی و گفتمان حاکم بر جنبش‌ها را در آن برهه از زمان، پوپولیستی، مردسالارانه و خشونت طلب عنوان کرد.

وی با اشاره به اینکه در سال‌های پس از جنگ ایران و عراق موقعیتی برای پدیداری جنبش زنان به‌وجود آمد گفت: “زنان برای نخستین بار با صفوف مستقل در جنبش سبز شرکت کرده‌اند و بخش مهمی از این جنبش را تشکیل می‌دهند اما شوربختانه تاکنون خواست‌ها و برنامه‌های زنان وزن خاصی در پلاتفرم‌های تدوین شده نیروهای مختلف و بیانیه‌های سبز نداشته است و اشاره به حقوق زنان تاکنون شیوه‌ای روبنایی داشته و بیشتر به تبلیغات توخالی سیاسی شبیه است تا خواست‌های اصیل و برگرفته شده از ایدئولوژی سیاسی.”

آسو صالح، روزنامه‌نگار نیز در بررسی‌ای تحت عنوان “پارادوکسیکالیسم در جنبش نوین ایران”، از دو منظر “زنان و حقوق‌شان” و “ملیت ها و حقوقشان” جنبش سبز را مورد بررسی قرار داد.

وی سخنان و بیانیه‌های منتشر شده میرحسین موسوی و مهدی کروبی و نیز یادداشت‌ها، مقالات و بیانیه‌های مختلفی که طی چندماه اخیر، چه در داخل و چه در خارج از کشور منتشر شده بود را مرور کرد.

سارا محمدی، حقوقدان و فعال حقوق زنان نیز در سخنان خود با اشاره به اینکه میل به برابری بین زن و مرد، رابطه‌ مستقیمی با هرچه باسوادترشدن جامعه و شهری‌تر‌شدن آن دارد توضیح داد: “مسائل اجتماعی زنان که زنان نسبت به آن احساس نگرانی می‌کنند و درصدد بهبود آن هستند اکنون از حالت مسئله اجتماعی تبدیل به جنبش اجتماعی و سیاسی شده است. در جامعه‌ غیرمدرن به‌دلیل اینکه مردم با مشکلات خود کنار می‌آیند با مسئله‌ی اجتماعی روبه‌رو نمی‌شوند اما در جوامع مدرن چنین نیست.”

وی ادامه داد: “در این 31 سال اخیر زنان بدون رهبری، بدون تشکل‌های سازمان یافته اما پی‌درپی و همواره و آگاهانه در صدد راه حلی برای یافتن معضلات زنان بوده‌اند. اولین اعتراض زنان ایرانی زمانی بود که بنیادگرایان اسلامی با طرح برنامه‌ریزی‌شده‌ حجاب اجباری وارد میدان پیکار و مبارزه علیه زنان شدند. زنان با شعار ما انقلاب نکردیم که به عقب بازبرگردیم، در تظاهرات خیابانی حضور پیداکردند، اما نیروهای مترقی‌خواه، احزاب سیاسی چپ و راست و میانه، مردان اندیشه و صاحب‌نظران جامعه هم در این برهه از زمان، از زنان حمایت نکرده و با سکوت معنادار خود به صف اسلام‌گرایان پیوستند.”

این فعال حقوق زنان با تاکید بر اینکه حکومت اسلامی به‌خوبی دریافته که بقایش بستگی به حذف و سرکوب، تبعیض و نابرابری، حجاب و آپارتاید جنسیتی نسبت به زنان دارد، نوک پیکان حمله را متوجه زنان ایرانی کرده است.

سارا محمدی ادامه داد: “زنان حجاب تحمیلی 31 ساله را خود تعریف کردند. آنها با مانتوهای کوتاه، لباس‌های رنگین، موهای نیمه‌پوشیده، آرایش های غلیظ و لباس‌های رنگی بزرگترین نه را به تحمیل اجباری حجاب گفتند.”

به عقیده وی، ارمغان حکومت اسلامی در طول 31 سال گذشته برای زنان، نگاه تبعیض‌آمیز قانون به زنان، بازگذاشتن دست مردان برای ازدواج‌های مجدد، یک‌طرفه‌بودن حق طلاق، گرفتن حق حضانت کودک از مادر، عدم اجازه به دختران برای ازدواج دلخواه و ده‌ها مورد تبعیض آمیز دیگر است که به‌صورت سیستماتیک و هرروزه علیه زنان بکاربرده می‌شود: “همین قوانین غیرانسانی آسیب‌های اجتماعی‌ای به‌وجودمی‌آورد و موجب انگیزه‌ قتل‌های ناموسی حتی در طبقات بالای شهرهای مدرن، خودسوزی روزافزون زنان کرد در استان های کردنشین ایران به‌عنوان فریادی علیه وضع موجود و ده‌ها آسیب اجتماعی دیگر شده است.”