نگاه

نویسنده
مینا خانی

رقص در فرهنگ ایرانی…

اشاره: در مقاله ی پیشین در باره ی مهجوریت و مظلومیت رقص به عنوان یک هنر نمایشی، هنری که نیچه آن را، “برترینِ هنرها” خوانده بود نوشته بودم و در آنجا اشاره کرده بودم به این نکته که، اساسا آن چیزی که ایرانیان از رقص می شناسند، با آن چیزی که در دنیای هنر، به عنوان یک هنر نمایشی به اشکال مختلف و در شاخه های گوناگون و متنوع رشد کرده است تفاوت زیادی دارد. در این مقاله بناست تا به “رقص” به عنوان یک آیین قدیمی ایرانی پرداخته شود…

 

 

رقص و رقصیدن در فرهنگ ایرانی نه یک شاخه ی هنری مشخص که بخشی از آداب رسوم ایرانی بوده است. اما با این حال رقصیدن در فرهنگ اقوام مختلف ایرانی، از منظر تاریخ موسیقی و نمایش نیز قابل بررسی است. این آداب و رسوم تحت هر عنوان و اسمی « پایکوبی، بازی، ذکر، سماع یا رقص» که انجام می شدند، به هر حال نوعی از حرکات ریتمیک و نمایشی بوده اند که اکنون، تنها داشته های ما در این زمینه می باشند و از این منظر قابل پرداخت! شاید بسیاری از ایرانیان ندانند که اساسا واژه “رقص” واژه ای است که پس از اسلام به این قسمت از فرهنگِ ایرانی اطلاق شده است و پیش از این ایرانیان این نوع حرکات موزون را بسته به ماهیت نمایشی شان، بازی، وازی، وازیک یا واژیک می نامیدند. معادلِ واژه ی” بازی” در زبان پهلوی “وازیک، واژیک یا واچیک” است. “واز” در زبان پهلوی به معنای “پرواز” و جنب و جوش و جهش است. به این ترتیب واژه ی” وازیک” در آن زمان معنای حرکت های بدنی را می داد که در آن بدن به حرکت در می آمد و دستها به حالت پرواز گونه در هوا می چرخیدند.

در واقع این واژه ها جنبه های عام تری از این آداب را شامل می شدند که علاوه بر حرکات موزون، حرکات شبه ورزشی، رزمی، پانتومیم گونه ها، نمایش و شعر خوانی را هم شامل می شدند.

 ”بازی” یا آن چیزی که امروزه عنوان “رقص” را برایش برگزیده اند، عنصری کوچک از مجموعه ای بزرگ است که از زیبا ترین و برجسته ترین عناصر بزرگ آداب و آیین مرسوم فرهنگ ایرانی بوده است. چنانکه اگر عناصر برشمرده ی دیگر این مجموعه را به آن بیافزائیم، با شکلی از مناسک و آداب سر و کار داریم که در فرهنگ ما به شکلی آئینی قابل تصویرشدن بوده است. به بیانی ساده تر می توان گفت، که این آئین در شکلی رشد یافته تر، شامل حرکات موزونی شد که در آن “اندام انسان” در حرکاتی معمولا گروهی در حرکت خود نوعی ابراز احساسات و هیجاناتِ اقوام مختلفِ ایرانی، در برگزاری مراسم و مناسک به خصوصی را به عهده داشت.

البته شاید بتوان گفت که رقص و پایکوبی از این منظر در تمام فرهنگ ها در دوران های باستانی و قدیمی مجموعه ای چنین مناسک و آئینی بوده است، که شامل حرکاتِ ورزشی، رزمی، جنگی و حتی مناسکِ مذهبی می شده است! آن چیزی که در این میان پیشرفت رقص را به عنوان یک آئین به شکل یک شاخه هنری در ذهنیت ایرانی متوقف کرده است، شرایط فرهنگی، اجتماعی و بعدها سد های ناشی از فرهنگ سیاسی غالب در کشور ما بوده است!

اساسا تاریخ پیدایش رقص و پایکوبی در ایران را می توان به سه بخش کلیِ، دوره ی آغازینِ عهد باستان، دوره ی تشکیل امپراطوری های بزرگ تا پیدایش اسلام و دوره ی بعد از اسلام، تقسیم کرد.

مدارکی که از دوره ی آغازین عهد باستان تا دوره تشکیل امپراطوری های بزرگ و پیدایش اسلام بدست آمده است بر تاریخ شش هزار ساله ی رقص در ایران دلالت دارد. این رقص ها اساسا رقص هایی بوده اند که با جنبه های آئینی آن دوران همخوانی دارند. از جمله این مدارک می توان به ظرف گلین پایه دار از تپه ی« تل جری» در دوازده کیلومتری تخت جمشید نام برد. این نگاره مربوط به هزاره ی پنجم قرن میلادی است که گروهی از مردان را نشان می دهد که نیم خیز دست خود را به پشت مرد روبه رو نهاده و مشغولِ پایکوبی هستند. نگاره های زیادی از این دوران به بعد در رابطه با رقص و آئین های مرسوم آن وجود دارد که می توان از این دسته به نگاره ها روی تکه های سفالی مربوط به هزاره ی سوم، چهارم و پنجم ق.م. اشاره کرد. تصاویر زنان و مردان، گروهی یا تکی، در حین پایکوبی یا مراسم مذهبی و حتی کاری، بر روی این نگاره ها حکایت از آیینی بودن رقص و فرهنگش در ایرانِ باستان و پس از آن را دارد.

و البته پس از ورود اسلام رقص در فرهنگ ما رشد لازم را به عنوان یک شاخه هنری پیدا نکرد و در غالب ابزاری برای شادمانی و یا اجرای مناسک بخصوص مذهبی باقی ماند! از رقص های مذهبی که پس از ورود اسلام به ایران در جریان تشکیل فرقه تصوف پا گرفت رقص «سماع» است. این رقص که با تمسک بر احادیث و روایات فرقه ای ویژه از اسلام شکل گرفت پیوند عمیقی با رقصهای آئینی اصیل ایرانی دارد. پیوند عمیق این رقص با روحیه عارفانه ایرانی، جانبداری بخش عظیمی از فرقه ی عارف مسلک جامعه مذهبی ایران را از آن خود کرد. این حمایت باعث شد که امروزه ما مدارک و اسناد زیادی در مورد ساز و کار و نحوه ی شکل گیری این آئین آمیخته به هنر رقص در اختیار داشته باشیم.

شاید قدیمی ترین سند مربوط به رقصهای آئینی فلات ایران، در تاریخ جهانگشای جوینی آمده باشد که در آن مشخصا به عمومیت آئینی توام با حرکات موزون در شرق فلات ایران، اشاره شده است! برخی معتقدند، ریشه این رقصهای آئینی عمدتا از اعتقادات شمن ها می آید و در واقع آن را بخشی از آئین شمنیسم می دانند! ادله ی این عده بر این ادعا هم برخی شواهد مبنی بر شباهت کاربرد این رقص ها در میان اقوام فلات شرق ایران و استفاده از چنین حرکات موزونی برای درمان بیماری های روحی و با تسخیر ارواح، در میان اقوامی چون؛ مغول، تگوز و یا سرخپوستان آمریکای شمالی می باشد.

 از دیگر رقصهای آئینی مربوط به شرق فلات ایران، می توان به پرخوانی اشاره کرد! در این رقص در نگاه اول هیچ همخوانی میان ساز و آواز و رقص وجود ندارد. این هماهنگی به طور نامرئی توسط اصواتی تهِ حلقی که همزمان از سوی پرخوان و رقصندگان به گوش می رسد، ایجاد می شود! این رقص ها به صورت نشسته و ایستاده انجام می شوند.

شکل دیگر حضور رقص در فرهنگِ ما، رقصهای مربوط به اقوام و جغرافیا های مختلف در ایران است. رقص های پابازی، قاسم آبادی و چراغ مربوط به خطه ی گیلان، رقص چکه سما مربوط به خطه ی مازندران و شمال البرز، رقص هریره مربوط به خراسان، رقص های سه چار، گردیان، فتاپاشایی و خان امیری مربوط به کرمانشاه، رقص های شمشیر بازی و ترکه بازی در لرستان، رقص های یاللی، قایتاغی و لزگی مربوط به خطه ی آذربایجان، رقص های بندری، ذاکری، شابوری و… از سواحل جنوبی، رقصهای دولت و زابلی از بلوچستان، رقص چوب از خراسان، رقصهای لکی و کلواری عشایر و رقص حماسی بختیاری ها از جمله ی این رقص ها هستند!