تنها پهلوان

پروین بختیارنژاد
پروین بختیارنژاد

هفته هاست که خواندن هیچ مقاله‌ای را در خصوص انتخابات و نیز حضور یا عدم حضور محمد خاتمی را به فردا واگذار نکرده‌ام تا بتوانم دقیقا منطق و استدلال نگارندگان این مقالات را درک و روی چند و چون استدلال آن‌ها با دقت فکر کنم.

مقالات منتشر شده درهفته‌های اخیرخوانندگان خود را یا به استقبال حضور محمد خاتمی در انتخابات می‌برند و یا او را از این حضور منع می‌کنند.

آنهایی که به استقبال این حضور رفته‌اند، خاتمی را همچون یک منجی تصور کرده‌اند؛ آن هم در شرایط وخیم امروز که وضعیت اقتصادی مردم به اسفبار‌ترین شکل خود درآمده و منابع رسمی اعلام کرده‌اند که بیش از ۱۴ میلیون نفرزیر خط فقرقرار دارند و نرخ رشد تورم در کالاهای ضروری مصرفی ۴۸درصدست.

در شرایطی که ۱۰ هزارواحد تولیدی به تعطیلی کشیده شده، وضعیت اسفبار دارو تبدیل به بحرانی جدی شده، تحریم‌های اقتصادی رو به افزایش است، بیکاری اقشار مختلف جامعه به میزانی خطرناک رسیده؛ طبق آخرین آماراعلام شده حدود ۴۸درصد زنان تحصیل کرده از داشتن شغل محروم‌اند و…..

همینطورمعضلات عدیده اجتماعی، که اگر چه آمار و ارقام آن براحتی دیگر حوزه‌ها در دسترس افکار عمومی قرار نمی‌گیرد، ولی از جمله مسائلی است که مردم هر روزه با آن سر و کار دارند و تبعات آن را به وفور در جامعه می‌بینند. دیگر کمتر خیابانی در تهران خالی از کودکان کار و خیابان است و هر روزه نیز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود، زنان تن فروشی که دیگر نیروی انتظامی نمی‌تواند آمار دقیقی از آن‌ها در اختیارحتی مسئولین بگذارد. معتادینی که طبق اظهارات رییس پلیس تهران آمار آن‌ها حدود بیش از دو میلیون نفر تخمین زده شده است و…..

شبح جنگ و ناامنی نیز بر هراسهای جامعه‌ای که دچار نابسامانی‌های متعدد شده و در بن بستهای مختلفی بسر می‌برد افزوده است.

 در چنین شرایطی نگاه‌ها به سمت مردی می‌رود که چه در هدف و چه در روش اصلاح گر است. مشی او در دو دوره پیشین ریاست جمهوری‌اش نیز چنین بوده است.

موافقین حضور وی فقط او را تنها پهلوان این میدان تصور می‌کنند و مخالفین حضور او، وی را از خزانه خالی و اقتصاد ورشکسته‌ای می‌هراسانند که بر سراو آوار خواهد شد. مخالفین حضور او، وی را از مجلس اصول گرا و نا‌همگن با او بر حذر می‌دارند و بر او نهیب می‌زنند که آمدنت فقط تنوررقیب را گرم می‌کند، بی‌آنکه این گرم کردن برای مردم ثمری داشته باشد.

حال نگارنده قصد طرح چند پرسش اساسی ازموافقین و مخالفین حضور محمد خاتمی در انتخابات را دارد؛ سئوالاتی که پاسخ آن را در مقالات منتشر شده نیافته است:

 ۱ - ما ازحضور خاتمی در انتخابات و در این شرایط بس پیچیده و بحرانی چه انتظاری داریم؟ آیا انتظار داریم که آمدن ایشان مصادف شود با یک انقلاب و رسیدن به همه خواستهای اساسی و بنیادین مردم ایران که محور برخی از مقالات مخالفین حضور محمد خاتمی در انتخابات است؟ در این صورت اگر چنین قصد و قرضی داریم، حق با کسانی است که در مقالاتشان از آقای خاتمی مصرانه می‌خواهند که در انتخابات شر کت نکند. زیرا این کلاف پیچ در پیچ مشکلات ایران امروز، با خواست‌ها و نیز راهبردهای انقلابی می‌سر نخواهد شد.

در شرایط فعلی نه شخص آقای خاتمی و نه هیچ حزب و گروهی را توان انقلاب و پاسخگویی به خواستهای اساسی و بنیادین ما که از مشروطیت آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد، نیست؛ زیرا در یک دوره کوتاه ۴ ساله ریاست جمهوری، همه خواستهای بنیادین ملت ایران محقق نخواهد شد.

 همه آن‌ها یی که خاتمی را یک سرمایه اجتماعی بزرگ تصور کرده‌اند و حضورش در انتخابات را باعث هدر رفتن آن دانسته‌اند حق دارند، زیرا این سرمایه بزرگ اجتماعی قادر به پاسخگویی به خواسته‌هایی که بیش از یک قرن است از آن حرف می‌زنیم و عزیزان بیشماری را نیز در راه آن داده‌ایم، نیست و قبل ازآنکه جناح رقیب برای حذف و عدم موفقیتش، نقشه‌ای جانانه طراحی کند، به دست خود ما بر زمین کوبیده خواهد شد.

پس‌‌ همان به که وارد هیچ آزمون و خطایی نشود، اصلا بهتر است که این سرمایه اجتماعی را قاب بگیریم و به دیوار خانه‌هایمان بزنیم تا از دست نرود و بماند برای روز مبادا. اما چه روزی مبادا‌تر از امروز؟

همینطور آنهایی که محمد خاتمی را دعوت به آمدن می‌کنند، او را با‌‌ همان رویه اصلاح طلبانه‌اش پذیرفته‌اند و اصلاح امورمملکتی این چنین بهم ریخته را از راه اصلاح جز به جز آن می‌دانند. این رویه‌ای است که هم اهل سیاست باید آن را بدرستی فهم کند و هم عموم مردم ایران؛ رویه‌ای که با همکاری دولت و ملت و با پشتیبانی عمیق همه اقشار مردم، قابلیت اجرایی شدن پیدا می‌کند وگرنه راهی خواهد بود به ترکستان. اگر فعالین سیاسی بتوانند چنین شرایطی را مهیا کنند، آقای خاتمی بهتر است که تردید را کنار بگذارد و با اعتماد بنفس کامل پا به عرصه انتخابات بگذارد و در این شرایط بس خطیر نقش تاریخی خود را ایفا کند.

۲ - در بسیاری از مقالاتی که در خصوص عدم حضورمحمد خاتمی در انتخابات نوشته شده بر این نکته تاکید شده که اگر رای خاتمی خوانده نشود و در فردای انتخابات سهم اندک آرا از آن خاتمی شود، از اعتبار این سرمایه اجتماعی کاسته خواهد شد. نگارنده این نوشتارنیز متقابلا از آن‌ها سئوال می‌کند زمانی که در انتخابات پیشین ۶۳درصد آرا از آن محمود احمدی‌نژاد خوانده شده آیا از ارزش میر حسین موسوی یا مهدی کروبی کاسته شد یا انگشت اشاره به سوی جناح مقابل نشانه گرفته شد؟

۳ - نکته دیگر آنکه اصول گرایان، از طریق چهره‌ها و هواداران مختلف خود بار‌ها اعلام کرده‌اند که تمایلی به حضور هیچ چهره اصلاح طلبی در انتخابات ندارند. آن‌ها چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم اعلام نموده‌اند که در انتخابات نیاز به تنور گرم ندارند، بلکه آنچه مورد نیاز آن‌ها ست، فضایی آرام و بدور از همهمه و قیل و قال و نیز تنوری نیمه روشن.

با این اوصاف، آیا کنار کشیدن آقای خاتمی اسباب شادمانی جریان رقیب را فراهم نمی‌کند؟ چرا که آنان می‌توانند با فراغ بال به اجرای پروژه‌های خویش فکر کنند.

شرایط بس خطیر امروز، ضرورتهایی را بر همگان تحمیل می‌کند که اگر به این ضرورت‌ها با جدیت اندیشیده نشود و مسئولانه با آن برخورد نشود، وضعیت مردم را به مراتب وخیم‌تر و بغرنج‌تر خواهد ساخت. پس بهتر است به جای گریز از هر تلاشی گامی فرا پیش نهاد و با تکیه بر مردمی که نیاز به هر کمکی برای برون رفت از بن بست‌هایشان دارند، از طریق گفتگو‌های رودر رو و لحظه به لحظه، شرایط همکاری مشترک یک دولت اصلاح طلب و شهروندانی فعال و مشارکت جو را فراهم آورد.