طویله

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

“اتفاقات امروزطویله”، “تلخ و ناگوار و خیانت‌آمیز” بود. در”یکشنبه سیاه”، این “روز مهم برای نظام جمهوری اسلامی”، “سران قوا به هم پریدند و یکدیگر را به فساد متهم کردند”، “حیثیت نظام اسلامی را چوب حراج زدند”، “باعث بدنام کردن نظام شدند”و”رئیس مجلس، روش رئیس دولت را “مافیایی” خواند. او گفت: “رئیس جمهور ما اولیات اخلاقی را رعایت نمی کند…” واز زبان برادر رئیس جمهور اورا به ارتباط با “منافقین و خارج و فساد مالی” متهم کرد.

“احمدی نژاد در مجلس با دستان خود شیشه عمرش را شکست”. “روسای مجلس و دولت با علنی کردن اختلافات خود دل رهبری را خون کردند، و دوستان نظام اسلامی را به حد سکته رساندند”. “فصل الخطاب بودن مقام رهبری رازیر پا نهادند”. “خیانت نابخشودنی کردند”. کار به بیرون مجلس کشید و “دستگاه قضایی نه قوه قضاییه یک ملت، بلکه یک سازمان ویژه خانوادگی” معرفی شد.

صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، گفت که اظهارات رئیس جمهور را “جرم” می‌داند.

 تاریخ “یکشنبه سیاه” پانزدهم بهمن ماه ۱۳۹۱ بود و درست یک هفته پیش از چهل وچهارمین سالگرد پیروزی “انقلاب شکوهمند اسلامی”. تمامی سخنان بالا- نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد- توسط مسئولین رده اول جمهوری اسلامی، - روسای دولت و مجلس- ونمایندگان و ماموران وپایوران “نظام” گفته و ثبت و پخش شده است.

دیدگاههای “استکبار” جهانی از هیچ نوعش مورد استناد قرار نگرفته و از هیچ مخالف و منتقدی حتی کلمه ای نقل نشده است. ترسیم وضعیت “نظام” از حرف های روح اله حسینیان شروع می شود که مجلس را “طویله” می خواند، از معبر توپخانه برادر حسین باز جو می گذرد و به مصباح یزدی می رسد که تصویری عام بدست می دهد. پدر معنوی طالبان شیعه، حرفی می زند که “امام” را می توان هدف اصلی اش دید: “کسانی که مستقیما از طرف امام مسؤولیت داشتند کارشان به جایی رسیده که اصل نظام را به باد می دهند.” و فقط یک نفر را مستثنا می کند: “مقام معظم رهبری که امروز نماد راه اهل بیت و امام علی است.”

جواد کریمی قدوسی که انگار نگاهش به رفتن “اولین رئیس جمهور ایران به مصر” است وخبر دارد که خامنه‌ای نمایندگانش را برای بدرقه نفرستاده است، حرف با مزه ای می زند: “اداره دنیا برای رهبر معظم انقلاب یک طرف، اداره این چند تا مسئول داخل نظام یک طرف.”

هنوز حرف این نماینده مجلس تمام نشده که یکی ازاین چند تا مسئول در مصربا لنگه کفش مورداستقبال قرار می گیرد. پیش از رئیس جمهور “نظام”، اعراب با پرتاب لنگه کفش که در فرهنگشان بسیار توهین آمیز تلقی می شود، ازجرج بوش وشیمون پرز پذیرایی کرده بودند. اماابراز علاقه به احمدی نژاد در همین جا متوقف نمی ماند، “احمد الطیب”، یکی از عالیرتبه ترین روحانیون سنی و رییس دانشگاه الازهر “گسترش شیعی‌گری در کشورهای سنی‌تبار” از سوی ایران را تقبیح می کند. احمدی نژاد با تکرار کلمات عربی چون الوحده والاخوت احمد الطیب را به اصرار برادر خود می خواند و چون به نتیجه نمی رسد، ترک جلسه را دستمایه تهدید می کند.

روز “امام آمد” می رسد و هیچ خبری از یادبودهای ویژه نمی رسد. حتی “امام مقوائی” راهم نمی آورند. امسال ترجیح داده اند میمون فتوشاپی به فضا بفرستند و ماکت هواپیمای پیشرفته را بجای خود آن روکنند.

دوتا آیت اله هم خبر ساز می شوند.یکی جوادی آملی از مراجع عظام تقلید که ۳۸۳ هزار متر و ۸۷۴ متر مربع از اراضی خود در آمل را به بهای ۱۵/۵ میلیارد تومان، وقف حوزه علمیه این شهرستان می کند.

کسی هم نمی پرسد بقیه اموال و اراضی یکی از “مراجع عظام تقلید” کجاست و چقدر قیمت دارد و نسبت افزایش آن به اول انقلاب چقدراست.

دیگری آیت اله محمد باقرخرازی است که همشیره گرامی را به وصلت “بیت” فرستاده است و خود مدام در حال انجام کارهای محیر العقول دیگراست.چندی پیش می خواست باشگاه ورزشی منچستریونایتد را بخرد است و نام آن را به “خیبر” تغییر دهد. بعد بفکر راه اندازی شبکه ماهواره‌ای حزب‌الله افتاد. حالا هم نامزد ریاست جمهوری شده وبااین استدلال: “تنها حضور ولی‌فقیه کفایت نمی‌کند و لازم است که اجرا نیز در دست روحانیون و فقها باشد.”

برنامه مختصر و مفیدی هم دارد: “برگرداندن تمام سرزمین‌های جداشده از ایران بدون یک قطره خون‌ریزی. لغوتحریم ها در چندماه اول ریاست جمهوری ورساندن قیمت دلار در عرض یک سال به هزار تومان.”

دلار منتظر رئیس جمهور شدن برادر صادق و پسر برادر کمال خرازی نمی شود، تاخبر پیشنهاد مذاکره جوبایدن –ـ معاون رئیس جمهور آمریکا- با جمهوری اسلامی از مونیخ به تهران می رسد، ارز هاو از جمله دلار سری به تعظیم خم می کنند.

ایران و سوریه محور های اصلی کنفرانس امنیتی مونیخ هستند که امسال چهل و نهمین دوره آن برگزار می‌شود.

جو بایدن با خطاب قرار دادن رهبر جمهوری اسلامی می گوید: “اگر ایران جدی باشد، آمریکا آماده مذاکره مستقیم است.” و در مصاحبه با روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ، روی دیگر سیاست آمریکا را هم نشان می دهد: “نمی‌گذاریم ایران بمب اتمی بسازد. زمان و امکان برای موفقیت راه‌حل‌های دیپلماتیک هنوز وجود دارد. این پنجره دیپلماتیک برای زمانی نامحدود گشوده نخواهد بود.”

علی اکبر صالحی که درکنفرانس حضور داردبه همین روزنامه می گوید که او به نیات صادقانه باراک اوباما “باور و امید” دارد و زمان برای پایان بردن مناقشه هسته‌ای فرا رسیده است. حرفی هم در باره سوریه می زند: “دیر یا زود باید درباره سوریه نیز مذاکره انجام شود”. و از رهبر اپوزیسیون سوریه برای دیدار از تهران دعوت به عمل می آورد، هیچ قولی هم نمی دهد و بر حمایت جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد هم تأکید می کند. بن بست سیاست خارجی “نظام” را بهتر از این نمی توان به نمایش گذاشت.

محمود احمدی نژاد، در تهران شرط می گذارد: “آمریکا چماق را کنار بگذارد و بعد با ایران مذاکره کند.“در مصر می گوید: “حرفهایی که از مقامات آمریکایی شنیده می شود، جدید و مثبت است و امیدواریم در رفتارشان هم تغییرات مثبت اتفاق بیفتد و اگر در رفتارشان هم شاهد تغییرات مثبت باشیم، در آن صورت ما هم با نگاه مثبت، آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.”

وزیر خارجه آلمان، انگار جواب احمدی نژاد را می دهد: “من از پیشنهاد گفت‌وگویی که جو بایدن مطرح کرده استقبال می‌کنم. پیشنهاد گفت‌وگوی مستقیم باید به عنوان دستی که به سوی ایران دراز شده است قلمداد شود و ما در گفت‌وگوهایمان با دولت ایران نیز بر این تأکید خواهیم کرد که به این دستِ دراز شده پاسخ داده شود نه اینکه پس زده شود.”

رضا تقی‌زاده، تحلیلگر مسایل ایران، نگاهی همه جانبه به موضوع دارد: “این فرصت خوبی است اما به نظرم ایران این فرصت را نیز از دست خواهد داد. چرا که آیت‌الله خامنه‌ای آماده مذاکره مستقیم با آمریکا نیست. ۴ ماه دیگر رئیس دولت تازه‌ای در ایران انتخاب خواهد شد. به نظرم این بازی بسیار هوشمندانه‌ای است که آمریکا شروع کرده، اما در نهایت حتی از لحاظ تبلیغاتی به زیان آیران تمام خواهد شد. ایران آمادگی پاسخگویی مثبت به این دعوت باز را ندارد.این فرصت آخرین گامی است که آمریکا می‌تواند بردارد برای نشان دادن به کشورهایی مثل چین و روسیه، ‌که آماده هرنوع مذاکره و توافق دیپلماتیک با ایران هستند، و به آنها ثابت کند که این ایران است که آمادگی همراهی ندارد. به نظرم در صورتی که این فرصت از دست برود، فاصله سیاسی ایران نه تنها با جامعه جهانی بلکه با کشورهای دوست مثل چین و روسیه هم افزایش می یابد. در صورت نه گفتن به این مذاکرات، عملا فشارهای سیاسی بر ایران افزایش خواهد یافت.”

وزیر خارجه “نظام” در مورد سوریه فقط حرف نمی زند. روزنامه گاردین، گزارش می دهد: “علی اکبر صالحی و سرگئی لاوروف، وزیران امور خارجه جمهوری اسلامی و روسیه، برای نخستین بار با معاذ الخطیب، رهبر ائتلاف نیروهای مخالف و انقلابی سوریه در حاشیه کنفرانس امنیت مونیخ دیدار و گفت وگو کرده اند.”

این دیدارکه “نشانه نادری از پیشرفت دیپلماتیک” ارزیابی محسوب می شود، یک توفان سیاسی در اپوزیسیون سوریه به پا می کند: “دیدار با وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ضروری نبود، زیراآنها به طور کامل از اسد پشتیبانی می‌کند.”

ائتلاف مخالفان سوریه به راه حلی می رسد: “مذاکره با فاروق الشرع به عنوان نماینده نظام سوریه.” واشنگتن موافقت می کند.

باید درانتظار ماند تا سلطان تهران، راه را برای مذاکره می گشاید یا همچنان در ته بن بست سنگر می گیرد. تا هفتم اسفند که دور جدید مذاکرات هسته‌ای، در پایتخت قزاقستان برگزارمی شود، فاصله چندانی نیست.

هفته تمام می شود، خبرها چنان داغ است که دستگیری طهماسب مظاهری رئیس بانک مرکزی ایران در زمان محمد خاتمی با چک ۷۰ میلیون دلاری درآلمان و تکذیب خودش، حذف جام تختی از فهرست مسابقات جایزه بزرگ جهانی و ورزش کانو از کلیه مسابقات بین المللی به چشم نمی آید.

د راین هیاهو، سعید مرتضوی، جلاد مطبوعات که تعیین تکلیف او “یکشنبه سیاه” را سبب شد، آزاد می شود. لبخند زنان می گوید: “من سر باز ولایتم.” و روح اله حسینیان ـ– یار غار سعید امامی-ـ سربازولائی نمونه ای راکه حاصل سی و سه سال حکومت طراز جمهوری اسلامی است، چنین معرفی می کند: “ او یکی از قضات انقلابی است و طی هشت سال حاکمیت اصلاح‌طلبان، مردانه مقابل توطئه‌گران و روزنامه های زنجیره ای ایستاد و در فتنه 88 نیز مقتدرانه بدون هیچ محافظه کاری در مقابل اخلال گران و اشرار ایستادگی کرد و درگیر شد اما اینک باید چوب ایستادگی خود را بخورد همان گونه که سوریه باید تاوان حمایت از مقاومت را بدهد.”

تصویر تمام است: روسای سه قوه فاسد در کنار قاضی انقلابی سعید مرتضوی. فقط علی اکبر ولایتی حکیم و حکم “مقام معظم رهبری” را کم دارد که در قامت رئیس جمهور آینده بر صحنه حاضر شود و سیمای انتخابات در راه را بیشتر روشن کند: “اصولگرایان باید پیروز انتخابات شوند وگرنه برای هشت سال دیگر دچار مصیبت خواهیم شد.و اصولگرایی نیز به معنای قبول داشتن قانون اساسی از بن دندان و اطاعت از ولی فقیه است.”

نه. صبر کنید یک نابغه دیگر هم از راه می رسد.اسماعیل کوثری٬ نماینده مجلس است که خواستار خروج اداره مکه از دست عریستان و واگذاری آن به شورایی از کشور‌های اسلامی می شود.

آخرین روزهای سی سالگی سلطه “نظام مقدس جمهوری اسلامی” بر ایران می گذرد. میهن، در قبضه “همه مردان خامنه ای” است که همدیگر را

 ”طویله” نشین وفاسد و خائن می خوانند. و بهترین فرزندان میهن را در یورشی دیگر به زندان می اندازند وبه روزنامه نویس و مستندساز و دوبلور لقب “جاسوس” می دهند.

سیاوش کسرایی، شاعر بزرگ ایران که خود قربانی ستمی از این دست است وامروز، سالی دیگر بر خاموشی او درغربت می گذرد؛ فریادی چنین از سر خشم می کشد:

نان و گل و سلامت و آزادی

می بینم آشکار

 این پوزه های وحشت را

 له له زنان و هار

 آن گیاه از میان صداهای گونه گون

 این له له آن تنفس

هر دم بلند

بنهفته هر صدایی دیگر

تا آستان قلبم بی تاب

نردیک می شوند

نزدیک می شوند و خوابم نمی برد

 اینک منم مهاجم و محبوس

 لبریز آبهای طاغی دریای سهمگین

 قربانی سگان تکاپو

می گردم و به بازوانم مواج

هر چیز را به گردم می گردانم

می ترسم

 اما می ترسانم

 دندان من از خشم به هم سوده می شود

آشوب می شود دل من درد می کشم

با صد هزار زخم که در پیکرم مراست

 دریا درون سینه من جوش می زند

فریاد می زنم

ای قحبگان نان به پلیدی خور دروغ

 دشنام می دهم به شما با تمام جان

قی می کنم به روی شما از صمیم قلب

 جان سفره سگان گرسنه

 تن وصله پوش زخم

چون ساحلی جدا شده دریایش از کنار

در گرگ و میش صبح

 تابم تب آوریده و خوابم نمی برد