امسال 70ساله شده است؛ 70 سالی که حداقل 50 سال آن در عالم روزنامهنگاری گذشته است: از کارگری در چاپخانه گرفته تا کار در تحریریه روزنامههای معتبری چون اطلاعات، کیهان و آیندگان. “صنعت حمل و نقل” و “جامعه سالم” هم اوج درخششاش در عالم مطبوعات بود. فیروز گوران، روزنامهنگار پیشکسوتی که چند سال پیش در جمع منتخبان پیشکسوت انجمنصنفی روزنامهنگاران ایران قرار گرفت، این روزها بیکار است؛ بیکاری که البته نگران از هدر رفتن تجربهها و دانستههایش است. با این حال او بیش از همیشه امیدوار و بر این باور است که روزهای خوبی در انتظار مطبوعات ایران است…
جناب آقای گوران! چند وقتی است که در مطبوعات حضور ندارید؛ آیا کار مطبوعاتی را رها کردهاید و دیگر به روزنامهنگاری نمیپردازید یا اینکه عامل دیگری منجر به کنارهگیریتان از عالم مطبوعات شده است؟
من این روزها مثل بچه آدم در خانه نشستهام! هیچ کاری نمیکنم و فکر میکنم در سکوتم اما گویی برای خودم… گاهی ادعا میکنم کمی تجربه در روزنامهنگاری دارم اما اگر این موضوع واقعیت داشته باشد، به شدت عصبانی هستم؛ عصبانی از اینکه باید همه این تجربهها را با خودم به گور ببرم. البته در عین حال من بسیار به آینده امیدوارم و وقتی دوستی از من میپرسد که حالم چطور است با قاطعیت به او میگویم که بهتر از این نمیشوم. من با اینکه نمیدانم اوضاع کار تا پایان سال 90 بهتر میشود یا نه، اما تاکید میکنم که تردیدی در بهبود اوضاع نیست اگرچه مسایل قابل توجهی هم در انتظار خواهد بود.
تا چه حد مسایل روز مطبوعات را دنبال میکنید؟
من هر روز میروم جلو دکه روزنامهفروشی و تیتر روزنامهها را میخوانم؛ اختلاف برداشتها و زیباییهای آینده را در همین تیترها میبینم. روزنامههای مورد علاقهام را حتما هر روز میخرم حتی روزنامههای مخالف دیدگاه خودم را هم میخوانم. میتوانم ادعا کنم که فقط زنده نیستم بلکه به معنای واقعی کلمه زندگی میکنم.
به عنوان یک روزنامهنگار پیشکسوت اوضاع مطبوعات ایران را چگونه میبینید؟
من با اینکه حس میکنم کار مطبوعاتی در این روزها چندان کار سادهای نیست و سختیهای خود را دارد، (منظورم دلنازکی بعضیها از انتقادات روزنامههاست) اما به شخصه از اوضاع، خیلی راضیام و فکر میکنم اتفاقا هنر بچهها، کار در این شرایط است. همین که روزنامهها هر روز منتشر میشوند و حرفهای خود را میزنند برای من دلگرمکننده است. باز هم تاکید میکنم که من روزهای خیلی بهتری را برای مطبوعاتمان میبینم و بر تحقق این موضوع اطمینان کامل دارم.
بهترین دوران کار مطبوعاتیتان کار در کدام مجله یا روزنامه بود؟
دوران خوب کار من سردبیری مجله “جامعه سالم” بود. مجلهای که البته تا شماره 27 آن من اسمم را به عنوان سردبیر در آن قید نمیکردم و حتی از اینکه در آن مطلب بنویسم، میترسیدم. از آنجایی که در این مجله چهرههای مطرحی بودند که مطالب سنگینی مینوشتند. من پیش خودم میگفتم که حتما مخاطبان از سردبیر چنین مجلهای توقع زیادی دارند و از همین رو هم من مستقیما در این مجله مطلبی ننوشتم.
علت اصلی کنارهگیریتان از فعالیتهای مطبوعاتی چیست؟
واقعیتاش این است که من مایل به احتکار تجربههایم نیستم اما عملا امکان کار حرفهای برایم مقدور نیست. ببینید! مطبوعات قرار نیست مچگیری کنند بلکه باید خیلی شفاف مسایل را نقد کنند اما موضوع این است که برخی مسوولان اجرایی همین نقد دلسوزانه را هم برنمیتابند بنابراین دیگر چه جای کار؟ “من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد”!
آخرین کتابی که خواندید و پیشنهاد میکنید که مخاطبان ما هم آن را مطالعه کنند، چه کتابی بوده است؟
“انسان در جستوجوی معنا”؛ من این کتاب را به تازگی مجددا مطالعه کردم. این کتاب میگوید رنجی که انسانها در زندگی میبرند، اساسا باید یک معنایی داشته باشد. همانطوری که آن مادری که باردار است، دوران رنجی که میبرد بهخاطر موجودی که در درون پرورش میدهد، رنج زیبایی است، رنج انسانها هم باید نهایت زیبایی داشته باشد.
منبع: شرق، 28 فروردین