کیانوش ابراهیمی
با علی افشاری از فعالان دانشجویی ایران، در مورد علل برخورد حاکمیت با دانشجویان و فشار بر جنبش دانشجویی گفت و گو کرده ایم. به گفته وی “علت گسترش خشونت و شتاب گرفتن ماشین سرکوب، ریشه در هراس جامعه از ناآرامی های پیش رو دارد. حکومت در چشم انداز آینده اعتراضات و شورش های مختلفی در عرصه های گوناگون را پیش بینی می کند و از الان می کوشد با زهر چشم گرفتن پیشگیری کند”.
این روزها موج جدیدی از برخورد با نهادهای مدنی و فعالان اجتماعی آغاز شده است. علت آنرا در چه می دانید؟
ارزیابی و تحلیل دور جدید سیاست اختناق و تنگ تر کردن حلقه محاصره نیروهای جامعه مدنی را می توان در چند سطح دنبال کرد: در اولین سطح این برخوردها ادامه منطقی سیاست های دولت مهرورزی است. وظیفه اصلی این دولت مرعوب کردن نیروهای سیاسی مخالف و دگر اندیشان، فعالان اجتماعی از طریق اعمال حاکمیت پادگانی- امنیتی است. حضور چهره های تند، افراطی و دخیل در پروژه های ترور درمانی و قتل انبوه مخالفان سیاسی در هیئت دولت و سپردن امورات جامعه و مردم به نظامیان، پیام آشکاری داشت که صداهای منتقد باید خاموش شود و زبان های حقیقت گو باید در دهان ها غلاف شود. هیچ تشکل و سازمان یابی در حوزه های غیر دلخواه حکومت پذیرفتنی نیست. تنها تشکل هایی حق دارند فعالیت امن و بدون تنش کنند که ادامه وجودی دولت و تایید کننده سیاست های رسمی آن باشند.
اما به نظر می آید که در این مرحله پیروز نبوده اند که به برخوردهای خشن این چنینی روی آورده اند.
درست است. این سیاست مطابق میل طراحان و مجریان پیش نرفت و با سد مقاومت نیروهای اجتماعی و سیاسی مواجه شد. به همین منظور به سطح دوم برخوردها روی آورده اند که ناشی از ناتوانی از تسلیم کردن جامعه است.از بدو حیات دولت احمدی نژاد تاکنون جدال و چالش بین حکومت و جامعه در سطوح مختلف جریان داشته و عجز ساختار سلطه از تحمیل اطاعت کامل بر جامعه باعث شده تا توطئه ها و ترفندهای جدیدی را تدارک بیینند تا مگر این بار موفق شده و جامعه تک صدا و ذوب شده در فرامین ولایت فقیه را تحقق بخشند. بنابراین وقتی دیدند تهدیدها، محرومیت ها، اخراج مدیران و کارگزاران اصلاح طلب و میانه رو از پست های کلیدی و بازداشت اقشار مختلف جواب نمی دهد و کماکان نیروها از حقوق و دستاوردهای خودشان دفاع می کنند و تسلیم نمی شوند، مرحله جدیدی از فشارها و برخوردها را شروع کرده اند. لذااین برخوردها، واکنش شکست های قبلی و عصبیت ناشی از ترکیدن حباب توهم مرعوب کردن جامعه از طریق یکپارچه کردن تمام بخش های حاکمیت و سپردن آن به دست نیروهای افراطی و مردم گریز است.
سومین سطح برای تحلیل این نوع برخوردها، مواجهه با بحران خارجی است. حاکمیت به موازات گسترش بحران خارجی، اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. حال چه به مذاکره و سازش دست زند و چه راه رویارویی را بر گزیند، نیروهای جامعه مدنی و مخالفان سیاسی مرغی هستند که در عزا و عروسی قربانی می شوند. حاکمیت برای تثبیت بقای خود اولا نمی خواهد امتیازی در نرمش های احتمالی آینده نثار جامعه کند و یا به پاسخگویی در مورد دلایل عقب نشینی خود بپردازد و یا افول اقتدار در عرصه خارجی زمینه ساز فعال شدن و تحرک نیروهای مستقل و منتقد در داخل شود. از طرف دیگر نمی خواهند در صورت رویارویی به موازات درگیری در عرصه خارجی، جبهه ای نیز در داخل باز شود و یا خواسته های داخلی و خارجی در نقطه ای به هم برسند و هم افزایی کنند. به اعتقاد من دلیل گسترش خشونت و شتاب گرفتن ماشین سرکوب، ریشه در هراس جامعه از ناآرامی های پیش رو دارد. آنها در چشم انداز آینده اعتراضات و شورش های مختلفی در عرصه های گوناگون را پیش بینی می کنند و از الان می کوشند با زهر چشم گرفتن پیشگیری کنند. دلیل اجرای احکام سنگسار، بازداشت و صدور حبس های سنگین و شلاق برای دانشجویان، زنان، روزنامه نگاران، فعالان قومی، کارگران، اقلیت های دینی، اعلام قریب الوقوع اعدام افرادی که اراذل و اوباش خوانده شده اند، شدت یافتن اعدام ها، اعمال محدودیت برای لباس خانم ها و آقایان، برخورد با بی حجابی، تعطیلی روزنامه ها و خبرگزاری ها همه در راستای گسترش وحشت و ترس در جامعه است. آوردن پلیس و نیروهای بسیجی در خیابان ها در پوشش مبارزه با ناامنی های اجتماعی در اصل مانور و عملیات تمرینی برای مقابله با اعتراض های آینده است که ممکن است در صورت تشدید مشکلات و یا برخورد نظامی با کشور رخ دهند.
به نظر شما علت خاص بازداشت های اخیر دانشجویی چه بوده است؟
برخورد با دانشجویان و بخصوص شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در چهارچوب پروژه انقلاب فرهنگی دوم است. ستاد سرکوب دانشگاه با محوریت وزارت خانه های اطلاعات و علوم به انحای مختلف کوشیدند تا انجمن های اسلامی و مرکزیت آنها، دفتر تحکیم وحدت رابه عنوان رهبری جنبش دانشجویی منزوی سازند، درب همه امکانات را به روی آنان بستند، آنها را غیر قانونی اعلام کردند، از انتخابات هایشان با خشونت جلوگیری کردند اما فعالیت های آنان که متکی به حمایت بدنه دانشجویی بود، ادامه پیدا کرد. حال با دستگیری تمامی اعضای شورای مرکزی و به زعم خودشان، حلقه پشتیبانی کننده در سازمان ادوار می خواهند دیگر به صورت فیزیکی به فعالیت های شان خاتمه دهند و تحکیم وحدت را تعطیل کنند. البته بزرگداشت 18 تیر نیز مزید بر علت است. حکومت از زنده ماندن این روز هراس دارد و می خواهد هر طور شده 23 تیر را جایگزین کند، بنابراین سرکوب خشن و برخوردی شتابزده از جنس 18 تیر سال 78 با برنامه آرام و مظلومانه دفتر تحکیم وحدت با هدف خاموش کردن یاد 18 تیر و مطالبات حق طلبانه دانشجویان در دستور کار قرار می گیرد.
اگر چه این برخورد بیشتر به زنده ماندن آن فاجعه تلخ کمک کرد و نشان داد که هنوز زخم های 18 تیر بر پیکره جنبش دانشجویی باقی است و التیام نیافته است و طراحان آن رویداد شوم در مسیرهای دیگری برخورد با دانشجویان و خواسته های آنان را ادامه می دهند.
با توجه به اینکه شما یکی از فعالین دانشجویی در سال های دهه 70 بوده اید، به نظر شما برخوردهای خشن 18 تیر 1378 چه دستاوردی برای حاکمیت داشت؟
نتیجه کوتاه مدت، کاهش یافتن دامنه و عمق فعالیت های دانشجویی و ناامید شدن بخشی از دانشجویان در اثرگذاری بر سرنوشت خودشان بود. تعداد دانشجویان درگیر در فعالیت های سیاسی کاهش یافت. حکومت نشان داد که به هیچ روی دانشگاه مستقل را بر نمی تابد. اما هزینه هایی که داد به مراتب بیش از دستاوردها بود. تشدید شکاف دانشگاه - قدرت و هژمونیک شدن اصلاح ناپذیری نظام، رادیکال شدن دانشجویان، آشکار شدن بحران اعمال سلطه بر دانشگاه ها و ناتوانی از سرکوب کامل آن، روشن شدن نگاه واقعی بخش اصلی حکومت به دانشگاه و بی اهمیتی دانشجو و دانشگاه فی نفسه در نظر آنان هزینه هایی است که به نظرم دیگر مجال جبران آنها وجود ندارد.
به نظر من 18 تیر چون 16 آذر پیش از انقلاب، منبعی تمام نشدنی و انرژی سرشار برای تهیه سوخت تکاپوهای دانشجویی است تا تغییری اساسی در مناسبات حکومتی و ساختار قدرت تحقق یابد.
به نظر شما با توجه به اینکه دستگیر شدگان 18 تیر منتخب حدود 50 تشکل دانشجویی سراسر کشورند، آیا ممکن است دامنه اعتراضات که فعلاً در منازل و از طریق بیانیه یا مصاحبه است، فراگیر شود؟
قطعا به مرور دامنه اعتراضات گسترش پیدا خواهد کرد. تشکیلات دفتر تحکیم وحدت خود را باز خواهد یافت. فراموش نکنیم بازداشت شدگان فرد نیستند؛ آنها تبلور اراده جنبش دانشجویی در مقطع فعلی هستند بنابراین جنبش دانشجویی آنها را تنها نخواهد گذاشت و مانند بازداشت های گذشته باز روسیاهی بر چهره دشمنان دانشگاه مستقل و عوامل استبداد دینی خواهد ماند و دانشجویان به آغوش دانشگاه و جنبش دانشجویی بازخواهند گذشت. آنها نه اولین دانشجویان بازداشتی بودند و نه آخرین آنها خواهند بود، این زنجیره ادامه خواهد یافت تا شکل گیری دانشگاه مستقل و برقراری دموکراسی و حقوق بشر در ساختار قدرت، مهر خاتمیت بر کنش دانشجویی در حالت جنبشی و چالش گرانه با قدرت حاکم زند.
چرا کمتر پیش می آید که ارگانی مسئولیت بازداشت ها را بر عهده گیرد و برای برخوردها از عناوین دیگری استفاده می شود؟
متاسفانه عدم پاسخگویی یکی از ویژگی های حاکمیت است. متاسفانه آنها اینقدر شهامت ندارند که مسئولیت کارشان را بر عهده بگیرند و اساسا اعتقادی به پاسخگویی ندارند و همچنین ابهام در مرجع برخورد کننده را نیز مفید در القاء وحشت و هراس می دانند. از طرف دیگر تعدد و وجود مراکز موازی نیز بر بغرنجی این مسئله می افزاید. پاسخگویی یکی از خصوصیات محوری حکومت های دمکراتیک و مسئول است. منتها این حکومت اقتدارگرا است و بنا ندارد با الزامات دمکراتیک کنار بیاید. اما نکته جالب این است که قبح و زشتی بازداشت دانشجو آنقدر در شرایط امروز جامعه ایران عمق یافته است که سخنگوی قوه قضائیه در دروغی آشکار بازداشت شدگان را غیر دانشجو معرفی می کند. این نشان می دهد که آنها توانایی پرداخت هزینه بازداشت دانشجو را ندارند و من فکر می کنم این خود دستاوردی ارزشمند است. تا دیروز می گفتند دانشجو نما، دانشجوی ضد انقلاب، عامل آمریکا، مرعوب، ولی امروز می گویند اصلا دانشجو نبودند!
وزیر ارشاد چندی پیش صحبت از کودتای خزنده مطبوعاتی کرد. به فاصله چند روز پس از صحبت های ایشان روزنامه هم میهن و خبرگزاری ایلنا توقیف شدند. آیا واقعاً مطبوعات فعلی توان انجام این کار را دارند؟
البته مطبوعات در زیر فشار سانسور و خود سانسوری دیگر رمقی ندارند…
پس دلیل برخورد چیست؟
بسته شدن هم میهن و فیلتر شدن ایلنا نشان می دهد که آستانه تحمل حکومت در مورد مطبوعات به صفر نزدیک می شود و دولت علاج ندانم کاری ها، فرصت سوزی ها، شکست ها و سیاست های خانمان سوز خود را در بستن صداهای منتقد و معترض جستجو می کند تا به جای حل مسئله، صورت مسئله پاک شود. پس از اظهارات وزیر ارشاد و مسئول روابط عمومی ریاست جمهوری و تهدید منتقدین معلوم بود، رسانه هایی قربانی خواهند شد. به نظر من خبرگزاری ایلنا تاوان دفاع از حقوق جامعه کارگری، انعکاس مشکلات کارگران بیکار، بر ملا کردن ناکارآمدی و ماهیت تبلیغاتی شعارها و وعده های پوپولیستی رئیس جمهور و دفاع از حقوق دانشجویان و پوشش اخبار نقض حقوق آنان به ویژه دانشجویان بازداشتی، انجمن های اسلامی منحل شده و دانشجویان ستاره دار را پس داد.
به نظر من ایشان آدرس غلط داده و سرنا را از سر گشادش دمیده اند. آن چیزی که رخ داده است در اصل کودتای خزنده و سرکوب مخملین بر علیه تتمه و باقی مانده شیر بی یال و دم آزادی های مطبوعاتی است که ایشان می خواهد مطبوعات مجیز گوی دولتمردان باشند و به فرموده شورای امنیت ملی اخبار و رویدادها را خوشایند نظر اصحاب قدرت پوشش دهند. البته از کسی که از سردمداران عملکرد پلیسی در مطبوعات، تعطیلی مطبوعات مستقل و قربانی کردن فضای آزاد اطلاع رسانی در پای نگرش های ایدئولوژیک و مطامع جناحی بوده است، انتظاری بیش از این نمی رود و بیشترین توهین ها در زمان وزارتش نثار جامعه مطبوعاتی کشور شده است.
سیاست های دولت تا چه اندازه در ناامن شدن فضای فعالیت نهادهای مدنی مؤثر است؟
اساسا این دولت در صدد ریشه کنی نهادهای مدنی است و عامدانه و آگاهانه آن را دنبال می کند. هر جا جمعی جمع می شوند، تشکیلاتی پا می گیرد، عده ای حول منافع و اهداف مشخصی گرد هم می آیند بلافاصله برخورد صورت می گیرد. چون این حکومت جامعه متشکل و نهادمند شده را خطر می داند، جامعه توده ای و بی شکل که بتوان بدون مقاومت آن را در مسیر های دلخواه سامان و جهت داد را می پسندد. بدیهی است که حرکت های سرکوب گرایانه و اعمال محدودیت ها مخل امنیت و فراغت لازم برای فعالیت های مدنی است.
فکر می کنید این برخوردها همچنان ادامه پیدا می کند؟
بله. این برخورد ها ادامه پیدا می کند اما شدت و ضعف آن و فرجامش بستگی به انسجام داخل حکومت، مقاومت نیروهای جامعه مدنی و شرایط جهانی بخصوص در زمینه بحران هسته ای و نتیجه راست آزمایی ادعای حمایت ایران از خط بی ثباتی در عراق و تروریسم در خاورمیانه دارد. فراموش نکنیم که نقض حقوق بشر به صورت ساختاری و برنامه ریزی شده از عناصر ماهیتی ساختار قدرت است و تا زمانی که تحولی اساسی معطوف به حاکمیت دموکراسی و حقوق بشر رخ ندهد کماکان ادامه خواهد یافت. اما مسلم است که این برخوردها در میل به فعالیت و مبارزه و تحول خواهی خللی وارد نخواهد کرد و تصور تسلیم جنبش های اجتماعی و فراموش کردن مطالبه دموکراسی و حقوق بشر هرگز محقق نخواهد شد و با این برخوردها نمی توان کوشندگان اجتماعی را از حرکت باز داشت. حداکثر ممکن است که قربانیان برخوردهای اخیر کم تحرک تر شوند که بلافاصله نیروهای جدید جایگزین خواهند شد و پرچم مبارزه را در دست خواهند گفت. چون خواسته های کنونی جنبش های اجتماعی معطوف به افراد نیست بلکه متکی به جوشش و تحرک لایه های زیرین جامعه است که برخورد های امنیتی نمی تواند آن را متوقف کند. در واقع جنبش های کنونی مانند کوه های یخی هستند که بخش اعظم و تکیه گاه آنها پنهان است و دیده نمی شود.
آیا امنیتی شدن فضا به سیاست داخلی و خارجی لطمه وارد نمی کند؟
اگر از زاویه منافع ملی و حقوق ملت نگاه کنیم بله قطعا تاثیرات منفی دارد؛ ولی از زاویه کسانی که زیستشان را در بحران می دانند این گونه برخوردها اقتضاء ماهیت آنها است، ولی اگر خوب بنگرند پایان بسیار بدی در انتظار آنها است. سرنوشت صدام بسیار برای آنها آموزنده است. منتها به نظر می رسد آنها تصمیم شان را گرفته اند و پند و نصیحت هم بر آنان کارساز نمی افتد. فقط با خلق نیروی اجتماعی می توان آنها را پس زد و دامن میهن را از عواقب ویرانگر ماجراجویی ها و بد خواهی های آنان نجات داد.