پایان نمایش احمدی نژاد و خروج از صحنه

نویسنده

» نگاه هافینگتون پست به بعد از انتخابات

بونوا مارگو

جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۴ ژوئن اولین دور انتخابات ریاست جمهوری را، که طی آن جانشین احمدی نژاد مشخص می شود، برگزار خواهد کرد. محمود احمدی نژاد پس از دو دوره ریاست جمهوری پرتنش نمی تواند برای بار سوم در انتخابات شرکت کند. حاکمیت جمهوری اسلامی که بیش از هر زمان دیگری انتخابات را تک قطبی کرده، عجله دارد تا هر چه زودتر ورق را برگرداند.

 

بیلان هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد چگونه بوده؟

ایران در سال ۲۰۱۳ بیش از سال ۲۰۰۵ منزوی شده و دلیل آن تشدید تحریم ها علیه برنامه هسته ای اش است. با این حال، این مسأله که اکثر تحریم ها ازسوی کشورهای غربی اعمال شده، احساس انزوا را قدری کاهش می دهد.

درحقیقت ریاست جمهوری احمدی نژاد باعث نزدیکی تهران به کشورهای درحال توسعه، به ویژه در آمریکای لاتین شد. ولی سیاست گشایش در خاورمیانه به شکست انجامید؛ درگیری های سوریه باعث تعمیق انشقاق ها و چنددستگی های منطقه ای شده است.

اقتصاد ایران به زانو درآمده. احمدی نژاد در ابتدا از درآمد نفت یارانه هایی را به طبقه محروم جامعه اختصاص داد، بدون اینکه طرح توسعه بلند مدتی در نظر داشته باشد. امروز ادامه این رویکرد سخت تر شده و این درحالی است که تحریم های بین المللی و همچنین حمایت از حکومت بشاراسد، به شدت باعث خالی شدن خزانه های مالی کشور شده است.

ازسوی دیگر، نه تنها میزان همبستگی در حاکمیت کاهش یافته، بلکه قاعده آن نیز به شدت متزلزل گشته. از سال ۲۰۰۹ و از زمان سرکوب “جنبش سبز”، به کار بستن تمهیدات امنیتی ازسوی حکومت افزایش یافته. درحقیقت اصلاح طلبان از صحنه کنار گذاشته شده اند، و این درحالی است که در نزد محافظه کاران نیز چند دستگی شدیدی دیده می شود.

 

احمدی نژاد در چند دستگی فعلی حکومت چه نقشی داشته است؟

در ایران، رییس جمهور بیشتر یک مجری است تا یک تصمیم گیرنده. حاکمیت درواقع در دستان رهبر انقلاب علی خامنه ای است.

با این حال، محمود احمدی نژاد بیش از دیگر اسلاف خود، قدرت مطبوعاتی منصب ریاست جمهوری را افزایش داد. از همان ابتدا، شیوه عجیب زندگی او و شیوه بیان تحریک کننده اش به یک دستاویز ایده آل برای حکومت تبدیل شد؛ حکومتی که هیچ چیز را جز تظاهر و ظاهرکاری برای حفظ بقای خود نمی پسندد.

به هرحال، احمدی نژاد برای اینکه در سراسر جهان جدی گرفته شود، با اعصاب همه بازی کرد. حکومت که چهار سال پیش خود را قربانی انتخاب مجدد و پرتقلب او کرده، اکنون باید از شر موجودی که خود ساخته خلاص شود. چرا که رییس جمهور خواسته خود دایر بر داشتن استقلال نسبت به نظام، ازجمله علی خامنه ای را، افزایش داده.

آخرین اقدام او ثبت نام رییس دفترش، اسفندیار رحیم مشایی، در انتخابات ریاست جمهوری بود. و این درحالی بود که این شخص ازسوی نظام به عنوان یک شخصیت “منحرف” شناخته می شود. ولی مهم ترین رویداد این بود که حکومت ولایت فقیه طی سال های اخیر به شدت تغییر مسیر داده. حکومت از این پس به تدریج شکل و شمایل یک حکومت دیکتاتوری نظامی را به خود می گیرد. و این نظامیان و درحقیقت پاسداران هستند که امروز احمدی نژاد و یار او را نشانه گرفته اند.

کمپین دو نفره آنها به انتهای جاه طلبی های خود رسید. شعار آنها “زنده باد بهار” بود؛ یک استعاره غیرمستقیم به شورش در کشورهای عربی.

 

این انتخابات از چه نظر یک نقطه عطف محسوب می شود؟

انتخابات برگزار شده تا سال ۲۰۰۹، علی رغم تمامی نقاط ضعف شان، دارای یک جنبه دموکراتیک بودند. مطمئناً دست بردن در اعداد و ارقام در آن زمان نیز وجود داشت و هیچ کاندیدایی حکومت را زیر سؤال نمی برد. هیچ کس شبیه به هم نبود و امکان انتخاب شدن وجود داشت.

در سال ۱۹۹۷ و سپس در سال ۲۰۰۱، انتخاب محمد خاتمی اصلاح طلب، امیدهای بسیاری در نزد جامعه برانگیخت. انتخاب او برخلاف خواسته حکومت انجام شد. ولی رییس جمهور محبوب مردم درنهایت متوجه شد که رهبر انقلاب تصمیم گیرنده اصلی است.

در سال ۲۰۰۵ نیز پیروزی احمدی نژاد غیرمنتظره بود. ولی در برابر رییس جمهور سابق هاشمی رفسنجانی غیرمنطقی به نظر نمی رسید. حامیان سابق خاتمی، به ویژه قشر جوان، با توجه به اینکه تنها گزینه شان هاشم رفسنجانی بود، نسبت به صندوق های رأی جبهه گرفتند. ولی امروز در یک چشم به هم زدن تاریخی، رفسنجانی از دوستی اصلاح طلبان بهره مند است، زیرا فرزندانش در اجتماعات اعتراض آمیز مخالفان در سال ۲۰۰۹ حضور چشمگیر داشتند. او توسط حاکمیت از گردونه انتخابات خارج شد، زیرا حکومت بیم آن دارد که وی بتواند با شبکه گسترده و قدرتمند خود، استقلال زیادی به دست آورد.

در سال ۲۰۰۹ بالاخره حکومت آشکارا به وحشت افتاد. اشتیاق مردم برای حمایت از میرحسین موسوی، نخست وزیر سابق، این تهدید را به وجود آورد که شاید او خیلی قدرتمند شود، به ویژه در زمانی که رییس جمهور آمریکا نیز دست دوستی به سوی ایران دراز کرده بود.

پیروزی احمدی نژاد خیلی فوری طی چند ساعت در اولین دور انتخابات اعلام شد. واکنش هزاران رأی دهنده که به شکلی گسترده در برابر صندوق های رأی صف آرایی کردند قابل پیش بینی بود. آنها به خیابان ها آمدند و فریاد زدند: “رأی من کو؟”

حکومت در آخرین لحظه، امید تغییر و تحول نزد مردم را به ناامیدی تبدیل کرد و باعث شد تا به شکلی خطرناک از بخش بزرگی از مردم که دیگر قصد مشارکت در انتخابات را ندارند، جدا شود. حکومت نگران شورش های دیگری است و روند انتخابات را به شدت تحت کنترل گرفته است.

به همین دلیل است که خود حکومت باید برنده را مشخص کند. حکومت از هم اکنون به شکلی خودکامه نامزدهای مورد نظر خود را تأیید صلاحیت کرده و قصد دارد نتایج انتخابات را به نفع خود رقم بزند.

به هرحال، باید در انتظار شگفتی باشیم. در ایران، هیچ چیز مشخص نیست، ولی همه چیز ممکن است.

منبع: هافینگتون پست، ۷ ژوئن