نگاهی به فیلم “بعد از ظهر سگی” ساخته “سیدنی لومت”
به سانی شلیک نکنید
“سیدنی لومت ” کارگردان برجسته امریکایی در سن 86 سالگی در اثر سرطان غدد لنفاوی در گذشت. او فیلم های مشهوری چون “ بعد از ظهر سگی “، ” شبکه”، “سرپیکو”، ” 12 گاو خشمگین “ و ” قتل در قطار سریع السیر شرق “ را در کارنامه خود دارد. لومت با بیش از 40 فیلم در کارنامه هنری خود یکی از پرکارترین فیلمسازان امریکاست. او در سال 2005 اسکار افتخاری از آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا دریافت کرد.
این مطلب نگاهی ست به فیلم بعد از ظهر سگی وی :
”سانی” قهرمان فیلم با بازی درخشان “ ال پاچینو” یکی از محبوب ترین شخصیت های آثار لومت است. او جوان بیکاری ست که در جنگ ویتنام نیز خدمت کرده و برای تامیین هزینه تغییر جنسیت دوستتش “ لئون”، تصمیم به سرقت از بانک می گیرد. ولی موفق نمی شود و در آخر فیلم دوست و همکارش” سَل “ با بازی ” جان کازال “، در حین فرار توسط پلیس کشته شده و خودش نیز مجبور به تسلیم می شود .
فیلم با صحنه هایی از زندگی مردم در شهر نیویورک آغاز می شود. زندگی که با نشان دادن تضادها و تعارض ها همراه است. تصاویری از بی خانمان ها در کنار افراد ثروتمندی که در گوشه ساحل نشسته اند. محله های کثیف و باغچه های زیبای ورودی خانه های قشر متمول. پرسه زدن سگی در لابه لای آشغال های سطح خیابان که بی ارتباط با عنوان فیلم نیست. تشبیه ناخوشایندی که از نظر لومت واقعی ست. نیویورک از دور نماد زیبایی های شهری ست و این در حالی ست که بی خانمان ها و فقرا همچون سگ های ولگرد در میان سطل های زباله پرسه می زنند تا لقمه نانی پیدا کنند.
از همان سکانس های ابتدایی تاکید زیادی بر روی پرچم امریکا و برافراشته شدن آن وجود دارد. فیلم به دزدی از بانکی در شهر بروکلین در سال 1972 اشاره می کند. بروکلین از قدیمی ترین و پرجمعیت ترین بخش های نیویورک است. رسوایی “ واتر گیت ” در همین سال آغاز شد. تقلب “ نیکسون ” در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و رسوایی شنود اف بی ای از جلسات حزب دموکرات در هتل واتر گیت توسط نیکسون که منجر به استعفای او شد. انتخاب این دوره زمانی برای فیلم نمی تواند بی دلیل باشد. چرا که مضمون آن به سیاست های دولت وقت امریکا بر می گردد.
سانی وارد بانک می شود. با چهره ای معصوم، غمگین و مضطرب که از همان ابتدا به مخاطب تلنگر می زند.
او خیلی زود با کمک گرفتن از کارمندان بانک در می یابد که “ به کاهدان زده است ” و بانک تقریبن به جز مقدار ناچیزی پول، خالی ست.
بد شانسی که سانی برای گریز از آن به سرقت روی آورده بود دامن او و سل را می گیرد. شیوه برخورد انسانی و ساده سانی و سل گروگان های بانک را به همزاد پنداری وا می دارد تا جایی که برای نجات او و خودشان از این وضعیت که حالا دیگر پلیس هم در جریان قرار گرفته تلاش می کنند. حتا یکی از گروگان های زن هنگامی که رئیس پلیس دست او را گرفته و سعی دارد با سانی حرف بزند تا او را ازاد کند، می گوید که همکارانش در بانک هستند و نمی خواهد که موقعیتش را ترک کند.
حتا مردمی که در بیرون بانک برای تماشا ایستاده اند با سانی همراه می شوند و او را تشویق می کنند. این نشان از اعتراض در برابر سیستم حاکم بر سیاست امریکا در آن زمان دارد. مردمی که معترضند و حتا کارمندان بانکی که از حقوق و در آمد خود ناراضی اند، به نوعی سانی را نمادی از خود می دانند.در گفتگوهای ابتدایی سانی با مدیر بانک به حقوق 105 دلار در هفته نگهبان اشاره می شود که صبح به صبح وظیفه بالا بردن پرچم امریکا را بر عهده دارد.
سانی از همان ابتدا بر ارزش های اعتقادی و مذهبی اش تاکید می کند. “ من یک کاتولیکم و نمی خوام بلایی سر کسی بیاد”. حتا در سکانس های دیگری از فیلم نیز بر تفکر مذهبی سانی و سل اشاره می شود.
نکته دیگری که با درخواست آزادی گروگان ها از سمت پلیس مطرح می شود “ جنسیتی ” نگاه کردن به آدم هاست. پلیس می خواهد که زن ها را آزاد کنند. سانی به سل می گوید که پلیس خوشش نمی آید به زن ها شلیک کند چون توی روزنامه ها این مطلب را خواهند نوشت و پلیس باید جوابگو باشد. اکثر کارمندان بانک زن هستند. ماجرای سرقت از بانک برای تغییر جنسیت لئون و زن شدن او اتفاق می افتد. پلیس از لئون با تاکید سوا ل می کند که زن بودن برای او آن قدر مهم است ؟ زن سانی به او قول می دهد که خودش را لاغر کند تا سانی دوستش داشته باشد. انگار لومت علاوه بر اعتراض به قوانین کار و تامین اجتماعی که در فیلم فریاد می زند به جنسیتی نگاه کردن آدم ها نیز معترض است.
مطلب دیگر نشان دادن تفکر “ تبعیض نژادی ” ست. پایین ترین سطح شغلی در بانک را نگهبانی سیاه پوست بر عهده دارد و بقیه سفید پوست هستند. هنگامی که مرد سیاه پوست از بانک در حضور ماموران پلیسی که در بیرون ایستاده اند فرار می کند، بر اساس این ذهنیت که سیاهان می توانند دزد باشند همه به سمت او حمله کرده و او را با سانی اشتباه می گیرند.
رسانه ها وعملکرد آنها نیز مورد نقد فیلم است. شبکه تلویزیون محلی با سانی مصاحبه می کند اما تنها قسمت هایی را پخش می کند که سیاست دولت مورد نقد نباشد و اعتراض کلامی سانی را به وضع موجود سانسور می کند.
جامعه ای که در فیلم از آن دوره امریکا و در یکی از پرجمعیت ترین شهرهای آن نشان داده می شود، عصبی و پرخاشگر است. تمامی مردمی که در بیرون از بانک، در کنار پلیس شاهد ماجرای سرقت هستتند را آدم های عصبی، پرخاشگر، تحقیرشده و معترض تشکیل می دهند. پلیس از آرام کردن آنها برای جلوگیری از حمایت و تتشویق سانی، ناتوان است.
سانی نماد تمام آنهاست. او محکوم به نابودی و نیستی ست. مفهوم خانواده برای او ارزشش را از دست داده و تنها عشق به دوست دوران کودکی تا الانش یعنی لئون محرک او برای ادامه زندگی و حرکت است. سانی و افرادی از این دست محکوم به نیستی اند.
وضعیت شهری و به طور کلی شهر در فیلم های لومت یک “ شخصیت ” است. شخصیتی که خودش درباره آن می گوید: “ مکانها در فیلمهای من کاراکتر محسوب میشوند. این شهر توانایی آن را دارد، که حال و هوایی را که یک صحنه به آن نیاز دارد، ایجاد کند.”
سانی گرفتار یک نظام قدرتمند سیاسی ست که به او و آدم های طبقه او اهمیتی نمی دهد. لومت در فضایی آزاد سیاست های دهه هفتاد امریکا را زیر سوال می برد و برای این فیلم اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی را می گیرد.