تروریست نیستیم؛ قربانی تبعیضیم

بهروز صمدبیگی
بهروز صمدبیگی

» تحصن پناهندگان کرد ایرانی در ترکیه

۲۷ پناهنده کرد ایرانی از صبح روز دوشنبه مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا تحصن کرده‌اند. این پناهندگان با وجود کسب قبولی از کمیساریای عالی پناهندگان، همچنان در ترکیه به سر می‌برند و به کشور سوم منتقل نشده‌اند. در بین این پناهندگان، افرادی هستند که از سال‌های ۲۰۰۴ یا ۲۰۰۵ وارد ترکیه شده اما نمی‌دانند چه زمانی روند پناهندگی‌شان به پایان خواهد رسید. آنها در بیانیه مشترکشان اعلام کرده‌اند تا زمانی که جواب روشن و صریحی به صورت کتبی دریافت نکنند، به تجمع خود ادامه خواهند داد.

 

بلاتکلیفی، مرگ و خودکشی

در خیابان تفلیس در محله سانجاک آنکارا، پشت یک دیوار آهنی با دیوارهایی که توسط سیم خاردار محصور شده، دفتری قرار دارد که تاکنون سر و کار هزاران ایرانی به آن افتاده است؛ دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل(UNHCR). از روز دوشنبه، ۲۶ اسفند ماه و چند قدم پایین تر از این دفتر، جمعی که دهان خود را با ماسک و ضربدر قرمز پوشانده‌اند تجمع کرده و این گونه که می‌گویند جز با شنیدن یک جواب سرراست، به تجمع خود پایان نخواهند داد(عکس: ۱ ، ۲ ، ۳ ).

آنها در اولین روز تجمع، با انتشاربیانیه‌ای خود را “ ۲۷ پناهنده سیاسی کُرد ایرانی در ترکیه” معرفی کرده اند که در پی “فعالیت‌های صلح‌آمیز در اعتراض به سیاست‌های ظالمانه رژیم جمهوری اسلامی و تلاش برای رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران” با به خطر افتادن جانشان مجبور به ترک کشور خود و پناهنده شدن در کشور ترکیه شده‌اند.

این ۲۷ ایرانی معترض از “ مشکلات معیشتی، روحی و بخصوص امنیتی فراوانی در ترکیه” سخن گفته‌اند و اینکه بنا به گفته کمیساریای عالی پناهندگان، کشورهای پناهنده‌پذیر بزرگی چون آمریکا، کانادا و استرالیا از پذیرش و انتقال آنان به دلیل “تروریستی بودن احزاب سیاسی کرد” امتناع می‌کنند.

آنها در مقابل مدعیند که احزاب سیاسی کرد مورد اشاره، در طول ۱۵ سال اخیر هیچ‌گونه فعالیت و مبارزه مسلحانه نداشته و دلیل ابراز شده را نادرست و غیرمنصفانه می‌دانند.

در جمع امضاکنندگان این بیانیه فردی حضور دارد که از سال ۲۰۰۴ در ترکیه به سر می‌برد؛ چهار نفر دیگر از سال ۲۰۰۵ و پنج نفر از سال ۲۰۰۸ تاکنون.

 بنا به اعلام این جمع، در ماه‌های اخیر یکی از پناهندگان سیاسی کُرد ایرانی به نام رضا احمدی که با وجود دریافت قبولی از سال ۲۰۱۱، همچنان بلاتکلیف بود، به دلیل فشارهای روحی و روانی، بیماری و وضعیت وخیم جسمی از یک سو و بی‌تفاوتی کمیساریا از سوی دیگر، در ابتدای سال ۲۰۱۴ در شهر کاستامانو ترکیه دچار سکته قلبی شد و جان خود را از دست داد.

همچنین یکی از امضاکنندگان این بیانیه که از سال ۲۰۱۱ در ترکیه به سر می‌برد، چند روز پیش در اثر فشارهای روحی روانی ناشی از طولانی شدن روند پناهندگی دست به خودکشی زد اما از مرگ نجات پیدا کرد.

 

داستان یک پناهنده سیاسی که سیاسی نبود

هه‌ژار ابراهیمی یکی از تجمع‌کنندگان در مقابل دفتر UNHCR است. او که به همراه همسر و فرزند خردسالش در ترکیه ساکن است، از سپتامبر سال ۲۰۰۸ خود را به عنوان پناهجو معرفی کرده. نزدیک به ۱۱ ماه طول کشیده تا در مصاحبه کمیساریا شرکت کند و چهار ماه بعد از مصاحبه جواب قبولی گرفته است. پرونده او ابتدا به کشور کانادا ارجاع می‌شود اما در سال ۲۰۱۰ جواب منفی می‌گیرد. سپس نوبت به فنلاند می‌رسد که این کشور هم پس از انجام مصاحبه، این پناهنده کرد و خانواده‌اش را قبول نمی‌کند. از او پرسیدم دقیقا چه جوابی به او داده‌اند و دلیلشان برای این جواب منفی چه بوده؟ هه‌ژار می‌گوید: “باور کنید بارها و بارها پیگیری کردم اما هیچ جواب مشخصی به من ندادند. کانادا به بعضی‌ها گفته که به خاطر مشکل با حزبشان آنها را قبول نکرده اما نه کانادا، نه فنلاند و نه UNHCR هیچ جوابی به من ندادند.”

اما آیا هه‌ژار هم یک فعال سیاسی احزاب کرد بوده است؟ این پناهنده ایرانی توضیح می‌دهد که او هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته و مشغول زندگی عادی‌اش بوده اما دست روزگار او را به حزب دموکرات کردستان پیوند زده است: “من در سردشت مغازه کابینت‌سازی داشتم و شکر خدا درآمدم هم خوب بود. کسی به من مراجعه کرد تا مقداری پول نقد بگیرم و به جایش تراول بدهم. من هم این کار را کردم؛ بی‌خبر از اینکه آن پول‌ها کمک‌های مردمی به حزب دموکرات بوده. چندی بعد این گروه با سپاه درگیر و یکی دونفرشان هم کشته می‌شوند و چک پول‌ها دست سپاه می‌افتد، چک‌هایی که رویش مهر مغازه من بود. سپاه دنبال من افتاد و من هم فراری شدم.”

می‌پرسم یعنی شما هیچ‌گونه فعالیت و گرایش سیاسی نداشتید؟ او پاسخ می‌دهد: “برادرم که فوق‌لیسانس علوم سیاسی است به خاطر فعالیت‌های سیاسی مجبور به فرار از کشور شده بود. دیگر اعضای خانواده هم کم و بیش چوب این فعالیت‌ها را خورده بودند. بنابراین من مثل مارگزیده‌ها از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسیدم و زندگی خودم را می‌کردم. تازه ازدواج کرده بودم و کلی نقشه و رویا در سر داشتم که این مشکل پیش آمد و مرا به این روز انداخت.”

هه‌ژار توضیح می‌دد که بارها و بارها این داستان را برای کمیساریا و سفارت‌ها تعریف کرده اما نمی‌داند چرا و به چه دلیلی از انتقال او به یک کشور دیگر خودداری می‌کنند.

او مثل تمامی پناهندگان حاضر در ترکیه حق کار کردن ندارد و تمامی پس‌انداز زندگی‌اش را در ایام بیکاری خرج کرده. وقتی فرزندش به دنیا می‌آید ناچار می‌شود مثل خیلی از پناهنده‌ها به طور غیرقانونی به کارهای سخت با درآمد کم بپردازد. او روزی ۱۴ ساعت کار می‌کند و در مقابل، دستمزدی بسیار کمتر از حد معمول و متعارف می‌گیرد؛ آن هم بدون بیمه و هیچ خدمات دیگری.

هه‌ژار می‌گوید: “اینجا مشکلات و مسائل زیادی داریم که نمی‌دانم از کدامش بگویم. یکی از مهم‌ترینشان مسائل سلامت و بهداشت است. اینجا خدمات کاملی به ما ارائه نمی‌شود و تنها در برخی مراکز، آن هم بعد از دو ساعت سین جیم کردن، امکان استفاده از بیمه هست. بدون بیمه هم که هزینه‌ها وحشتناک است. بنابراین هربار که بچه‌ام مریض می‌شود خودش برایمان یک بحران ایجاد می‌کند. در همه موارد، کم یا زیاد مشکل وجود دارد. مثلا بچه‌ام را با خواهش تمنا در مهدکودک قبول کرده‌اند.”