امروز فرزند شهید بهشتی را هم دستگیر کردند، فرزند کسی که تا دیروز رسانه ها همواره احترام و تکریم می کردند، اما از آن دم که ایشان هم به جمع مخالفان ستم و تقلب و بی قانونی پیوست، به ناگاه دشمن شد و هزاران گونه آماج منافقان کیهان و فارس و رجانیوز شد تا ثابت شود که اساس برخوردها، نه سابقه و نه اعمال و کردار بلکه نحوه برخورد با دولت دیکتاتوری طلب است و این بیماری روانی به شدت در حال گسترش در ارکان دولت است.در روزها و هفته ها و ماههای گذشته بسیاری از بهترین جوانان و زنان و مردان این مرز و بوم قربانی تجاوز شده اند. این نوع شیوه شکنجه در نوع خود جدید است. شاید بتوان در کارنامه امثال صدام و هیتلر هم شکنجه را یافت؛ اما معمولا این جانیان برای گرفتن اطلاعات قربانیان خود را شکنجه می کردند.، اما جانشینان آنها در جمهوری اسلامی از این ابزار جز برای خرد و نابود کردن
قربانیان خود استفاده نمی کنند.
اولین سوالی که برای من پیش آمد این بود که عاملان تجاوز چگونه افرادی بوده و با چه انگیزه ای دست به این رفتار حیوانی زده اند. آیا ممکن است که این انگیزه همانطور که در بسیاری از اخبار تایید نشده آمده است دینی بوده باشد؟ امانگاهی به فرهنگ متداول دینی و سنتی کشور و نوع خطوط قرمز تعریف شده در جامعه سنتی نشان می دهد که چنین تحلیلی غیرقابل باور می باشد. تنها احتمال منطقی این است که چنین افرادی از نظر روانی و شخصیتی دچار مشکل هستند. پدیده تجاوز هم مختص به جامعه ما نیست، اما آنچه این اتفاق را از موارد مشابه جدا می کند اینست که در همه جای دنیا افراد دارای بیماری روانی شدید را از جامعه جدا می کنند و در تیمارستان یا زندان نگاه می دارند تا جامعه از گزند آنان در امان باشد اما از قضای روزگار ، طنز ناگوار اینست که در نظام اسلامی
گرچه این جانیان در زندان هستند، اما به جای نقش زندانی، نقش زندانبان را بازی می کنند و عقده های خود را بر زندانیانی
بیگناه خالی می کنند.
بگذارید کم بالاتر برویم. وزیر راه این دولت دانشجویان اروپایی را “گاو و گوسفند” می خواند، آن یکی خود را پدر ورزش می خواند و این یکی خود را پدر راه. مقامی که مسوول تذکر دادن به پوشش دختران این مرز و بوم است در حال نماز گزاری با شش روسپی عریان دستگیر می شود. وزیر کشور متهم به تجاوز به عنف است و شایعه زیادی در مورد دادستان سابق تهران وجود دارد. عضو شورای نگهبان نامسلمانان را حیوان می خواند و امام جمعه ای کم حجابان را فاحشه و تن فروش. رفتارهایی که سراسر پوشیده از عقده های جنسی و خود کم بینی و
حقارت است.
آیا در مورد احمدی نژاد نمی توان گفت که بیماری روانی دارد؟ اگر به پنج سال گذشته بنگریم بارها شخصی را می بینیم که به صورت عادی دروغ میگوید و شاید حتی در ذهن بیمار خود به این دروغها باور دارد. لیست توهمات او طولانیست. صحبتهای قبل از انتخاب چهار سال پیش، نوع رفتار با مردم ، و واضحتر از آن مساله هاله نور و عکاسی با نظامیان آمریکایی و ماجرای ربوده شدن توسط نظامیان آمریکایی، دانشمند سیزده ساله هسته ای، … متاسفانه طومار این توهمات چندان دراز است که در مقاله کوتاهی نمی گنجد و بدتر از آن اینست که وی با وجود نوارهای ضبط شده حاوی این ادعاها، آنها را تکذیب می کند. او حرفهایی می زند که لاابالیترین افراد جامعه از گفتن آنها در مقابل دوربین تلویزیونی شرم دارند، ولی شخصی در مقام ریاست جمهوری به خود اجازه بیان آنها را می دهد. آمار دروغین و اعداد بی معنایی که در هر زمینه ای در این دولت چند برابر دولتهای پیشین کار انجام شده است گواه دیگری بر این ادعاست. اگر کسی دچار توهم نباشد و به هیچ بیماری روانی دچار نباشد و عقده حقارت شدیدی وی را رنج ندهد، به وضوح توان نمایش چنین رفتاری را ندارد.
در اینکه کسی را کافر بنامیم باید خیلی دقت کنیم.، ولی آیا کسی که خود را جایگزین خدا و پیامبر می داند؛ از دین چیزی میداند؟ آیا کسی که به امام زمان نامه مینویسد و در چاه می اندازد و برای وی در سر سفره بشقاب و جای خالی می گذارد، برای تصمیمهایش منتظر جواب است؟چنین کسی میتواند فرماندهٔ کشور باشد؟ آیا کسانی که رای می دزدند خود مجوز دزدی و بی نظمی در جامعه را به طور رسمی با رفتار خویش نداده اند؟آیا اینها که به نام دین این کارها را میکنند به جز طاغوتنامی
دیگر دارند؟
نگاهی به سیستم نظامی و امنیتی کشور هم متاسفانه همین حقیقت تلخ را با وضوح بیشتری آشکار می کند. سپاه و بسیج که در دو دهه گذشته در حال بسط قدرت خود به شکل یک قدرت مطلق سیاسی، اقتصادی نظامی بوده اند متهم واقعی بسیاری از مسایل و جنایات اخیر اتفاق افتاده در ایران هستند. از کشتار مردم در روز سی خرداد و بعد از آن که بدون شک بااطلاع کامل و دستور بالاترین مقاماتشان بوده است گرفته تا رفتار حیوانی که در زندانها و بازداشتگاههای دستگاههای اطلاعاتی موازی و غیرموازی سپاه و بسیج انجام شده که به قتل و تجاوز و … بسیاری انجامیده است. این بازوی نظامی به جای آنکه در خدمت قانون و زیرنظر قانون کار کند به استفاده فراقانونی از قدرتی که از مردم به امانت گرفته است پرداخته و به سرکوب همان مردمی که وامدار آنهاست پرداخته است. متاسفانه سیستم قضایی هم مانند مترسکی بی خاصیت نه تنها واکنشی انجام نداده که به حمایت از متهمان و محکوم کردن قربانیان پرداخته است.این داستان را می توان ادامه داد و دید که متاسفانه نگاه ناسالم و برخوردهای از روی عقده و کینه و فرای قانون تا چه حدی در جمهوری اسلامی شایع شده است و بدون شک قربانیان اول آن در کوتاه مدت مردم ایران خواهند بود، اما به زودی و در میان مدت دامن مقصران واقعی را خواهد گرفت؛اما در نهایت این مردم هستند که پیروز خواهند شد؛مردمی
که درک کرده اند ما همه با هم هستیم.