در فاصله دو روز، سه حکم اعدام توسط قاضی ابوالقاسم صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران صادر شده است؛ چنانکه در فاصله دو سال گذشته نیز همین قاضی، افتخار صدور دهها حکم اعدام را داشته است.
از سه قربانی این دو روز، یکی “امیر میرزایی حکمتی” است؛ شهروند ایرانی -ـ آمریکایی که متهم به جاسوسی شده اما مانند کسانی که پارسال به جاسوسی متهم شده بودند شانس این نمایش را نداشته که توسط محمود احمدی نژاد بدرقه شود و به آمریکا برگردد.
قربانی دیگر را بعد از راهپیمایی روز قدس سال 88 بازداشت کرده اند؛ “جواد لاری” که متهم به همکاری با سازمان مجاهدین خلق است و اعدامش شاید برای پروژه تهدید در آستانه انتخابات به کار بیاید.
و سرانجام سومین طعمه قاضی صلواتی در این روزها جوانی به نام “وحید اصغری” است؛ یک فعال سایبری و دانشجوی مقطع کارشناسی انفورماتیک در دانشگاه هند که خانواده اش گفته اند: «وحید هم اکنون ۲۵ سال دارد و زمانی که دستگیر شد ۲۱ سال داشت. در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ زمانی که وحید قصد داشت برای ارائه پایاننامه و فارغ التحصیلیاش به هند بازگردد در فرودگاه امام بازداشت شد. ابتدای دستگیری اتهامی که به او زده بودند داشتن مواد مخدر اعلام شده بود». پیش تر وحید اصغری در ۲۵ آذر ماه ۱۳۸۸ در نامهای به رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی شرح کاملی از فشارها و شکنجههای متحمل شده را آورده بود:
“با چشم بند و دست بند… مرا به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی می زدند… ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند… در حالی که من فقط متهم بودم… بارها آنان سایت هایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت داده اند در حالیکه که بنده در تولید و تهیه ی آن ها هیچ اختیار و دخالتی نداشته ام”.
و اما در فضیلت قاضی صلواتی همین بس که چندی پیش دانشجویی به نام محمدامین ولیان را به علت در دست داشتن سنگ در اعتراضات پس از انتخابات به اعدام محکوم کرد و گفت که بر اساس فتوای یکی از مراجع قم، حکم اعدام وی را صادر کرده است؛ اما وقتی معلوم شد که آقای قاضی دروغ گفته و چنان فتوایی وجود نداشته، حکم در دادگاه تجدید نظر از “مرگ” به “3 سال حبس” کاهش یافته است بی آنکه گردی بر دامن “عدالت قاضی” بنشیند.
وقتی سابقه ابوالقاسم صلواتی این باشد دیگر چه فرقی می کند که بر کدام مبنا به روانی و فراوانی، حکم های ننگین اعدام را بنا می کند؛ اما اگر کسانی گمان می کنند چنین احکامی برآمده از فقه است بد نیست بدانند این از بدیهیات فقه است که اولین تردید و شبهه کافی است تا حکم اعدام کسی لغو شود تا مبادا خونی به ناحق ریخته شود. شیخ طوسی فقیه نامدار شیعه در قرن پنجم پا را از این نیز فراتر می نهد و از قضات می خواهد برای حکم اعدام (تازه آن هم اعدام کسی که متهم به قتل و در معرض قصاص است)، مشاورینی از مخالفین و موافقین حکم گرد آورند تا در اختلاف آنها درستی یا نادرستی حکم خود را بسنجند.(المبسوط-ج8-ص98)
فراتر از این، امام پنجم شیعیان، هشدار داده است نخستین چیزی که خداوند درباره اش داوری می کند خون است (وسائل الشیعة : ج29 ص12 ب1 ح35026.) و به گواهی “صادق آل محمد” خداوند در همه اعمال با مومنان مدارا می کند مگر آنکه دست شان به خون کسی آلوده باشد که بهشت بر خون ریز حرام است (وسائل الشیعة : ج29 ص13 ب1 ح35029.)
این سخن امام صادق که “بهشت بر خون ریز حرام است” تنها شامل روز جزا نیست؛ در این دنیا نیز حکومتی که بی پروا خون بریزد و آبرو به تاراج برد روی بهشت “بقا و آرامش” را نخواهد دید.
وجود و بقای نحس کسانی چون قاضی صلواتی بر تارک دستگاه قضایی و دام ها و اعدام های آسانش کافی است تا افق سخن امام ششم آشکار شود و باور کنیم که روزهای آرام حاکمان جمهوری اسلامی هرگز بازنخواهد گشت؛ این سنت الهی است.