اتهام جاسوسی و زمانی برای اندیشیدن به آزادی

نویسنده

» گزارش شیکاگو تریبون از زندگی دوباره رکسانا صابری

تریسی گوئن

 

رکسانا صابری می گوید در تمام مدتی که در زندان اوین بود، به این فکر می کرد که آیا هرگز آزاد خواهد شد و با شنیدن این نکته که اساتید و دانشجویان دانشگاه نورت وسترن برای آزادی او تلاش می کنند، امیدوار می شد.

نزدیک به یک سال از ازادی او می گذرد و هفته گذشته که به این دانشگاه بازگشت، این حس دوباره در او بیدار شد. او برای معرفی کتابش با عنوان “بین دو دنیا: زندگی و اسارتم در ایران” به این دانشگاه رفته بود.

او به جمعیت گفت که بعد از فارغ التحصیل شدن در از این دانشگاه به خانواده اش اطلاع داد که برای کار به سرزمین پدری اش ایران می رود.

صابری می گوید: “در این دانشگاه به ما آموخته بودند که داستان آدم های معمولی و تلاش انسان ها و موفقیت هایشان را روایت کنیم و تلاش کنیم تا جنبه های گوناگون یک اجتماع را در نظر داشته باشیم”.

ایجاد این تعادل باعث شد که دستگیر کنندگانش دچار شک بیشتری در مورد او بشوند و او را در ماه ژانویه سال 2009 در آپارتمانش در تهران دستگیر کنند. خانواده اش در داکوتای شمالی، چند هفته بعد از دستگیری او با خبر شدند. در جریان بازجویی شدید، بازجویان می خواستند بدانند که چرا او با آدم های زیادی حرف می زده است.

 

لورنس استیوپ نایجل، استاد صابری و کسی که با او در تماس بود، می گوید: “زمانی که خبر دستگیری او را شنیدم و از اتهاماتش با خبر شدم با خودم گفتم دو چیز را در مورد او می دانم: اینکه او جاسوس نیست و اینکه او در جنگ دیپلماتیک بین ایران و دولت اوباما طعمه شده است. درجایی که همه دانشجویان تلاش می کردند تا به اتاق خبر تلویزیون برسند، او کوشش می کرد تا بر روی کار گزارش متمرکز بشود. رکسانا گزارشگر ترافیک بود”.

استادش می گوید که همواره از شنیدن گزارش رادیویی صابری در رادیوی نشنال ریپابلیک، احساس غرور به او دست می داده است. وی گفت: “دانشجویانم برای من مثل فرزندانم هستند، آرزو دارم همه آرزوهایشان متحقق بشود اما رویا های رکسانا بدل به کابوس شد”.

این کابوس شامل انفرادی، بازجویی با چشم بند و اعتراف گیری که بعد ها گفته هایش را تکذیب کرد و اعتصاب غذا بود.

صابری که می گوید شکنجه جسمی نشده است، می گوید: “زمانی که آن اعتراف ساختگی را از من گرفتند، از خودم بیزار شدم”. او می گوید در این دوران ورزش می کردم و وانمود می کردم که دارم پیانو می زنم و آهنگ های کویین را می خواندم.

صابری می گوید:“من با افکار خودم تنها بودم و تمام مدت به آزادی فکر می کردم؛ به آزادی بیان و مطبوعات و یا فقط اینکه آزاد باشی تا سرت را روی بالش بگذاری”.

بعد ها زمانی که پدر و مادرش به ملاقاتش آمدند، فهمید که دانشجویان دانشگاه نورت وسترن به اعتصاب غذای او پیوسته اند. استادش نیز در میان آنان بود.

صابری می گوید که من معتقدم که این اقدام تاثیر زیادی در آزادی ام داشت.

در زندان صابری با دو زن دیگر هم سلول بود که به جرم بهایی بودن زندانی شده بودند. صابری می گوید که آنان بسیار قوی و محکم  بودند.

نسرین رحمانی، که خود بهایی است و برای شنیدن سخنرانی صابری آمده است، می گوید: “من فکر می کنم که صابری بسیار شجاع  و محکم  است”.

جان لواین از اساتید دانشگاه می گوید: “دانشگاه ما سابقه طولانی در مورد دانشجویان شجاع دارد، مثل دیوید رود، خبرنگار نیویورک تایمز که هفت ماه توسط طالبان گروگان گرفته شده بود و حالا هم رکسانا صابری”.

صابری با وجود همه سختی هایی که سال گذشته متحمل شد به زندانی شدنش بعنوان یک فرصت نگاه می کند. او می گوید: “من در زندان با قدرت روزنامه نگاری پی بردم”. او امیدوار است که روزی به ایران باز گردد. او مطمئن نیست که بعنوان یک رونامه نگار باز گردد اما می گوید که حقوق بشر را در مرکز توجه کارهایش قرار خواهد داد.

او می گوید: “من بیش تر از گذشته جذب مقوله حقوق بشر شده ام”.

 

منبع: شیکاگو تریبون 21 آوریل