کار از زندان و تبعید گذشته

بهرام رفیعی
بهرام رفیعی

اول: - چندی پیش مجتبی ذوالنور جانشین نماینده آقای خامنه ای در سپاه پاسداران گفته بود: “نیازی به زندانی کردن سران فتنه نیست زیرا امروز همه کشور زندان آنها شده”. گفته هایی با همین محتوا هم اخیرا از سوی بسیاری از وابستگان جناح حاکم و افراد منتصب در دستگاه های قضایی، امنیتی و نظامی مدام تکرار می شود. دیروز موسی قربانی یکی از رهیافتگان به مجلس هم گفت که: “سران فتنه از جانب مسئولان و ملت ایران به عنوان محارب شناخته شده‌اند بنابراین ممنوع‌الخروج هستند.”

در نگاه اول از این اظهارات “فرار به جلوی” سرسپردگان قدرت در یک بازی سیاسی بیشتر از هرچیزی به چشم می آید اما در نگاهی دقیق تر تمام اظهاراتی از این دست را که بگذاریم در کنار هم خواهیم دید که همگی تایید کرده اند که امروزه روز ایران را تبدیل کرده اند به زندانی با وسعت 1.648.195 کیلومتر مربع برای بیش از 75 میلیون نفر ایرانی. امری که  به وضوح به آن معترف هستند. بدون شک بدل کردن یک کشور به زندان و اعتراف به “زندان بان” بودن خود، موجب مباهات و افتخار که نیست بلکه نشانه آشکار ظلم است و باید که موجب خار و خفیف شدن و سرشکستگی هم باشد.

دوم: - “برازجان” شهر کوچکی در استان بوشهر یکی از شهرهایی است که از سالها پیش به عنوان تبعیدگاه  زندانیان سیاسی و معمولی استفاده می شد. این شهر گرمسیری و شرجی که از جمله نقاط محروم کشور است در طول سالهای مختلف چهره های زیادی را به عنوان تبعیدی به خودش دیده است. با گذشت سالهای زیاد از پس تبعیدگاه شدن برازجان همچنان دستگاه قضایی از برازجان به عنوان تبعیدگاه زندانیان معمولی و سیاسی استفاده می کند. چند سال پیش مردم این شهر، چند جایی در نشریات و رسانه ها به مقامات قضایی وقت اعتراض کرده بودند که از تبعیدگاه -ماندن شهرشان سخت آزرده اند و گله دارند. برازجانی ها نوشته بودند وقتش رسیده است که دیگر این شهر تبعیدگاه نباشد.

معمولا تبعیدگاه ، جایی است بد آب و هوا، بدون برخورداری از حداقل امکانات زندگی و دارای شرایط سخت. در دوره زمامداری دیکتاتورهایی همچون استالین در کشور شوروی سابق، به دستور رهبران این کشور و دادگاه های نظامی آنها بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و تعداد زیادی از هنرمندان آن کشور که منتقد شرایط موجود شوروی بودند به سیبری تبعید می شدند. سیبری بد آب و هوا و سردسیر از آن جهت برای تبعید استفاده می شد که شرایط زندگی و زنده ماندن محکومان در آنجا به حداقل خود می رسید، اما تاریخ گواه است که آن دسته از افرادی که جان سالم از آن تبعیدگاه های مخوف به در بردند به نیروهای مقاوم و باتجربه تر از پیش تبدیل شدند و بیشتر از گذشته به مبارزه علیه حکومت دیکتاتوری شوروی ادامه دادند.

هفته گذشته دستگاه قضایی حکومت مستقر طی حکمی  “جعفر پناهی” کارگردان برجسته ایرانی را با اتهاماتی واهی و جرمی ناکرده به “ شش سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از حقوق اجتماعی شامل ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه، مسافرت به خارج از کشور و مصاحبه با رسانه‌ها و مطبوعات داخلی و خارجی” محکوم کرد. جدای حکم حبس تعزیری و محرومیت های اجتماعی که از ترس حاکمیت از ترویج هنر و آزادی خواهی حکایت می کند، مسئولان دستگاه قضایی در این حکم با تاکید بر “ممنوع الخروج” بودن جعفر پناهی از کشور، آن هم به مدت 20 سال به گمانم خود معترف شده اند که ایران را به “تبعیدگاه بزرگی” بدل کرده اند.

سوم :- از واکنش مردم برازجان در تبعیدگاه بودن شهرشان به خوبی پیداست که تبعیدگاه بودن این منطقه باعث آزردگی خاطر مردمانش است،آنها دوست ندارند شهرشان زندان و تبعیدگاه باشد و با این عناوین خوانده شود. با این حال اما همین مردم برازجان در طول سالهایی که منطقه شان تبعیدگاه بوده، از بسیاری از تبعیدی های سرشناس سیاسی به زندان این شهر با احترام و افتخار یاد می کنند. برای مثال همین حالا هم اگر به برازجان سفر کنید افراد زیادی را خواهید یافت که از مرحوم دکتر یدالله سحابی و مرحوم مهندس مهدی بازرگان که در سال 1344 به اتفاق 16 نفر دیگر از رهبران نهضت آزادی به این منطقه تبعید شده بودند به نیکی یاد می کنند. به عبارتی اگر تا پیش از تبعید مرحوم بازرگان و سحابی به این شهر دور افتاده کسی در آنجا این دو را نمی شناخت و علتی هم نمی یافت که درباره شان بداند، اما پس از تبعید کنجکاو شده وپرس و جو کرده اند. اینکه آنها که بودند، چه کردند و چرا و توسط چه کسانی برای چه به زندان این شهر تبعید شدند؟ و بی شک پس از یافتن پاسخ ها بود که نسبت به ایشان ابراز ارادت کرده و هنوز هم می کنند.

همین آقای خامنه ای که امروزه رهبر حکومت مستقر(نه جمهوری و نه اسلامی) است و به گفته غلامحسین محسنی اژه ای به شکل خصوصی و از نزدیک! جزییات دستگیری ها و محاکمه فرمایشی فعالان سیاسی و مدنی را پس از کودتای انتخاباتی  پیگیری می کرده است، خودش در واپسین سالهای حکومت پهلوی در سال 1356 به دلیل فعالیت های سیاسی و مذهبی اش دستگیر و بر اساس رای دادگاهی به ایرانشهر به عنوان شهری دور افتاده و بد آب و هوا با حداقل امکانات اجتماعی و دارای شرایط سخت تبعید شده بود.هم خود ایشان و هم “راشد یزدی” که رفیق گرمابه و گلستان ایشان است چند باری نقل کرده اند که وی در زمان تبعید پیش مردم ایرانشهر محبوب شده بود و نقل کرده اند که حتی مردم برایش هدیه هم می آوردند. بعضا روحانیون منطقه هم برای بحث و تبادل نظر می آمدند پیش او و تحت تاثیرش قرار گرفته بودند.

چهارم: - یک سال و نیم ازکودتای انتخاباتی و بگیر و ببندها و یورش های شبانه به فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گذشته است. یک سال و نیم از شکنجه ها و انفرادی ها و برگزاری دادگاه های فرمایشی و ایراد اتهامات واهی که حاصلی جز مقاوم تر شدن جنبش سبز و ایستادگی بازداشت شدگان نداشت، گذشته است.سرسپردگان و منتصبان قدرت در پی  تاکید فعالان بازداشت شده پس از کودتای انتخاباتی بر مواضع پیش از بازداشت و اعتراض مداوم شان به مظالم صورت گرفته در حق ملت، دیگر مستاصل شده اند.

اقتدارگرایان در ابتدای امر افراد بازداشت شده را تحت شکنجه های شدید و بازجویی های مداوم در سلول های انفرادی زندانی کردند. پس از مدتی خسته از تقلای بی نتیجه خود در پی دادگاه های فرمایشی و در موارد زیادی دادگاه های غیابی یا چند دقیقه ای آنها را به حبس های طولانی مدت محکوم و به بندهای عمومی منتقل کردند. بازهم تقلا و دست و پا زدن شان بی نتیجه بود، چرا که بازداشت شدگان همچنان بر مواضع پیشین خود ایستادگی کرده و علاوه بر اتحاد و تحکیم روابط شان هر روز با این رفتارشان تاثیر بیشتری بر اطرافیان و ناظران گذاشتند و با هر روز تحمل زندان، بذر دیگری از امید به فردایی سبز را در دل مردم می کارند.

درپی عدم نتیجه گیری سرگشتگان قدرت و زور در طول یکسال و نیم گذشته، به استناد اظهارات و احکام صادره اخیرشان گویا آقایان متنبه نشده اند و تصمیم دارند با آغاز کردن پروژه های ممنوع الخروجی، حصر درخانه و صدور احکام طولانی زندان و تبعید، آنهم پس از ظلم های سال گذشته ،همچنان به روش های کور خود در سرکوب اعتراضات برحق  ملت ادامه بدهند. طرفه آنکه ایشان نه از تاریخ مبارزان پیش از انقلاب درسی گرفته اند و نه از سرگذشت خودشان. و جالب تر آنکه خود آقای خامنه ای به عنوان کسی که بطور خصوصی و از نزدیک صدور این احکام را دنبال می کند،حتی اگر محبوبیت اعضای نهضت آزادی در برازجان آنهم در دوره تبعید را باور نداشته باشد، دست کم با مرور خاطرات خود و رفقایش از دوره تبعید (بر فرض صحت و صداقت در گفتار) باید بداند این رفتار نتیجه اش چیزی جز محبوبیت و مقبولیت بیشتر از پیش برای جنبش سبز نخواهد بود. به عبارتی کار از این گونه اقدامات برای بازداشتن جنبش سبز گذشته است و هر گونه تدابیر کور این چنینی نتیجه ای معکوس در پی خواهد داشت. امروز برای جنبش سبز ایران هر کشته یک شهید و هر زندانی و تبعیدی به یک آزاده و قهرمان ملی تبدیل شده و می شود و این ماجرا همینطور ادامه خواهد داشت…