معروف و منکر معلوم شد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

مطمئنم که هزاران مشکل در کشور وجود دارد، درست. ولی خدا را هزار مرتبه شکر، هزار تا راه حل هم هر روز پیدا می شود، یکی از یکی بهتر. مثلا همین دیروز، همین نمایندگان مجلس که ما اصلا فکر نمی کنیم ذره ای هوشمندی داشته باشند، بعد از صدها ساعت فکر کردن، در کشوری که مشکلات اقتصادی، بین المللی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فراوانی دارد، موفق شدند ترکیب اعضای ستاد امر به معروف و نهی از منکر را مشخص کنند. الهی صدهزار مرتبه شکرت که نمردیم و چنین روزی را دیدیم.

براساس اطلاعاتی که به دست من رسیده، این ستاد عزیز و دوست داشتنی شامل هفده عضو است؛ “یکی از ائمه جمعه موقت شهر تهران به انتخاب شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه به عنوان رئیس ستاد، وزیر کشور، وزیر اطلاعات، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر آموزش و پرورش، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، وزیر صنعت، معدن و تجارت، دو نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به پیشنهاد کمیسیون فرهنگی و انتخاب مجلس به عنوان عضو ناظر، نماینده تام الإختیار رئیس قوه قضائیه و رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی.”

به نظر من اگر فرمانده سپاه، فرمانده نیروی زمینی، دریایی و هوایی را هم اگر به این افراد اضافه کنیم، با همین گروه می توانیم جنگ سوم جهانی را هم راه بیاندازیم و هم آن را اداره کنیم. فقط من هرچه فکر می کنم نمی فهمم که “وزیر صنعت، معدن و تجارت” کارش چه ربطی به امر به معروف و نهی از منکر دارد، البته ما که خیلی چیزها را نمی دانیم، این یکی هم روی بقیه آن چیزها. خیلی ها مثل من ضریب هوشی شان پائین است، وگرنه اگر درست فکر کنیم می بینیم حتی همین سازمان انرژی اتمی هم رابطه مستقیمی با امر به معروف و نهی از منکر دارد.

اگر همین غنی سازی را جدی بگیریم، کشور ما تبدیل به یک قدرت جهانی می شود که مثل آب خوردن می توانیم همه مردم جهان را چادری کنیم. حالا اگر نمی کنیم، بخاطر محبت و مهربانی مسئولان مملکت است که دوست دارند به جای استفاده از بمب اتمی برای هدایت گمراهان، از همان چیزهای ساده تری مثل اسید سولفوریک، گاز خردل، نانچکو، چاقوی ضامن دار دسته صدفی کار زنجان برای رعایت حجاب استفاده کنند. دست شان درد نکند.

 

بازنشستگان می توانند نان بخرند

یکی دیگر از پیشرفتهای عظیم در راستای تبدیل ایران به ام القرقرای اسلام در پهنه گیتی به وجود آمد و از همین فردا کلیه جهانیان می توانند از ایران به عنوان یک جامعه الگو استفاده کنند و مردم جهان که خیلی دوست دارند کشورشان مثل ایران باشد، از فردا صبح ساعت هشت دیگر هیچ مشکلی نخواهند داشت. رئیس کانون عالی بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی اعلام کرد که در حال حاضر با این حقوقی که بازنشستگان کشور می گیرند، فقط می توانند نان بخرند.

البته همه ماها می دانیم که نان خیلی چیز مهمی است. اصلا همین که ۶۵ درصد از بازنشسته های ایران با حقوق شان فقط می توانند نان بخرند، ۳۸ سانت جای شکرش باقی است، بعضا دیده شده که در کشورهایی مثل دانمارک، سوئد و نروژ بازنشستگان با حقوقی که می گیرند، حداکثر در طول ماه می توانند دو یا سه تا بسته آدامس بخرند که خیلی از آنها چون دندان ندارند، نمی توانند آدامس بجوند و به همین دلیل آرزوی اکثر آنها این است که مثل بازنشسته های ایرانی موفق به خرید نان بشوند.

آقای مهرعلی بیات گفته که “در حال حاضر ۶۵ درصد بازنشستگان تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی حداقل حقوق را دریافت می‌کنند. بر همین اساس برای تامین نیازهای اولیه خود در مضیقه هستند.” که البته به نظرم این آقای مهرعلی بیات بیخودی اینقدر بدبین است. همین که یک سازمان تامین اجتماعی وجود دارد و رئیس سابق آن یعنی آقای مرتضوی موفق شد در دوره ریاست خودش به بیش از صد نفر از نمایندگان مجلس کمک های مالی بکند و آنها را از فقر نجات دهد، و خودش هم حقوق ۶۸ میلیون تومانی بگیرد، جای شکرگزاری دارد.

ممکن است صدها هزار بازنشسته نتوانند جز نان چیزی بخرند، ولی آقای مرتضوی با حقوق ۶۸ میلیون تومانی خودش، مطمئنا می توانست حداقل روزی سه تا ساندویچ بخرد، حالا اگر با آن خانه ای هم خریده و حالی هم برده نوش جانش. یک مرتضوی آباد بهتر از صدهزار تا بازنشسته خراب. این مرتضوی بیچاره کم برای حل مشکلات محرومان زحمت کشید؟ این همه روزنامه تعطیل کرد، این همه بطری نوشابه با خرج خودش فرستاد کهریزک تا از انقلاب و اسلام و چیزهای دیگر حفاظت کند. حالا شما گیر دادید به چند میلیون بازنشسته؟ چقدر شما متوقع هستید؟ اصلا خوشم نیامد.

 

شریعتمداری ایجاد باید گردد

اگر یک سخنرانی در یک دانشگاه برگزار شود، شما اولین کاری که می کنید چیست؟ مطمئنم اولین کاری که می کنید این نیست که به سرعت خودتان را به آن سخنرانی برسانید و در آن شرکت کنید، یا اینکه بروید تحقیق کنید که چه کسی قرار است درباره چی سخنرانی کند. مطمئنا اولین کاری که می کنید تعجب کردن است. تعجب هم دارد. در مملکتی که افراد بخاطر رای دادن در انتخابات رسمی کشور مجرم خوانده می شوند، و برای تشییع جنازه با هزار بدبختی باید مجوز گرفت، حتما تعجب می کنید که چطور مجوز فلان مراسم در بهمان دانشگاه صادر شده است.

دیروز دو سخنرانی که در یکی قرار بود حسین شریعتمداری نماینده خداوند در روزنامه کیهان و پیام امیر فضلی نماینده کیهان در خداوند سخنرانی کنند لغو شد. نمایندگان مجلس هم که با توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد، از هر گونه دشمنی با دولت و کشور خودداری نمی کنند و با همه وجود دلنگران هستند که خدای ناکرده دو میلی متر از مشکلات ملت کم شود، به لغو این سخنرانی اعتراض کردند. البته من هم معترضم که چرا این سخنرانی ها لغو می شود. ممکن است چنین سخنرانی هایی فایده ای برای حل مشکلات کشور نداشته باشد و حتی مشکلات را بیشتر کند، ولی شکی ندارم که اگر چنین سخنرانی هایی باشد، کلی می خندیم و حداقل در این وضع بحرانی کمی شادی می کنیم.

در همین راستا، نمایندگان بگیر و ببند مجلس به لغو سخنرانی حسین شریعتمداری در دانشگاه اعتراض کردند. نمایندگان مجلس هم که پای شان وسط گلوی منتقدان غیرخودی حکومت است، از اینکه چرا منتقدان خودی دولت نمی توانند از آن انتقاد کنند، خیلی ناراحت شدند، یعنی واقعا جناحی که ده تا شبکه تلویزیونی در اختیار دارد، صد تا شبکه رادیویی و چند صد روزنامه و مجله دارد، چرا به جای دویست محل سخنرانی فقط صد تا ندارد؟ این واقعا ناراحت کننده است. کاش همه ماها می مردیم و ناراحتی حسین آقای شریعتمداری را نمی دیدیم. واقعا چرا این دولت که از وزیر خودش نمی تواند دفاع کند، و اجازه نمی دهد که طرفداران دولت از آن دفاع کنند، تلاش نمی کند که مخالفان دولت علاوه بر آن یک میلیون تریبون که دارند، صد هزار تریبون دیگر هم داشته باشند؟ چرا؟ واقعا چرا؟

البته در همین راستا چند نکته قابل توجه است. اول اینکه سالنی که قرار بود شریعتمداری در آن سخنرانی کند، از یک ماه قبل رزرو شده بود، دوم اینکه عزت الله ضرغامی که سخنران برنامه بود تا همین الآن هم خبر ندارد که قرار بوده سخنران باشد. اینجانب ضمن تشکر از آقای شریعتمداری برای برگزاری سخنرانی در دانشگاه برای زیراب زدن دولت از دولت حسن روحانی درخواست می کنم که هر چه سریعتر همه طرفداران دولت را دستگیر کرده، به همه مخالفان دولت اجازه بدهد که هر چه سریعتر علیه دولت کودتا کنند و برای سقوط خودش هماهنگی های لازم را انجام دهد، والسلام علی من اتبع الهدی.

 

ده ساعت تفهیم اتهام به جیسون رضاییان

بیچاره این نکیر و منکر، ۶۱ نفری به یک مرحوم مغفور در قبر تفهیم اتهام می کردند، یکی شان اتهام را می گفت، شصت تای دیگر تفهیم می کردند. حالا همین حکایت جیسون رضائیان است. طرف را ده ساعت بردند دادگاه که اتهامش را تفهیم کنند. خودتان حق بدهید که تفهیم اتهام در این حالت واقعا کار سختی است.

قاضی: شما متهم هستید که جاسوس بودید؟

جیسون رضائیان: چشم، من قبول می کنم، ولی کجای کار من جاسوسی است؟

قاضی: شما گزارش دادید که عده ای از مردم در درکه لواشک آلو می خورند. این اسرار کشور را منتشر کردید. این جاسوسی است.

جیسون رضائیان: من نمی دانستم که لواشک آلو یک راز است، من عذر می خواهم.

قاضی: نه، لواشک آلو یک راز نیست، ولی شما گفتید که مردم ایران به دربند و درکه می روند و لواشک آلو می خورند.

جیسون رضائیان: من فکر می کردم لواشک آلو چون همه جا هست، یک راز و اسرار حکومت نیست.

قاضی: جیسون! بفهم! لواشک آلو راز نیست، ولی تو اینها را در گزارش خودت نوشتی، ننوشتی؟

جیسون رضائیان: بله، من نوشتم، ولی کسی به من نگفت نباید بنویسم. مگر این کار جرم است؟

قاضی: البته که جرم است. مردم ایران خیلی هاشان پول ندارند که به دربند بروند، چرا در این باره حرف زدی؟

جیسون: یعنی من باید بنویسم که مردم ایران فقیر و درمانده اند؟

قاضی: اگر این را بنویسی که هفت بار اعدامت می کنیم، ولی چرا نوشتی که لواشک آلو و کله پاچه را در ایران مردم می خورند؟

جیسون رضائیان: خوب می خوردند، من چکار کنم؟ آیا در این مورد من اشتباه کردم؟

قاضی: نه، اشتباه نکردی، لواشک آلو و کله پاچه جزو فرهنگ ماست، ولی برای چی نوشتی؟

جیسون رضائیان: من رفتم دربند و دیدم مردم آب انار و لواشک آلو می خورند، خودم هم خوردم خوشم آمد، همین را نوشتم. اشتباه کردم؟

قاضی: البته اشتباه کردی، تو نباید بنویسی که مردم در دربند بهشان خوش می گذرد.

جیسون رضائیان: اگر بنویسم مردم نمی توانند زندگی کنند خوب است؟

قاضی: ببین! تو باید بنویسی که مردم خیلی راحتند ولی بنویسی که…..

جیسون رضائیان: بنویسم چی؟ بنویسم مردم از خوردن لواشک آلو دیوانه می شوند؟

قاضی: نه، ببین، تو باید بنویسی که همه حال شان خوب است، ولی نباید کسی از چیزی که تو نوشتی خوشش بیاید. می فهمی؟

جیسون رضائیان: می خواهم بفهمم، ولی نمی فهمم، چکار کنم؟

فکر کنید، می خواهید یک خبرنگار ایرانی- آمریکایی را قانع کنید که آن چیزی که دوست دارید به مردم جهان بگوئید باید به شکلی بگوئید که بقیه نفهمند و همه چیز یک جوری باشد که انگار آن جور نیست، چی کار باید بکنیم؟ همین می شود که تفهیم یک اتهام معمولی دهها ساعت طول می کشد. مشکل از درک طرف نیست، مشکل از فرستنده است، به گیرنده های خودتان دست نزنید.