نوبل، شهامت مدنی و ده‌نمکی

نویسنده
رحمان حیدری

» شبکه دو

شبکه‌ی ۲به انعکاس مسائل ادبی هنری روز در شبکه‌های اجتماعی و عکس‌العمل کاربران ایرانی به آن مسائل می‌پردازد.

 

عکس هفته

عکسی است از «کنت جارکه» که در جریان جنگ عراق و کویت گرفته شده است. این عکس هولناک، راننده‌ای عراقی را نشان می‌دهد که تلاش کرده است از کامیون آتش‌گرفته بیرون بیاید، اما در همان حال جان باخته است. چهره‌ی زشت و کریه جنگ را می‌توان در سیمای زجرکشیده‌ی او دید. کنت جارکه گمان می‌کرد با انتشار این عکس می‌تواند به پایان‌دادن جنگ خلیج فارس کمک کند اما هیچ رسانه‌ای در آن زمان راضی به انتشارش نشد. او در این‌باره گفته است: «اگر ما آن‌قدر بزرگ هستیم که بجنگیم باید توانایی نگاه کردن به آن را نیز داشته باشیم.» جمله‌ی جارکه، پتکی است که می‌توان با آن بیدار شد.

 

پاتریک مودیانو: نوبل 2014

پاتریک مودیانو نویسنده‌ی ۶۹ ساله‌ی فرانسوی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات 2014 شد. موندیانو در سال ۲۰۱۲ نیز موفق به کسب جایزه‌ی دولتی اتریش برای ادبیات اروپا و در سال ۲۰۱۰ برنده‌ی جایزه «دل دوکای انستیتوی فرانسه» برای یک عمر تلاش حرفه‌ای خود شد. دیگر جوایز او جایزه‌ی گنکور در سال ۱۹۷۸ و جایزه‌ی بزرگ آکادمی فرانسه برای ادبیات در سال ۱۹۷۲ است. این نویسنده‌ی ۶۹ ساله یکی از چهره‌های مهم ادبی فرانسه است. از مودیانو کتاب های «تصادف شبانه» و «افق» به ترجمه‌ی حسین سلیمانی نژاد از سوی نشر چشمه، و کتاب «خیابان بوتیک‌های خاموش» به ترجمه‌ی ساسان تبسمی، از سوی انتشارات افراز در ایران منتشر شده‌اند.

 

خشایار دیهیمی: شهامت مدنی

آقای رئیس قوه قضائیه! باز هم که تهدید می‌کنی! جز تهدید و ارعاب و زندان و شلاق چیزی هم نمی‌شناسی. در دست تو شلاق است در دل من اخلاق! تو تهدید به احضار شهروندانی می‌کنی که فریادشان از فساد لانه کرده درنظام به هواست. آن هم نه فقط فساد مالی، بلکه فساد اخلاقی، دروغ‌گویی، و حق را ناحق کردن. مرا هم زبان تهدید هست. مرجع من هم تو نیستی. عدالت است. تو از بزرگ‌نمایی فساد در نظام می‌گویی، من از لاپوشانی فساد در نظام. مسئول ارشد قانون! قانون‌شکنان، رانت‌خواران، دروغ‌گویان و تهمت‌زنندگان راست‌راست در این مملکت راه می‌روند و اگر بگویی بالای چشم‌تان ابروست متهم به بزرگنمایی فساد در نظام می‌شوند و عقوبت می‌بینند. طشت رسوایی هشت سال دولت از بام افتاده است. معاون اول رئیس جمهور بعد از مکیدن خون مردم تازه حالا که منصبش را از دست داده دارد محاکمه می‌شود و تازه یقین دارم که مجازات نمی‌شود آن‌چنان که باید. وقتی فساد معاون اول رئیس جمهور سابق محرز شده دیگر چه جای بزرگ‌نمایی می‌ماند؟ تازه این یکی از آن هزاری است که نشد لاپوشانی‌اش کنید. و تو تهدید هم می‌کنی؟ از تو بزرگترهایش در طول تاریخ لاف‌های بزرگتر زده‌اند. اما عاقبت‌شان را دیده‌ایم. من از قانون سخن می‌گویم. از همان چیز فراموش شده در این مملکت. اگر راست می‌گویی به قانون و به همین گزافه‌گویی‌ات عمل کن. من تو را به دادگاه تحت امرت به حکم قانون اساسی فرا می‌خوانم. بیا در دادگاهی علنی حاضر شو و به اتهاماتی که یک شهروند یک لاقبا متوجه تو می‌داند جواب بده. وگرنه من که می‌دانم تو کهریزک‌ها داری. گمان مبر که شهامت مدنی مرده است. نه از تو می‌ترسم نه از لاف و گزافت. مردم قضاوت‌شان را کرده‌اند و باز هم خواهند کرد. امروز بر مسند قدرتی و غره به این مسند. من نه مسندی دارم و نه جز عزت انسانی‌ام سرمایه و قدرتی. قامت من اگر زیر بار زورتان خمیده است دلم سرفراز است. تو دلت خمیده است. فخر مفروش. روزگار تکلیف ما را با هم روشن خواهد کرد. شهروند؛ خشایار دیهیمی. 

ب. ت. همه مجازند این یادداشت را بی‌کم و کاست در هر سایت و روزنامه و مجله و هر رسانه‌ی دیگر با اسم و رسم نقل کنند.

 

امیر سیدین: آقای ده‌نمکی!

آقای ده‌نمکی سلام! روزگار عوض شده؛ دیگر ترک موتور نمی‌نشینی و اعوان و انصارت را به رخ دانشجوها نمی‌کشی! سوپراستار شده‌ای! عینک ری‌بن می‌زنی! مبارکت باشد! راستش فکر که می‌کنم می‌بینم اصلا تو برازنده‌ترین آدم برای سینمای این کشور هستی! این سینما، کیارستمی و بیضایی و حاتمی‌کیا و فرهادی می‌خواهد چکار؟ تلویزیون هم که اصلا به کنار!! همین تو با اخراجی‌ها و معراجی‌هایت کفایت می‌کنی! با همین اس ام اس‌های دستمالی شده‌ای که کرده‌ای دیالوگ فیلم‌هایت! خیلی هم خوب! فیلم ساختن و بهترین زمان پخش را از تلویزیون برای سریال‌های «خنده‌دار»ت گرفتن، هرچه باشد بسیار پسندیده‌تر – و لابد نان و آب دارتر- است از دهه‌ی هفتادی که به گذشته‌ی ما سنجاق شده! نوش جانت! اما لااقل یک کار را نکن! با کتاب عکس نگیر! می‌فهمی که؟ حال آدم بد می‌شود!

 

کارن همایونفر: دزدی

باعث تاسف است که با وجود اجازه ندادن به استفاده از آهنگ این فیلم برای سریال «معراجی‌ها» شاهد پخش آن از تلویزیون بودیم. دو روز قبل، تدوین‌گر این کار با من تماس گرفت و پرسید که آیا «می‌توانیم ترانه شما را برای سریال «معراجی‌ها» استفاده کنیم؟» که من هم پاسخ دادم «خیر، ابدا و اصلا». برایم جای تعجب است که این اتفاق در شرایطی می‌افتد که برای استفاده از این آهنگ با من تماس گرفته شد و وقتی من به‌عنوان خالق اثر اجازه ندادم، یک روز بعد، این آهنگ در آن سریال پخش شد و نمی‌دانم این کار مصداق چه چیزی است. این بسیار بد است که کسی برای فیلم خودش از موسیقی یک فیلم دیگر که کارگردان دیگری دارد، استفاده می‌کند، اما در این ماجرا قصد من پرداختن به مسائل حقوقی و مادی نیست، چراکه پیش از این بسیاری از آثار من در تلویزیون به‌عنوان تیتراژ برنامه‌ها یا موسیقی برنامه‌های حیات وحش و تیزر استفاده شده است و من هیچ‌گاه اعتراض نکرده‌ام، ولی این ماجرا فرق می‌کند، چراکه برای کسب اجازه تماس گرفتند. صاحبان این فیلم می‌توانستند در صورت نیاز، آهنگسازی را دعوت کنند تا موسیقی دل‌خواه آن‌ها را بسازد، اما می‌بینیم از ترانه‌ای برای فیلمی استفاده می‌شود که تفکر آن هیچ ارتباطی با تفکر فیلم ندارد. یک روزی می‌رسد که این اتفاقات خوب نیست و برخورنده می‌شود، چون می‌بینیم کسی به زور کار تو را غصب می‌کند و به نام خودش می‌زند. این‌جا دیگر بحث پرستیژ است که تفکر من و اندیشه فولادوند به‌عنوان آهنگساز و ترانه‌سرای این آهنگ، نسبت به موضوع جنگ در آلبوم قبلی ما مشخص است و با آن‌چه در این فیلم می‌بینیم تفاوت دارد.