در جبهه ها اسب سفید امام زمان نبود

محمد رهبر
محمد رهبر

مرداد ماه داغ  سال 67 به ناگاه جمهوری اسلامی اعلام کرد قطعنامه 598 را پذیرفته و حاضر است آتش بس را برقرارکند؛ پذیرش قطعنامه ای که یکسالی از صدورش می گذشت، آنچنان ناگهانی بود که حتی بعد از اعلام  تا ساعتها، در مساجد تهران که مرکز اعزام نیرو به جبهه ها بودند، این خبر، شایعه ای تصور می شد که دشمنان برای تضعیف روحیه رزمندگان ساخته اند. پیام آیت الله خمینی در میان بهت ایرانیان از رادیو سراسری پخش شد و گرچه آیت الله گفته بود که جام زهر را با پذیرش قطعنامه نوشیده است، اما این فراز از پیام  چندان تکرار نشد.

 با پذیرش قطعنامه از سوی ایران، سربازان عراقی که در بهار سال 67 توانسته بودند، فاو و شلمچه را از ایران بازپس بگیرند، شادمانه تیراندازی کردند؛ اما در آن سوی خط، آنقدر پرسش از چرایی پذیرفتن قطعنامه بود که کسی در خیابانهای تهران شادمانی برای پایان جنگ نکرد. نا گفته های جنگ پس از 30 سال همچنان مانده است. اما اینک سردارانی که روزگاری فرماندهان میدان بودند و حالا گوشه نشینان سیاست، برای بازگو کردن حقایق، لازم دیده اند از جنگی هشت ساله قداست زدایی کنند؛همان کاری که سردار رضایی شروع کرده و علی شمخانی در ادامه اش نوشته: “انسانی که در گذشته زندگی می‌کند بدون اینکه بخواهد بازنشسته شده است، برای همین من بسیاری از خاطرات خود را دیلیت کردم چرا که اعتقاد ندارم از خاطرات گذشته بگویم برای اینکه امروز هویت پیدا کنم.”

 

خاطرات محسن رضا یی در راه

 محسن رضایی که در تمام دوران جنگ فرماندهی سپاه پا سداران را برعهده داشت در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر گفته است به زودی کتاب خاطراتش را از جنگ هشت ساله منتشر خواهد کرد؛, کتابی که احتمالا  واکنش های بسیاری را بر می انگیزد و بنا به گفته این فرمانده اسبق سپاه، ناگفته هایی از جنگ را برملا میسازد. محسن رضایی دلیل پنهان ماندن بیست ساله  حقایق جنگ را تقدسی دانسته که جنگ پیدا کرده است. محسن رضایی که رقیب انتخاباتی محمود احمدی نژاد در انتخابات دهم نیز بود، نسبت به تحریف تاریخ جنگ هشدار داد و همین مساله را دلیلی دانست برای انتشار کتاب خاطراتش.

محسن رضایی  در واپسین ماههای جنگ، نامه ای بلند بالا به آیت الله خمینی نوشت و برای شکست دادن عراق، تجهیزاتی را طلب کرد که عملا هیچ گاه نمی توانست از سوی دولت ورشکسته مهندس موسوی و در شرایطی که نفت ایران به بشکه ای 5 دلار رسیده بود و خریداری هم نداشت مهیا شود. رضایی در این نامه که دلیلی برای پذیرش قطعنامه از سوی آیت الله خمینی به شمارمی رفت، گفته بود برای شکست دادن صدام، نیروهای ایرانی به بمب اتم هم نیاز دارند.

 رضایی در مصا حبه اخیرش درباره شرایطی که آیت الله خمینی را ناچار به پذیرش آتش بس کرد نکات تازه ای گفته است و اذعان کرده نیروهای عراقی در پا یان جنگ در حالت پیشروی کامل قرار داشتند و با این حال پذیرش قطعنامه ضربه ای کمرشکن به صدام وارد کرد. محسن رضایی که پس از فتح خرمشهر آیت الله را به ادامه جنگ ترغیب کرده بود، مدعی شده  که پس از عملیات مرصاد نیروهای ایرانی آماده رفتن دوباره به خاک عراق بودند که اینبار آیت الله خمینی فرماندهان را از ادامه جنگ منع کرد. محسن رضایی با بیان اینکه نوشیدن جام زهر از سوی آیت الله خمینی نشانه شکست در جنگ بود، می گوید که با عملیات مرصاد جام زهر خنثی شد: “اگرهمان شرایط و نتیجه ای که باعث شد امام جام زهر بنوشد، اگرجنگ با آن نتیجه تمام می شد ما در جنگ شکست می خوردیم اما آن نتیجه ای که منجر به نوشیدن جام زهر برای امام شد، جنگ با آن نتیجه به پایان نرسید. آن نتیجه بعد از آن جام زهر خنثی شد. چه موقع عوض شد؟ موقعی که بعد از تصمیم امام، حملات صدام به کرمانشاه و خرمشهر تماما با شکست مواجه شد تصمیم حضرت امام توانایی ها را افزایش داد و محدودیت های بین المللی برای صدام بوجود آورد. یکی از افسران عراق در کتاب خود گفته است، پذیرش قطعنامه توسط ایران شمشیری بود که به کمر صدام وارد شد. ایران از  توانی در مرداد ماه برخوردار می شود که تمامی حملات صدام را با شکست مواجه می کند و او را وادار به عقب نشینی تا مرزها کرد و آماده شد که وارد خاک عراق شود، خود امام جلوی رزمندگان را گرفت.”

 

قضاوت تاریخ
 البته واگویی حقایقی از جنگ، بسیار زودتر از آنکه محسن رضایی به صرافت بیان آن بیاید، آغاز شد. آیت الله منتظری یکی از منتقدین جنگ هشت ساله بود که عملا در تمام سالهای نبرد، از صحنه تصمیم گیری های جنگ دور نگاه داشته می شد و گرچه قائم مقام رهبری به شمار می رفت اما از ماجرای مک فارلین و مذاکره پشت پرده با آمریکا  خبری نداشت. آیت الله منتظری در 22 بهمن سال 67 در سخنرانی مشهوری در میان خانواده های قربانیان جنگ هشت ساله، مسوولین حکومتی را به باد انتقاد گرفت که با تمامی خسارتهایی که به مملکت وارد آمده، آسوده خاطر به کار و بار جشن های انقلاب پرداخته اند. آیت الله منتظری که چند ماه بعد از سمتش عزل شد، از مسوولین خواسته بود تا پاسخگوی تاریخ باشند؛اما آیت الله خمینی در پیامی اعلام کرد که حتی برای یک لحظه هم در جنگ پشیمان نیست.

 بااین حال تاریخ نویسی جنگ هشت ساله  و ثبت تاریخ بدون تعبیرات احساسی  بسیار دیر و به گونه ای کا ملا انحصاری از سوی سپاه پا سداران آغاز شد. ثمره این تاریخ نگاری مجموعه کتابهایی بود که سیر جنگ را از آغاز تا پایان بررسی می کرد، این تاریخ نگاری زیر نظر سردار غلامعلی رشید مدون شد. برخورد تاریخ نگارانه و در برخی مواقع اعلام شکست در عملیاتهایی مانند رمضان و کربلای 4 در کتابهای سپاه، باعث شد تا در خود سپاه  پا سداران، ادامه انتشار این مجموعه تاریخی با مشکل مواجه شود و نهایتا سردار رشید از مدیریت تاریخ نگاری جنگ کنار گذاشته شد. تصفیه سپاه پاسداران و حاشیه نشینی نیروهای جنگ دیده و نهایتا ظهور احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری باعث شد تا بار دیگر جنگ در هاله ای از اسطوره و قداست فرو رود.

 

قداست بخشیدن به جنگ

صدا وسیمای جمهوری اسلامی همواره در هفته اول پا ییز که هفته بزرگداشت دفاع مقدس نا مگذاری شده است، سعی می کند تا با پخش فیلمهای جنگ هشت ساله و صحنه کشته شدن رزمندگان ایرانی بار احساسی حاصل از این صحنه های غمناک رابه سود نظام اسلامی مصادره کند. بحث های تاریخی درباره جنگ نیز در شبکه های مختلف تلویزیون دولتی به پخش مراسم شعر خوانی و مدح و ثنای فرماندهان کشته شده جنگ و خاطراتی از رزمندگان پا به سن گذاشته جبهه های نبرد، تنزل یافته است. قداست بخشیدن به جنگ بی نگاهی به دستاورد و نتیجه و نقادی تاریخ جنگ هشت ساله، برنامه هر ساله و قابل پیش بینی تلویزیون حکومتی است و این دقیقا همان چیزی است که علی شمخانی، وزیر دفاع دولت خاتمی و یکی از فرماندهان دوران جنگ از آن انتقاد کرده. شمخانی در یاداشت کوتاهی که سایت تابناک منتشر کرد، نوشته است :“من با هر روایتی که به دنبال پدیدارسازی اسب سفید و شمشیر امام زمان(عج) در خاکریزهای جنگ با عراق باشد و رزمندگان را ملائکة‌اللهی تصویر کند، به شدت مخالفم. ضرورتی برای اثبات امدادهای غیبی در زمان جنگ برای ترجمان بعضی از خواب‌ها وجود ندارد. بزرگترین امدادهای غیبی زمان جنگ این بود که امام خمینی(ره) از ما و آنهایی که می‌توانستند سربازان فرهنگی شاه بشوند، آدم‌هایی ساخت که از سر کوچه به درون مسجد، از دل مساجد ـ به شکل تجمعی ـ به خیابان‌ها و از قلب تظاهرات به پشت خاکریز‌های جبهه‌ها آمدند و شهید شدند و یا آن حماسه‌ها را آفریدند؛ این «امداد غیبی» است؛ تغییر روحیه‌ها.”

اگرچه دستگاه تبلیغاتی نظام سعی دارد تا یک تاریخ کلیشه ای از جنگ ارائه دهد و در نهایت  آیت الله خامنه ای را  به عنوان میراث دار خون شهدا تصویر کند، اما علی شمخانی تصور دیگری از آنچه در جبهه ها می گذشته دارد. این فرمانده از نقل خا طرات و تاریخ نگاری جنگ صریحا انتقاد کرده و نوشته است: “اخیرا قسمتی از خاطرات فرماندهی را مطالعه کردم، دیدم اصلا چیزی که در بخشی از آن نوشته شده صحیح نیست، ایشان چنین کاری انجام نداده است، البته در آن جغرافیا حضور داشته، اما اینکه بنیان گذار پدیده‌ای باشد، صحیح نیست.”

 

راویان جنگی که جبهه نبودند

علی شمخانی تنها فرمانده سپاه پا سداران است که صریحا و در برنامه ای تلویزیونی با عنوان “امروز دیروز فردا”  اعلام کرد بنی صدر در جنگ خیانتی نکرد. مجری برنامه وحید یامین پور که از حامیان سرسخت احمدی نژاد است، به شمخانی هشدار داد که: “سردار ما درباره بنی صدر حرف می زنیم”، و بار دیگر شمخانی به صراحت گفت که آنچه بنی صدر کرد، خیانت نبود، بلکه یک خطای استراتژیک به شمار می رفت. این برنامه جنجالی با تماس حسن عباسی و متهم کردن شمخانی و دولت موسوی به نوشاندن جام زهر به آیت الله خمینی به اوج رسید و شمخانی با بیان اینکه آقای عباسی در جبهه نبوده اند و حال و روز جنگ را نمی دانند، کار را به جایی رساند که  مجری جند دقیقه بعد وقت برنامه را تمام شده اعلام کرد. شمخانی در یاداشت تازه اش هشدار داده است که تاریخ جنگ را کسانی روایت می کنند که هیچ گاه در جبهه حضور نداشته اند و می توان حدس زد که روی سخن او به حسن عباسی است، که در سالهای اخیر با سخنرانی های گزنده همه مسوولین نظام به جز آیت الله خامنه ای را متهم به خیانت در جنگ می کند. از حسن عباسی اگرچه چند صد سخنرانی منتشر شده است، اما تا کنون از این حامی تئوریک احمدی نژاد، بیو گرافی به ثبت نرسیده و تنها می توان در سایت های اینترنتی سخنرانی های تند و تیز او را گو ش داد.

یاداشت علی شمخانی از سویه دیگری نیز جالب توجه به نظرمی رسد؛ این سردار سپاه، جنگ را مقوله ای تاریخی می داند و متعلق به گذشته.شمخانی می نویسد: “انسانی که در گذشته زندگی می‌کند بدون اینکه بخواهد بازنشسته شده است، برای همین من بسیاری از خاطرات خود را دیلیلت کردم چرا که اعتقاد ندارم از خاطرات گذشته بگویم برای اینکه امروز هویت پیدا کنم.”

 به نظر می رسد علی شمخانی به دنبال هویت تازه ای است که چندان با جنگ هشت ساله گره نخورده باشد، هویتی که دیگر چندان با تقدس جنگ سازگار نیست و سعی دارد تا حقیقت تاریخی یک جنگ خونبار هشت ساله را روایت کند.