خاتمی، مژده تکراری

بیژن صف سری
بیژن صف سری

این روز ها مدام در حال خواندن خاطرات اصحاب قدرت بعد از انقلاب هستم، چه آنها ‏یی که دیگر در صحنه نیستند و خانه نشین شده اند و چه کسانیکه هنوز دستی به قدرت ‏دارند و در فکر و خیالشان، توهم ابر قدرتی جهان را می پرورانند.‏

کمترین بهره وری از خواندن اینگونه خاطرات همین قدر بس که لااقل بعد از 30 سال ‏متوجه می شویم چه ملت ساده و سطحی نگری بوده و هستیم طرفه آنکه بعد از خواندن ‏خاطرات رجل سیاسی قدیم و جدید، به این واقعیت پی خواهیم برد که چه کلاه گشاد ی ‏بر سر مان رفته است اگر چه هنوز هم نسبت به و قایع و رخداد های پیرامون خود و ‏جهان، بر همان سبک و سیاقی می اندیشیم که مسبوق به سابقه است.‏

برای نمونه نگاه کنید به قیل و قال انتخابات پیش رو ریاست جمهوری که از چندی قبل ‏بازار مکاره ی آن، باز رونقی یافته است، و در این وانفسا چه احزاب و گروه هایی که ‏قصد تحمیل کاندیدا های مورد نظر خود را دارند و چه بسیاری از مردم کوچه و بازار، ‏هر دو، از یک منظر بر این مقوله می نگرند که امروز به عارضه احساس غبن آن ‏گرفتار یم.‏

اینکه می گویم بر همان نشانی هستیم که بودیم، بخوانید تحلیل ها و تبلیغاتی که برای ‏تحمیل کاندیدا ها و یا حضور مردم در پای صندوق های رای نوشته می شود، یکی وعده ‏عدالت میدهد و یکی ازاصلاح دم میزند وگروهی ازبرآوردن آرزوهای لامحالی چون ‏آزادی میگویند که به قدمت تاریخ، عمر بر سر آن نهاده ایم. و این همه از فروش متاعی ‏است که در بازار سیاست، وعده های پوشالی را به بهای خوش باوری می دهند آنچنانکه ‏از پس سال ها خرید وعده های تو خالی در بازار انتخابات گذشته، هنوز هم‎ : ‎


رنگ سال گذشته را دارد ‏‎

همه ی لحظه های امسالم ‏‎

‎365 ‎حسرت را همچنان می کشم به دنبالم ‏‎

دیده ام در جهانما چشمی، ‏‎

که به تکرار میکشد فالم ‏‎

یک نفر از غبار می آید، ‏‎

مژده تازه تو تکرایست

و از این رو است که باز هم مردم بر سر همان دو راهی قرار می گیرند که در سی سال ‏گذشته نقطه عطف همه تلاش های رسیدن به دمکراسی بوده است، یعنی تحریم انتخابات ‏و یا انتخاب از بین بد و بدتر، که حکم همان راه رفته ای را می ماند که به بن بست ‏منتهی می شود، و جالب اینکه با همه ضرر های پیمودن این راه به بن بست منتهی شده، ‏از روشنفکر تا احزاب و ایضا مردم کوچه و بازار هر گز به صرافت پیدا کردن راه ‏دیگر نبوده اند تا تغییری در این چرخه ایجاد نمایند، چه رسد به امروز که از سویی در ‏چنبره تورم و گرانی و مضیقه معاش دست و پا می زنند و از سوی دیگر ازوحشت ‏هجوم بیگانگان به خانه پدری، خواب به چشمانشان راه ندارد. ‏

ماجرای آمدن سید اصلاحات و یا نیامدن او به صحنه رقابت انتخابات ریاست جمهوری ‏پیش رو که نقل محافل سیاسی روز است، حکایتی تکراریست، چرا که تا قبل از واقعه ‏دوم خرداد، سال ها با نزدیک شدن موسم انتخابات ریاست جمهوری، همیشه بحث بر ‏سر آمدن و نیامدن مهندس موسوی بود و مدتها تیتر مهم روز نامه ها و رسانه های ‏کشور به حضور و یا عدم حضور این رئیس دولت زمان جنگ اختصاص داشت و این ‏بود تا اینکه دوم خردادی از راه رسید و سید اصلاحاتی کشف شد و بعد از دو دوره ‏ریاست جمهوری که به زعم گروهی دوران طلایی و به زعم دشمنان اصلاحات دوره نا ‏مطلوب بعد از انقلاب بشمار می رود، تا امروز که برای بار سوم نام سید محمد خاتمی ‏برای سکانداری این کهنه دیار باز هم بر سر زبان ها افتاده است، حال آنکه آمدن و یا ‏نیامدن این سید بزرگوار گره ای از مشکلات این ملت سر خورده از خوش باور ی ها ‏باز نخواهد کرد، آنچنانکه آمدن عبد الله نوری و یا آن شیخ به خواب رفته اصحاب کهف ‏و یا دوباره بر سریر قدرت قرار گرفتن همین رئیس جمهور فعلی هم، تغییری در ‏اوضاع و احوال وخیم امروز ما ایجاد نمی کند چرا که خانه از پای بست ویران است.‏

حکایت بودن و یا نبودن سید اصلاحات در انتخابات پیش رو، حکم همان حکایت معلم ‏اول، ارسطو را دارد که از او بعنوان “انه نبی ضیعوه” نام بردند، یعنی پیامبری که او ‏را ضایع کردند که مصداقش را می توان در خبر انتشار اعلامیه هایی دانست که اخیرا ‏در نماز جمعه قم علیه این مرد خدا به کذب پخش کرده اند که این همه نشانه از بی ‏حرمتی به مرد بزرگی است که به گواهی همه وطن دوستان، نامش در تاریخ این سر ‏زمین کهنسال به نیکی ثبت است، اگر چه به هزار دلیل گفته و ناگفته، امروز وجودش ‏بعنوان سکاندار این کشتی طوفان زده دیگر نمی تواند مثمر ثمر باشد چرا که اولا منش ‏و اندیشه خاتمی نسبت به اداره کشوری این چنین گرفتار در چنبره قدرت های پنهان و ‏آشکار، تغییر نیافته و لاجرم اتفاقی جز تکرار تاریخ نخواهیم داشت. و ثانیا از باد های ‏تندی که بر این کهنه دیار وزان است، عرصه بی گریز و راه است خاصه وقتی صدای ‏ملت، به گوش قدرت طلبان صدای شیطان باشد‎.‎‏ ‏

bijan-safsari.com