ورود به مرحله‌ای گنگ و پیچیده

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

به گمانم سیاست آمریکا در برابر ایران از وضوح همیشگی خود فاصله گرفته و در حال تبدیل شدن به ‏موضوعی پیچیده و گنگ است.‏

این پیچیدگی از این پس ما ایرانی‌ها را بیش از پیش گیج خواهد کرد و به سمت تحلیل‌های متناقض و مبتنی بر ‏توطئه پنداری امور بین المللی خواهد کشاند.‏

آنچه مرا به پیچیده شدن سیاست آمریکا در برابر ایران متقاعد کرده است، در واقع همین گزارش اخیر ‏سازمان‌های امنیتی آمریکاست که خلاف روند معمول و رسمی تحولات بین دو کشور بود.‏

زمان انتشار گزارش و همینطور ترتیب مفاد آن هنوز برای من یک معماست.‏

مسلما من به خلاف دولت ایران و بسیاری از رسانه‌های جهان این گزارش و منطق بغرنج و متناقض حاکم بر ‏آن را به سود جمهوری اسلامی و در جهت حل سریع و بی دردسر بحران هسته‌ای نمی‌دانم اما اعتراف می‌کنم ‏که فهم سرراستی هم از آن ندارم.‏

البته استقبال گرم و آتشین مقام‌های دولت آقای احمدی نژاد از گزارش فوق که بر نظامی بدون برنامه هسته‌ای ‏ایران تا سال 2003 تاکید دارد، تعجب مرا برنیانگخت چرا که مسئولان دولت ایران اصولا در پی استفاده ‏تبلیغاتی از هر موضوعی بدون توجه به عمق و محتوای آنند. آنچه مرا در این میان شگفت زده کرد، برخورد ‏رسانه‌های بین المللی با این گزارش بود. رسانه‌ها با این گزارش آنگونه مواجه شدند که گویی نه دولت آقای ‏بوش بلکه یک سازمان مستقل بین‌المللی این گزارش را تهیه کرده است.‏

مسلما آقای بوش از مدت‌ها پیش از مفاد این گزارش با خبر بوده و قاعدتا می‌توانسته جلو انتشار علنی آن را ‏بگیرد و یا انتشار آن به تاخیر اندازد و یا خواستار ارائه آن با جمله بندی‌های متفاوت شود.‏

آقای بوش اما هیچکدام از این کارها را نکرد و اجازه داد که بخش اصلی گزارش از طبقه بندی خارج و در ‏زمانی که وی مشغول متقاعد کردن اعضای شورای امنیت برای اعمال مجازات‌های شدیدتر علیه ایران بود ‏منتشر شود آن هم با این جمله شوک آور آغازین که : ایران از سال 2003 برنامه اتمی تسلیحاتی خود را ‏متوقف کرده است.‏

به گمانم اگر گزارش سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا با جمله فوق آغاز نمی‌شد و این جمله در لابلای متن ‏می‌آمد، شوک خبری ناشی از آن بسیار کمتر می‌شد.‏

این جمله آغازین حتی به روزنامه نگاران و تحلیل‌گران مجال آن را نداد که به سایر بندهای گزارش توجه کنند ‏و در صدد کشف رمز از متن سرشاز از احتمالات گوناگون و توصیه‌های آشکار و پنهانش برآیند.‏

اما ظاهرا تدوین کنندگان متن و دولت آمریکا تعمد داشته‌اند که گزارش را با اعلام توقف فعالیت‌های نظامی ‏هسته‌ای ایران در چند سال پیش آغاز کنند، چرا؟ دلیل اصلی‌اش را فقط تدوین کنندگان متن و آقای بوش ‏می‌دانند اما ما هم به نوبه خود می‌توانیم به گمانه‌زنی در این مورد بپردازیم.‏

به نظرم می‌رسد جرج بوش همانطور که خود بارها تاکید کرده است، خواهان حل بحران هسته‌ای ایران از ‏راه غیر نظامی است و تصور می‌کند که اعمال فشارهای جهانی در نهایت دولت ایران را به تسلیم واخواهد ‏داشت.‏

با این حال، شایعه حمله قریب‌الوقوع آمریکا چنان در سطح جهان پیچیده بود که حتی برخی از چهره‌های ‏مشهور سیاسی در ایران حمله را قطعی و فوری و اجتناب ناپذیر می‌دانستند و انکارهای پی در پی آمریکا نیز ‏در این میان افاقه نمی‌کرد.‏

شاید دولت آمریکا برای نشان دادن عزم خود بر ادامه روش کنونی در برابر ایران و نفی حمله نظامی فوری، ‏بند مربوط به توقف فعالیت‌های نظامی هسته‌ای ایران را در آغاز گزارش گنجانده است تا سوء ظن جهانی در ‏مورد حمله قریب‌الوقوع را بر طرف کند.‏

شاید روند تحولی که در کنفرانس آناپولیس آغاز شد، دولت آمریکا را متقاعد کرده است که این روند در نهایت ‏به انزوای ایران و تسلیم آن منجر خواهد شد و بنابراین بهتر است که به جای تاکید بر خطرات مبهم و ‏اطلاعات مشکوک و بی اساس در باره برنامه اتمی ایران، ارزیابی صریح خود را از موقعیت برنامه هسته‌ای ‏جمهوری اسلامی منتشر کند و ضمن بازسازی اعتبار از دست رفته سازمان‌های امنیتی خود در جریان جنگ ‏عراق، جامعه جهانی را بر اساس یک تخمین محتاطانه اما قاطع و قابل پذیرش برای اعمال فشار بیشترعلیه ‏ایران بسیج کند.‏

شاید گنجاندن بند مربوط به توقف برنامه نظامی هسته‌ای ایران در ابتدای گزارش به منظور جلب توجه به ‏نظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران در گذشته بوده است، تا از یک سو ادعای ایران مبنی بر صلح آمیز بودن ‏برنامه خود را به چالش گیرد و از دیگر سو، زمینه اعمال فشار بر ایران برای افشای جزئیات این مساله را ‏در سطح جهانی فراهم کند.‏

اینها اما صرفا گمانه زنی است. آنچه در این میان کم و بیش روشن است این است که گزارش سازمان‌های ‏اطلاعاتی آمریکا، راه اعمال فشار علیه ایران را باز گذاشته و حتی بهترین توجیهات را برای آن فراهم کرده ‏است. ‏

در عین حال گزارش مذکور امکان یک حمله نظامی سریع به ایران را منتفی کرده است، گو اینکه این گزینه ‏همچنان از دستور کار آمریکا خارج نشده است.‏

با این حال به گمانم روند به زانو در آوردن ایران در حال ورود به مرحله‌ای پیچیده و شاید غافلگیر کننده ‏است. نیاز ماست که برای فهم این پیچیدگی ها تلاش کنیم و در برابر وسوسه دائمی روانشناختی ایرانی که ما ‏را به سمت توطئه اندیشی سوق می دهد، تسلیم نشویم.‏