ایران بیقراره

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

خرداد ماه رسیده است، ماه خون و حادثه درتاریخ ایران. ماه شروع انقلاب اسلامی که به  استبداد مذهبی مبدل شد؛ ماه سر بر کشیدن گفتمان آزادی و نفی هر “انقلاب” و اول ازهمه “انقلاب اسلامی”. حتی باراک اوباما بیاد می آورد: “نخستین تظاهرات مسالمت آمیز در خیابان های تهران بود.”

ودرآغاز ماه، دروازه بان اسطوره ای تیم ملی فوتبال ایران، جهان را وا می گذارد. کسی دیگر از تبار “جهان پهلوان” تختی می رود. همیشه عاشق مردم بود، در برابر زور سرخم نکرد و در بستر مرگ هم حرف مردمان رافریاد کرد. چه تلخ بود صدای ناصر خان، وقتی می پرسید:

 

سالهای  دراز از دروازه تیم ملی کشورش دفاع کرده بود که بستر گنج های افسانه ای است و تنها در آمد امسالش از نفت “90 میلیارد دلار” ارزیابی شده است.

و “نبرد گرگها” در خردادی دیگر برای تصاحب این ثروت بیکران به اوج رسیده است.

اصطلاح “جریان انحرافی” به شاه بیت حملات اصول‌گرایان به مشایی تبدیل شده و او  هر روز به یک انحراف تازه متهم می شود.احمد توکلی، می گوید: “اصلی‌ترین افراد دور احمدی نژاد یا منحرفند یا متهم به فساد مالی یا هردو.”

هفته پیش کاربه رمالها و جن گیرها رسید. حمیدرضا رادان، جانشین فرمانده ناجا که در کشتارهزار آزادیخواه سوری ـ تا امروزـ- هم  دست دارد از برخورد شدید پلیس آگاهی و پلیس امنیت عمومی با “باندهای رمالی” خبر داد. او گفت: “باندهای بزرگی متلاشی شده و تاکنون باندهای بسیاری دستگیر شده‌اند.”

این هفته و طبق معمول سنواتی سرنخ “جریان انحرافی” هم در “سرویس های اطلاعاتی” پیدا می شود و “مسعود کشمیری” بعد از سالهای دراز برمی گردد.

محمدرضا نقدی، زاده عراق و فرمانده کل بسیج، انفجار پالایشگاه آبادان  را به انفجار دفتر نخست وزیری و کشته شدن محمد علی رجایی و محمدجواد باهنردر سال 1359 پیوند می زند: “تفکر کشمیری امروز نیز فعال است.” به مسعودکشمیری، عضو سازمان مجاهدین خلق اشاره دارد که مشهور است  عامل این  انفجار بوده و سپس گریخته است.

رحیم صفوی هم که گفته می شودفرمانده اتاق موشکی جمهوری اسلامی است” سرنخ گروه‌های سیاسی منحرف” را در” ‏سرویس‌های اطلاعاتی بیگانگان “می یابد.

هنوز سخنش تمام نشده، “وزیر اطلاعات رهبر” خبر از کشف تازه وزارتخانه اش می دهد. به گفته اوشبکه “پیچیده جاسوسی و خرابکاری آمریکا” توسط وزارت اطلاعات شناسایی و منهدم شده است. ۳۰ تن از افراد مرتبط با این شبکه بازداشت شده اند. نام چندین مدیر دولتی هم در میان دستگیرشدگان دیده می شود.

هنوز معلوم نیست “عباس امیری فر” پیشنماز دفتر ریاست جمهوری که قرار بود جانشین حیدرمصلحی شود و ناگهان براه “سعید امامی” برده شد، جزواین جاسوسان بوده است و یانه. هرچه هست، سابقه نبرد سی ساله گرگها در جمهوری اسلامی نشان می دهد باید منتظر”حادثه” ای بود.

یادداشت کوتاه و هشدار دهنده دکتر مهدی خزعلی از وقوع حوادث مهمی در نیمه دوم خرداد ماه خبر می دهد. حوادثی که می تواند ایران را ببلعد.

سفر محمود احمدی نژاد به اوپک منتفی و نامش از میان سخنرانان سالگرد “ رحلت جانسوز امام خمینی” حذف می شود.

پروسه “حذف” رئیس جمهوری که تا دوم ماه پیش تائید شده امام زمان بود و نور از پیشانیش تتق می کشید و حالا در یک قدمی “جاسوسی” برای “دشمن” قرار دارد، آهسته وپیوسته پیش می رود.

ترکیبی از نحوه حذف ابوالحسن بنی صدر و خنثی کردن محمد خاتمی را می توان در متن کشاکش دید.

درپی بازداشت برخی از اطرافیان رحیم‌مشایی، هر روز بازار شایعات داغ‌تر می‌شود و در آخرین شایعه از این دست، خبر بازداشت سردار رویانیان دهان به دهان می گردد. اواسط هفته شایعه دستگیری مشائی می رسد که هرروز اتهامی بر اتهامش اضافه می کنند.

همان مسیری است که بقایی را هم ازآن برده بودند. ظاهرا تنها کاری که ازاحمدی نژاد بر می آید فحش دادن است. او به در منتقدین بقایی می گوید تادیوار مخالفینش بشنود که “جاهل و عقب‌افتاده” اند.

حمیدرسایی، نماینده مجلس و از حامیان سابق دولت محمود احمدی‌نژاد، مرحله بعدی  را کلید می زند: “قوه قضاییه می‌بایست اسفندیار رحیم مشایی،  برخی افراد شاخص فتنه‌گران مانند فائزه و مهدی هاشمی، و برخی افراد حلقه اول جریان انحرافی را دستگیر و به اتهامات مالی و سیاسی آنها در کنار سران فتنه رسیدگی کند.”

 دو تن از “سران فتنه” وهمسرانشان در زندان خانگی اند. احمد توکلی دلیل رای آوردن احمدی نژاد و در واقع علت “کودتای انتخاباتی” را فاش می گوید: “می دانستم موسوی قدرت، بسیج مردم علیه رهبر را دارد.”

خبردیدار مهم محمد خاتمی و عبدالله نوری به رسانه ها می رسد. حتما به نتیجه واحدی رسیده اند که رئیس جمهور سابق خواستار برگزاری انتخابات آزاد و رفع حصرها و حبس‌ها می شود.

انتخابات مجلس در چشم انداز است و آرایش قوای سیاسی را شکل می دهد.احمدجنتی انگار نه انگار که رابط احمدی نژادبا “آقا امام زمان” بود، دیگ ولایت را هم می زند. تیتر روز از -انتخابات”سریع” به جای “آزادانه” خبرمی دهد که بفرموده دبیر شورای نگهبان همه جز پیروان ولی فقیه درآن رد صلاحیت می شوند.

 همه چیز در داخل امن و امان است. نمایندگان “منصوب” از صندوق های رای بیرون خواهند آمد. باید بفکر بیرون از مرزها بود.

 

هفته ای است که خبر اعزام یک واحد رزمی سپاه مرکب از 65 نفر به سوریه فاش می شود. 4 هواپیمای باری حامل تسلیحات و تجهیزات نظامی و امنیتی  این 65 نفر رابه دمشق می برده اند.  مسئولیت اعزام نیرو به سوریه برعهده سردار جباری فرمانده “سپاه ولی امر” است. نامی که در کنار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه و محسن چیذری، یکی دیگر از فرماندهان عالی‌رتبه سپاه  قدس قرار می گیرد که هردواین هفته در لیست تحریم آمریکا قرار گرفته اند و بعلت مشارکت در سرکوب مردم سوریه.

 شاید برای همین مردم سوریه پرچم جمهوری اسلامی را همراه پرچم روسیه به آتش کشیده اند.

اتحادیه اروپا هم تحریم های  خود را به بیش از ۱۰۰ شرکت دیگر ایرانی گسترش می دهد.

سه زنگ خطر در طول هفته بصدا درمی آید:

می توان بازتاب همه این حوادث رادر سخنان باراک اوباما دید: اجازه نمی‌دهیم ایران به جنگ‌افزارهای هسته‌ای دست یابد. و در اقدام آمریکا برای تحریم شرکت ملی نفت ونزوئلا بعلت همکاری با جمهوری اسلامی.

هفته اول خرداد 1390 بسر می شود. رئیس جمهور آمریکا درست می گوید: “نسل تازه ای” در این منطقه نضج گرفته است. تظاهرات خیابانی که از تهران شروع شد، منطقه را دور زد، اکنون دمشق رامی لرزاند. مردم سوریه که تا امروز بیشتر از هزار کشته داده اند، آزادی را به سه زبان عربی، فارسی و لاتین برپلاکاردهای خود نوشته اند: حریة، آزادی، AZADI. کلمه آزادی به زبان فارسی را کرد‌‌های ساکن سوریه بکار می برند و تهران رابه دمشق پیوند می دهند.

 

در تهران، ناصرخان آبی و قرمز راسبز می کند. دورآخر ناصرخان برچمن سبز، رنگ وبوی مذهبی ندارد :

وبسرعت سیاسی می شود:

 ناصر خان دروازه بان مردمی وآزادیخواه  تیم ملی فوتبال می رود و میلیونها سنگربان آزادی بدرقه اش می کنند.

حکم تاریخ این است: بشار اسد باید فرمان مرد م را برای اصلاحات گردن بگذارد و یابرود..

واین صدا نخست از تهران برخاست:

خانم ها! آقایان!

هفته دیگر، وقتی باید “نگاه هفته” نوشته شود، در وین باید جایزه جهانی کتاب حقوق بشر را بگیرم. می بخشید مرا. شور دارم که صدای تهران را، فریاد ایران را در حضور رسانه های جهانی فریاد کنم.