کالای فرهنگی، آخرین کالایی است که در سبدکالایی هر خانواده در نظر گرفته میشود. مردم، قبل از هرچیزی به فکر تامین خوراک، پوشاک و سقف بالای سر هستند. بعد از آن به حمل و نقل و آموزش توجه میکنند و پس از آن سفر. کتاب، سینما، موسیقی، تئاتر و تابلوهای نقاشی، آخرین مواردی است که در سبد خانواده در نظر گرفته میشود و وقتی اوضاع اقتصادی خوب نباشد، درراستای تامین باقی نیازها، نیازهای فرهنگی حذف میشود.
همین است که وقتی به توافق میان ایران و گروه ۱+۵ فکر میکنیم و چشمانداز آن، نمیتوانیم بگوییم که حذف تحریمها و بهبود اوضاع اقتصادی، تاثیری روی اوضاع فرهنگ ندارد. در سالهای گذشته، بحرانهای اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم باعث شده تا اوضاع فرهنگ هم روزبهروز سختتر و خرابتر شود؛ به فروش سینماها نگاه کنید، به کتابهایی که در کتابفروشیها باقی میمانند و نمایشهایی که هر شب با سالنهای خالی روبهرو هستند. حتی با نگاهی نهچندان عمیق هم، اوضاع بحرانی فرهنگ مشخص است. مردم توان مالی برای فرهنگ ندارند. بلیتهای سینما و نمایشگران شده و قیمت پشت جلد کتابها هم هر روز بیشتر میشود. در چنین شرایطی که زندگی مردم در مضیقه مادی است و کالای فرهنگی خودبهخود حذف میشود، گرانیها تاثیر بیشتری در حذف میگذارد. دولت و مدیران دولتی هم شبیه سرپرست خانواده عمل میکنند؛ تمام توجه و نگاهها به بهبود اوضاع اقتصادی است.
توجه به فرهنگ و نگاه مدیریتی درست در فرهنگ، به دلیل توجه به بهبود اوضاع اقتصادی و تلاش برای رسیدن به اقتصادی پایدار، حذف شده. دولت درست مثل خانوادهها اولویتبندی کرده و نان مردم را از آگاهی مردم، ترجیح داده. اما حتی با قدردانی از تلاش مدیران و دولتمردان برای رسیدگی به نیازهای اولیه مردم و اقتصادی با ثبات، نمیتوانیم از این کوتاهی در حوزه فرهنگ چشمپوشی کنیم. حالا درست است که نان شب واجب است، اما خرابیای که بیتوجهی به فرهنگ به بار میآورد، بحرانی است که برای حل کردن آن در سالهای آینده، خیلی بیشتر از این انرژی که این روزها برای اقتصاد میگذاریم، لازم داریم و در نهایت، پسرفت فرهنگی هیچوقت به طور کامل جبران نمیشود. مردم ما تحت هر شرایطی، نباید آگاهی فرهنگی خود را از دست بدهند. آگاهی فرهنگی از عادت فرهنگی به خواندن، دیدن، تجربه کردن و شنیدن میآید. وقتی سینما، کتاب، تئاتر و… از زندگی مردم حذف میشود، فرهنگ هم آرامآرام حذف میشود؛ ناهنجاریهای فرهنگی جای خود را پیدا میکنند و به روزگاری مثل امروز میرسیم؛ روزگاری که رفتارهای ناهنجار در جامعه زیاد دیده میشود و تهاجم فرهنگی و برنامههای بیکیفیت ماهوارهای هزاران هزار مخاطب دارد. اقتصاد پریشان، فرهنگ را پریشان کرده و جای خوراک سالم و فرهنگی به غذای حاضری و بیخاصیت برنامههای ماهوارهای رسیده.
در این میان هم به جز خواست مدیران و توجه عمیق به مدیریت فرهنگی، هیچ راهحل دیگری نمیتواند این خرابی فرهنگی را ترمیم کند. هنرمندان به سهم خود تلاش کردهاند، اما تا زمانی که مدیریت درست اعمال نشود و بازار فرهنگ باز و آزاد نشود، بحران فرهنگی از بین نمیرود. حالا دیگر وقتش رسیده تا مدیران دولت یازدهم، با همان انگیزه و خواست واقعی که برای بهبود اوضاع اقتصادی قدم برداشتند، برای فرهنگ آستین بالا بزنند و یادشان نرود، فقر مادی و فقر فرهنگی؛ هردو به یک اندازه اهمیت دارند.
منبع: اعتماد، ۲۳ فروردین