رفیق کوه و کتاب کمانگر...

نویسنده
فرزام فریاد

بیش از یک ماه از اعدام تلخ فرزاد گذشت، یک ماهی که بر همه ی آزادی خواهان و به ویژه بر مادرش به سختی گذشت.

فرزاد تروریست بود، فرزاد قاتل بود، فرزاد ضد ولایت فقیه بود، فرزاد… و جرم اصلی این بود :

فرزاد کمانگر کرد بود….

بله همین یک دلیل کافی بود برای اعدام فرزاد کمانگر….

قومی که سال های سال است مورد ظلم واقع شده؛ شاید بیش از دیگر اقوام ایرانی. در هر جائی از ایران که حادثه ای رخ دهد، تفاوتی نمی کند حادثه ی کوی دانشگاه باشد یا کودتای انتخاباتی، مقصر اصلی کردستان است.

جز اشک و بدن سفیدت تو خاک 

جز چشمِ کُرد و کُردی چشمات

کردستان با غیرت، کردستانی که همیشه دولت های مرکزی تجزیه طلب می خوانندش اما بر کسی پوشیده نیست که کردهای عزیز میهن پرست ترین ایرانیان اند.

من کرد نیستم، اما افتخار می کنم که هم وطنانی چون فرزاد و قاسملو داشته و دارم.

در این یک ماه بسیارانی در سوگ فرزاد یادداشت و شعر نوشتند و سرودند، اما ترانه ی شاهین نجفی اشک را از چشمانم جاری کرد.

برادر، بر دار… آری این بود قصه ی معلم شهید، فرزاد کمانگر.معلمی که جز در راه حقوق بشر تلاش نکرد، معلمی که عاشق شاگردانش بود، معلمی که جان و مال خود را فدای کودکان کردستان کرد، کودکانی که شاید از اولیه ترین حقوق خود هم برخوردار نیستند.

شاگردان فرزاد! شما مدیون بزرگواری او هستید، همه مدیون بزرگی او هستیم، ما هم شاگرد اوییم.

وقتی قلم کم میاره پیش وصف تو

وقتی هر چشمی مست از رسم تو

منو ببخش ببخش مرد آهن کوه

به عزم جزم رزمت، مرگ تو

فرزاد کمانگر را ناحق بردار کردند مانند بسیارانی که در این سی ساله، ناحق بر دار شدند.آنچنان که او را به ناحق کنج زندان نگه داشته بودند به مانند: میردامادی، ملکی، زیدآبادی  و….

فرزاد گناهی جز حق گفتن و حق بودن نداشت، به او اتهام بمب گذاری زدند، آری به راستی او بمب را ترکانده بود، بمبی که بعد ها مهندس موسوی بارها در گفتارش به آن اشاره کرد: بمب آگاهی….

مقاومت و ایمان فرزاد کمانگر مثال زدنی است، او در زیر بدترین فشارهای زندان هم از امید گفت و سرود، کافی است نامه های زندان او را بخوانید، آنگاه خواهید دانست با چگونه انسانی رو به رو هستید…

جز تفنگی که تو دست تو قلم بود

اونا تفنگدار بودن و تو قلمدار

فردا فرزاد از داری که تو رو 

بالا کشید و فردا هم فرزادهارو

می کِشه  تو آسمون و هر شب ستاره

یه فرزاد و حامله میشه دوباره

قسم به اسم تو که هک شده رو قلبا 

قسم به  بغض مادرت فرزاد

اگه نگیرم  انتقامتو فردا

بزار اسم و رسم من بره بر باد

بی شک این آخرین اعدام نبود، فردا فرزادهای دیگری هم بر دار می شوند و ما باز باید در سوگ آنها بنویسیم و بسراییم، به راستی تا به کی این چرخه ی ظلم ادامه دارد، افسوس که حکومت مداران از تاریخ درس نمی گیرند و نمی خواهند این اصل را بپذیرند که هیچ حکومتی با ظلم پایدار نمی ماند.

جنبش ما اهل نفرت و خشونت نیست اما همه ی آنهایی که امروز دست به اعدام و شکنجه ی مردم میهن خود می زنند باید بدانند که فرداها باید در دادگاه های حقوق بشر و مردمی پاسخگو باشند.نا گزیر به یاد قطعه ای از شعر زیبای زنده یاد احسان طبری، فرزانه ی از دست رفته می افتم:

ستمگر بس عبث پنداشت کشتن هست درمانش

ولی تاریخ فردائی فرو گیرد گریبانش

به خواری از فراز تخت بیدادش فرود آرد

سخن در آن نمی‌رانم که این دم دیر و زود آرد

ولی شک نیست کآخر نیست جز این رای و فرمانش.

 

پا نوشت

شعر های میان مقاله از شاهین نجفی که ترانه ای با نام برادر، بر دار را در سوگ فرزاد کمانگر سروده و اجرا کرده ست.