بگذارید در بحبوحه بحث های داغ انتخاباتی، اتفاقات پس از برگزاری انتخابات را با هم مجسم کنیم. این کار، حتی اگر تنها یک خیالپردازی باشد، احتمالا ضرری نخواهد داشت. با عرض پوزش از تمام دوستانی که این خیالپرداری را، زشت، ناشایست یا سیاه خواهند یافت.
فرض کنید شمارش آرای کاندیداهای ریاست جمهوری رو به پایان است. از میان نشریات اصلاح طلب، 2 – 3 تایی که باقی مانده اند، هشدارهای پیاپی شخصیت های سیاسی را در مورد اهمیت “سلامت انتخابات” بازتاب می دهند. سایت های داخل کشور، اندکی بی پرواتر از روزنامه ها، پر شده اند از اخبار مشخص تر در مورد تخلفات انتخاباتی. سایت های خارج کشور، علاوه بر انعکاس اخبار رسیده از داخل، مطالبی پیاپی را نیز در مورد مخدوش بودن اصل انتخابات به چاپ می رسانند. نشریات بین المللی هم، احتمالا بعد از اخبار داخلی و اقتصادی و هنری، در صفحات مربوط به خاورمیانه، اخبار جسته و گریخته ای را در زمینه تخلفات انتخاباتی در ایران بازتاب می دهند. همچنین، چند مقام غربی گلایه هایی را از نحوه برگزاری انتخابات در ایران بیان می کنند.
در کنار همه اینها، وزارت کشور ایران اعلام می کند که انتخابات با مشارکت بالای شهروندان (مثلاً 62 ممیز 37 دهم درصد) برگزار شده؛ که چند مورد شکایت کاندیداها به نحوه شمارش آرا در این یا آن شهر وجود داشته که رسیدگی شده و مورد خاصی نبوده؛ که سرانجام، آقای X (آقای احمدی نژاد یا فرد دیگری مانند ایشان) با Y میلیون رای، رقیب خود را با اختلاف Z رای شکست داده و در این میان، درصد مختصری هم رای مخدوش هم وجود داشته است.
همزمان، منتقدان دولت (قدیم و جدید) در 2-3 روزنامه و نیز سایت های باقی مانده دارند بر سر خود می کوبند که به این دلیل و آن مدرک، دراین و آن شهرستان و استان و حوزه انتخاباتی تخلف شده؛ که چطور ممکن است فلان کاندیدای ”شکست خوده”، در این تعداد از حوزه ها “صفر” رأی آورده باشد؛ که – همه اینها به کنار – چطور ممکن است کاندیدای پیروز، در شهرستان های کذا و کذا بیش از 100 در صد آرای واجدان شرایط رای دادن را به خود اختصاص داده باشد؟
اما از سوی دیگر را رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها دولتی، بدون آن که خیلی خود را نگران پاسخگویی به انتقادها و ایرادات فوق بکنند، مملو هستند از اخبار تبریک های مقامات رسمی و نیز تحلیل های گوناگون در مورد “پیروزی درخشان” اصولگرایان و “نه مردم به اصلاح طلبان” و “وزن کشی انتخاباتی” و مقاله این روزنامه لبنانی و آن روزنامه آمریکایی و آن یکی روزنامه روس در مورد “قدرت واقعی” در ایران. معدود غرغر های مقامات بین المللی در مورد نحوه برگزاری انتخابات هم، یا با بی اعتنایی کامل وزارت خارجه ایران رو به رو می شوند و یا حداکثر، پاسخی کوتاه از تهران می گیرند که بر “اطلاعات ناقص” غربی ها از ایران و “درصد بالای” مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دهم تأکید دارد.
رادیو و تلویزیون و نشریان همسو با آنان، اگر هم خود را ملزم بدانند تا در مورد اعتراضات این کاندیدای ایرانی یا آن مقام غیرایرانی در مورد تخلفات انتخاباتی خبری بدهند، حداکثر چند خط خبر – که چند جای آن هم به دلخواه سردبیران عوض شده – به همراه علامت های تعجب های فراوان و با به کارگیری عباراتی همچون “جرزنی انتخاباتی” و ”تبلیغات مذبوحانه” و “دست و پا زدن های ناامیدانه” و … خواهد بود. در این میان، البته از هر 10 پاسخ کسانی که سخنانشان تحریف شده، پاسخ یکی – دو تا از آنها (آن هم نه البته در رادیو و تلویزیون، که حداکثر در برخی مطبوعات اصولگرا) به صورت تقطیع و تحریف شده منتشر خواهد شد، که این بار، جواب مجدد تحریف شدگان (اگر حوصله ای برای جوابیه نوشتن باقی مانده باشد) اساسا به چاپ نمی رسد.
به این ترتیب با گذشت چند ماه، “افشاگری های” منتشرشده در رسانه های منتقد در مورد تخلفات انتخاباتی هم به تدریج فروکش خواهد کرد (البته منظور انتقادات منتشر شده در وب سایت ها ست، چون از میان روزنامه های باقی مانده، 1-2 شان بعد از انتخابات توقیف شده و بقیه حساب کار دستشان آمده است). در حالی که طرفداران تحریم و شرکت در انتخابات، همچنان که طرفداران کاندیداهای اصلاح طلب رقیب، دلایل باز هم بیشتری برای متهم کردن یکدیگر به مجموعه وسیعی از موضوعات (از سازشکاری و فرصت طلبی گرفته … تا آلت دستی و خیانت) پیدا کرده اند و تا مدت ها، در وب سایت ها و وبلاگ های خود به تشریح و تحلیل این دلایل خواهند پرداخت. نشریات جناح “پیروز” انتخابات نیز، به طور مستمر حملات متقابل “شکست خوردگان انتخابات” (اعم از تحریمی یا غیر تحریمی) را در ستون های ویژه و غیر ویژه خود و کماکان با استفاده از علامت های تعجب های بی شمار، پوشش خواهند داد… و تمام این ها، ادامه می یابد تا یک سال بعد که زمان انتخابات بعدی فرا برسد و دوباره تمام بازی های فوق شاید با کمی تفاوت برای چندمین و چندمین بار تکرار شوند… پایان سناریو.
سوال 1: احتمال وقوع سناریویی شبیه آنچه در بالا مطرح شد تا چه حد است؟ آیا تجربه انتخابات های 4 سال پیش، اجازه منتفی دانستن امکان وقوع چنین اتفاقاتی را به ما می دهد؟ آیا ویژگی های دولت آقای احمدی نژاد، که در صورت باختن در انتخابات باید از قوه مجریه خداحافظی کند، به گونه ای هستند که فرض بروز سناریوهایی از نوع فوق را اندک بدانیم؟
سوال 2: در صورت وقوع تخلفات گسترده در انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح طلبان حاضر در رقابت (اعم از طرفداران آقایان نوری، خاتمی، کروبی یا… ) چه خواهند کرد؟ طرفداران هر (یا تنها) کاندیدای اصلاح طلب، اساساً چگونه ثابت خواهند کرد که تقلب اتفاق افتاده؟ به عنوان نمونه، در شرایطی که شمارش آرا به صورت متمرکز و در ساختمان وزارت کشور (که توسط آقای کردان یا مشابه ایشان اداره می شود) و نه در حوزه های انتخاباتی صورت بگیرد و اجازه نظارت ناظران کاندیداها بر نحوه شمارش آرا هم داده نشود، و بعد اعلام شود که آقایان X و Y از جناح محافظه کار، از باب مثال با 7 و 5.5 میلیون رأی به مرحله دوم راه یافته اند و آقای Z از جناح اصلاح طلب یا شبه اصلاح طلب فرضا با 5 میلیون رأی در جایگاه سوم و چهارم قرار گرفته اند، برای اصلاح طلبان چه امکانی وجود خواهد داشت برای اثبات این که مثلا رأی اقایان X و Y در واقع 5 و 4.5 بوده و آقای Z در واقع 8 میلیون رأی آورده؟
سوال 3: در صورت برگزاری انتخابات مطابق سناریوی فوق، تحریم کنندگان انتخابات چگونه ثابت می کنند که اساساً دعوت آنها به رأی ندادن، تأثیر معنی داری بر انتخابات داشته تا بعد بر مبنای آن بخواهند چیزی را به کسی ثابت کنند یا اتمام حجتی را صورت دهند؟ به عنوان نمونه اگر درصد مشارکت در انتخابات واقعاً 55 درصد باشد ولی وزارت کشور (که در انتخابات مجلس هشتم، اصلاً نگران نبود که آماری متفاوت با حتی مرکز آمار ایران را برای واجدان شرایط شرکت در انتخابات اعلام کند، و شبهه های مطرح شده در مورد صحت این آمار هم صدالبته به جایی نرسید) آن را 65 درصد اعلام نماید، هواداران تحریم چه خواهند کرد؟ دولت را در وب سایت ها افشا خواهند کرد؟ برای که افشا خواهند کرد؟ برای مردم ایران؟ آیا از نظر مردم دیگر چیزی باقی مانده که نیاز به افشا شدن داشته باشد؟ برای جامعه بین المللی؟ اگر تحریم کنندگان در انتخابات مثلا 1000 مقاله بنویسند که نشان دهد در ایران 50 درصد بیشتر در انتخابات مشارکت نکرده اند، آیا دنیا، در بحبوحه بحران هسته ای، تهران را زیرفشار خواهد گذاشت که چرا جوری رفتار کرده که به نوشته وب سایت ها 50 درصد بیشتر در انتخابات شرکت نکنند؟
طرح یک نگرانی: به نظر می رسد که ما، گذشته از آن که کدام کاندیدا را بپسندیم یا اساساً موافق شرکت در انتخابات باشیم یا خیر، در حال جدل بر سر نحوه موضع گیری در یا راجع به انتخاباتی هستیم که در درجه اول حتی هیچ امکانی برای “اطلاع” از میزان و ترکیب رأی دهندگان و رأی ندهندگان آن نداریم.
این عدم شفافیت اتاق انتخابات، هم امکان کسب نتیجه در آن و هم حتی امکان بهره برداری از تحریم آن را از فعالان سیاسی می گیرد. البته، اگر طرفداران کاندیداهای مختلف و نیز طرفداران تحریم، امکان تأثیر گذاری بر میزان شفافیت انتخابات را آن قدر دشوار می بینند که آن را از جمله اهداف در دسترس خود خارج می دانند، می توان درکشان کرد. اما این که فعالان سیاسی، ترجیح بدهند به جای پرداختن به این هدف مشکل، به اهداف ساده ای – چون مقاله نوشتن علیه یکدیگر یا کامنت گذاشتن زیر مقالات همدیگر- بپردازند و تصور “فعالیت سیاسی” را نیز داشته باشند، چندان قابل درک نخواهد خواهد بود.
به نظر می رسد، حتی اگر طرفداران هر یک از کاندیأاهای اصلاح طلب بتوانند کاندیداهای دیگر را “نابود” هم بکنند و ”متوهم بودن” این، “قدرت طلب بودن” آن یا “تدارکاتچی” بودن آن یکی را مثلا در هزار مقاله شدید اللحن برای یک میلیون نفر به اثبات برسانند، یا کسان دیگری در دو هزار مقاله شدید اللحن دیگر دیگر ثابت کنند که طرفداران تحریم یا شرکت در انتخابات چقدر فرصت سوز یا خائن یا خود فروخته هستند، … تمام اینها کوچکترین تأثیری بر فضای ”عینی” سیاسی کشور – که گویی در آن، تخلفات انتخاباتی دارد به یک مساله فرعی تبدیل می شود- نخواهد گذاشت.
خلاصه کنیم: در انتخابات آینده، اگر گروه های سیاسی بتوانند با بسیج نیروهای خود، یک درصد بر میزان شفافیت انتخابات تأثیر بگذارند، کاری بزرگ را انجام داده اند. و اگر در غیاب چنین تأثیرگذاریی، جریانات هوادار شرکت یا تحریم در انتخابات یا کاندیداهای اصلاح طلب رقیب را “منهدم” هم بکنند، تنها دستاوردشان ایجاد اندکی کینه بیشتر در مقایسه با گذشته بوده است…
بترسیم از روزی که در شرایط در گیر بودن اصلاح طلبان و تحول خواهان به زدن یکدیگر، فضای انتخابات به جایی برسد که ارقامی چون “درصد مشارکت” یا “درصد آرای کاندیداها” در آن، بدون هیچ هزینه ای برای مجریان و ناظران انتخابات، قابل تعیین باشند.
زمانی، یکی از تحلیل گران جناح محافظه کار می گفت (قریب به مضون): انتخابات را هر طور که برگزار کنیم، بعدش تمام می شود، گیریم دو ماه هم غری زنند، اما بعد باز آرام می شوند یا به جان هم می افتند.
این سخن، پیشتر راجع به گزینش کاندیداها مصداق داشت، بعداً در زمینه نحوه برگزاری انتخابات موضوعیت یافت و الان، مصداق آن به شیوه شمارش آرا هم رسیده است. تا فردا نوبت چه تجربه جدید – و کماکان بی دردسری – برسد…
——-
پی نوشت:
البته یک راه فرار از واقعیت، پناه بردن به این استدلال است که تخلف های انتخاباتی همیشه وجود داشته. اما آیا به راستی نیاز به اثبات است که فرضاً شیوه برگزاری انتخابات مجلس هشتم، در برگیرنده چه نوآوری هایی بوده است؟