نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

نمایش پسر طلاها به کارگردانی مهدی مکاری بر اسا نوشته ای از نیل سایمون و با ترجمه ای از شهرام ‏زرگر این روز ها در تالار مولوی روی صحنه است. پسر طلاها بعد از هتل پلازا دومین نمایشنامه از ‏سایمون است که در این چند ماهه در تماشاخانه های تهران اجرا می شود.‏

tala1.jpg

‎ ‎داستان پیرمردها‎ ‎

کارگردان : مهدی مکاری.نویسنده: نیل سایمون. ترجمه: شهرام زرگر. طراح صحنه و لباس: سیامک ‏احصایی. بازیگران: هوشنگ هیهاوند، سیامک صفری، رضا بهبودی، نسیم ادبی، امیرحسین حریری و مهدی ‏مکاری.‏

‏ خلاصه داستان: “پسر طلاها” داستان دو دوست کمدین قدیمی را بیان می‌کند که پس از سال‌ها دوباره دعوت ‏به کار می‌شوند. دور هم جمع می‌شوند تا تمرین کنند اما زمانه نسبت به گذشته تفاوت های بسیاری کرده است.‏

tala2.jpg

نیل سایمون از نمایشنامه نویسان اجتماعی معاصر است. خود این روزها دوران سالخوردگی را تجربه می ‏کند، اما متن هایش سرزنده و بسیار شاداب هستند. او بر خلاف قدمای نمایشنامه نویسی تراژدی را مایه ‏کاتارسیس نمی داند بلکه در دل کمدی دنیایی تازه را می جوید. در نمایش هتل پلازا که کورش نریمانی آن را ‏بر صحنه چهارسوی تئاتر شهر اجرا کرد از پس کش و قوس هایی به ظاهر احمقانه میان پدر و مادر با ‏دخترشان که شب ازدواج از حضور در مراسم عروسی پشیمان شده است با یک چرخش ساده دختر را حاضر ‏به ازدواج می کنند.‏

در پسر طلاها هم ما با دو دوست قدیمی رو به رو ییم که روزگاری بازیگر بوده اند و دوباره در شرایط تازه ‏ای می بایست روی صحنه بروند. ‏

سایمون دوست دارد رخدادگاه های نمایش هایش محل هایی عمومی باشد. به طور مثال یک هتل محل بسیار ‏مناسبی است. او شخصیت های خود را به محل های عمومی می برد و بعد آنها را تنها می گذارد تا ما بتوانیم ‏به درونشان نفوذ کنیم. در نهایت با این تعامل جایگاه واقعی اجتماعی آنها مشخص می شود و چون معمولا در ‏این جوامع کوچک جایگاه مناسبی ندارند کمدی ایجاد می شود.‏

tala3.jpg

اجرای پسر طلاها نیز بر اساس همین نگره شکل گرفته است. متن پسر طلاها را که شهرام زرگر ترجمه ‏کرده است پیش از این به نام پسران آفتاب توسط آهو خردمند نیز به فارسی بازگردانده شده بوده است.‏

مهدی مکاری در اجرای نمایش پسر طلاها سعی کرده به اصل متن وفادار بماند و از همین رو اجرا زمانی ‏طولانی را به خود اختصاص می دهد. نمایش های سایمون داستان هایی مشخص را پی می گیرند. داستان ‏هایی که مشخصه درام امریکایی هم روز گار ماست و اگر کارگردان قصد کند از این شکل درام استفاده ای ‏در راستای یک تئاتر صرفا هنری انجام دهد راه را به خطا می برد. کارگردان در برخورد با متن نویسندگانی ‏همچون سسایمون باید تنها راه را باز بگذارد تا متن مسیرش را پیدا کند و در این صورت است که توانسته به ‏اجرایی خلاقانه دست پیدا کند. ‏

مکاری نیز تا حد بسیاری به این مهم دست می یابد. شکل میزانسن ها عاری از هرگونه پیچیدگی است. فضا ‏به گونه ای طراحی شده تا بازیگران بتوانند به راحتی روی صحنه زندگی کنند. در همین راستا شیوه انتخاب ‏بازیگر نیز اهمیت پیدا می کند. سیامک صفری به دلیل جنس بازی که دارد کاملا مناسب با چنین متونی است. ‏جالب که کورش نریمانی هم برای اجرای خود از همین بازیگر سود جسته بود. شاید به نظر برسد که صفری ‏کنترل نشده بازی می کند و اصولا کارگردان ها کمتر توانایی بازی گرفتن از او را دارند و حتی در برخی ‏لحظات بازی هایش شبیه به یکدیگر می شود اما در نهایت آنقدر درایت دارد که نقش را روی صحنه درست ‏ایفا کند.‏

در کنار صفری نقش یکی دیگر از این دوستان قدیمی را هوشنگ هیهاوند بازی می کند. او بر خلاف صفری ‏بازی آرام و کنترل شده دارد. همین مسئله گرافیک مناسبی را روی صحنه از نظر همنشینی بازی این دو ‏بازیگر پدید می آورد.‏

هیهاوند کمی تلخ است. تلخ درون گرا وصفری تلخی برون گرا. این دو شخصیت از نظر ماهیت شخصیتی به ‏یک سرچشمه می رسند اما نحوه بروزشان متفاوت است. دو پیرمرد بازیگر که روزی در کار خود خبره بوده ‏اند به کار دعوت می شوند اما تا آن اندازه از منظر اجتماعی در شرایط بدی قرار می گیرند که عملا قادر به ‏ادامه کار نیستند.‏

مهدی مکاری در بیان داستان سعی می کند تصاویری که خلق می کند برگرفته از زندگی روزمره باشد. ‏روزمرگی به درستی خود را در این نمایش جلوه می دهد. بازیگران دیگر همانند رضا بهبودی و نسیم ادبی ‏بدون هیچگونه پرده پوشی در صحنه حرکت می کنند و دیالوگ می گویند. آنها به هیچ وجه سعی اضافی نمی ‏کنند که تماشاگر به حتم تمام دیالوگ هایشان را بشنود و یا بتواند ریز حرکات فیزیکی آنها را دنبال کند. این ‏شخصیت ها چون در جایگاه نقش های مکمل قار دارند تا آنجا که بتوانند همچون قابی شرایط دو شخصیت ‏اصلی را هم پوشانی کنند به مقصود متن رسیده اند و از این رو مکاری هماهنگی مناسبی را در بازی ها پدید ‏می آورد.‏