منتظری یک عمر بی انتظار قدرت

محمد رهبر
محمد رهبر


 

سوم محرم سال 88، آیت الله منتظری نیمه شب و در خواب از دنیا رفت. احمد منتظری که آن شب را کنار پدر گذراند، چند ساعتی بعد و هنگامی که آیت الله برای نماز صبح بر نخاست، از مرگ خبر دار شد و از همان لحظه خبر همه جا پیچید.  صدا و سیمای جمهوری اسلامی در چند جمله کوتاه و در بخش خبری ساعت 14 خبر درگذشت قائم مقام رهبری دوران آیت الله خمینی را پخش کرد. کاروان هواداران آیت الله فقید از نجف آباد و اصفهان شب پیش از تشییع راهی قم شدند. بااین حال نیرو های امنیتی چند اتوبوس را از راه آمده برگردانند و احمد قابل شاگرد آیت الله  را هم در راه فریمان به قم بازداشت کردند. گرچه نظام می خواست تا این پایه گذار انقلاب اسلامی در مراسمی محترمانه وکوتاه به خاک سپرده شود، اما قم در چهارم محرم تشییع جنازه  کاملا متفاوتی را تجربه کرد. باهمه حراست های امنیتی باز هم هواداران آیت الله آنقدر آمده بودند که تمام خیابانهای منتهی به حرم معصومه را پر کنند. حضور در تشییع جنازه بزرگترین منتقد رهبر جمهوری اسلامی خود به تنهایی و حتی به سکوت، یک اعتراض شنیدنی به حساب می آمد، چه به اینکه جمعیت خشمگین و سیاهپوش لحظه ای سکوت نکردند و به اندازه تمام پنج سالی که این مرجع تقلید در حصر به سر می برد، فریاد کشیدند. آیت الله منتظری تنها مرجع تقلیدی بود که  نه با “لااله الا الله” که با شعارهای تند علیه حاکمیت و شخص رهبر  بدرقه و به خاک سپرده شد. نیروهای امنیتی با تشییع کنندگان کاری نمی توانستند بکنند. چند نفری از لباس شخصی ها نیز که عکس های خامنه ای را سر دست بلند کرده بودند، در میانه جماعت،  پناهی جز سقف ماشین ون پلیس پیدا نکردند. شعارهای فی البداهه تشییع جنازه مرجع ضمیرش را گریبانگیر می کرد.” دیکتاتور نگاه کن عزت خدادایه و” شعاری که یاد آور راهپیمایی های محرم سال 57 بود و شاه را هدف می گرفت، بار دیگر در روحانی خیزترین شهر ایران می پیچید: “این ماه ماه خون است /یزید سرنگون است.”

 پیام تسلیت آیت الله خامنه ای که  صا حب منصبی در حرم معصومه و پشت بلندگو می خواند، شاید از آن بی تدبیری های تاریخی بود که فریاد های مرگ بر دیکتاتور جمعیت را تا ساعتها امتداد داد. آیت الله خامنه ای در پیام تسلیت مغرضانه اش گفته بود که منتظری در اواخر عمر با امتحانی الهی روبرو شد که سربلند بیرون نیامد. رهبر جمهوری اسلامی البته برای آیت الله درگذشته طلب مغفرت هم کرده بود تا خداوند به واسطه رنجهای زندگی، آیت الله مردود شده در امتحان را بیامرزد. این بخشهای پیام رهبری  در میان فریاد های مرگ بر دیکتاتور گم شد و روحانی بلند گو به  دست سعی کرد تا با فریاد “یا حسین” و یاد آوری محرم به تشییع کنندگان، آن شعار را از دهان بیندازد. این هم نشد و “یاحسین” بلندگوها بازتاب “میر حسین” گرفت و مراسم تشییع  را به اعتراضات شش ماه گذشته و خونین خیابانهای تهران پیوند زد. پیامهای تسلیت خیلی زود شروع شد. پیامهایی از تمام چهره های نظام اسلامی از سید محمد خاتمی تا شاهرودی و لاریجانی ها و تا خیلی دورتر وهمه  اپوزیسیون خارج از نظام. این تنها مرگی بود که هم حاکمان نظام اسلامی آن را تسلیت گفتند وهم مجاهدین خلق که در دو دهه گذشته از هر مرگی استقبال می کردند. تنها یک نفر سکوت کرد و هیچ پیامی نداد. محمود احمدی نژاد.

 

وجدان منفصل آیت الله خمینی

آیت الله منتظری بسیار پیشتر از سابقه ارادت مسوولان نظام اسلامی به امام، با بنیانگذار جمهوری اسلامی زیسته بود؛ زمانی که نامش روح الله بود و کسوتش آقای خمینی بی هیچ پسوندی. منتظری باعث گرمی درس خمینی بود. او بود که با هم حجره ایش مرتضی مطهری به درس اسفار و فلسفه حاج روح الله نشستند و در همه مدتی که آقای خمینی به قهر با مرجع بزرگ آیت الله بروجردی روزگار می گذراند این حسینعلی منتظری بود که میاندار بود و نمی گذاشت کدورتی پا یه های حوزوی آقای خمینی را سست کند.

 سال 42 نقش منتظری در اعلام مرجعیت آیت الله خمینی و کسب رضایت آیات پیش کسوتی چون گلپایگانی و اراکی برای این تایید و در نتیجه مصونیت قضایی استاد و دوستش تعیین کننده بود. سپردن بیت و نمایندگی از سوی آیت الله خمینی به منتظری در تمام سالهای تبعید سیاسی از دوست همراهی بود که به موازات آن تبعید سالها زندان شاه را از سر گذرانده بود.

منتظری زبانی رک و راست داشت، همراه با طنزی بی باک که حتی در حضور استاد و امام سالهای بعد از انقلاب همان بی پروایی حجر ه های قم و در س و بحث را حفظ کرده بود. فرهمندی امام خمینی، اگرچه ریسمان پیروی اش را بر گردن همه حکومت می فشرد، اما منتظری در مقام قائم مقامی رهبری نیز وجدان منفصل امام به شمار می رفت. انتقاد از شیو ه های حکومت در اقتصاد و ادامه جنگ و نحوه پا یانش آنگونه که آیت الله خمینی در نامه ها ابراز می کرد گاه قلب او را شکسته بود. اما این هشدار های دوستانه هم انتقاد های تند و تیز یاور قدیمی را به مصلحت  سکوت دچار نمی کرد. اعدامهای سال ۶۷، جایی بود که  صراحت منتظری در نامه های مستقیم به بنیانگذار را جلایی خطر ناک می داد. شیخ گفته بود که حاضر است با آیت الله خمینی تا هر جا برود اما نه تا جهنم. گفته بود که نمی گوید که خمینی از شاه بدتر است اما این را می گوید که وزارت اطلاعات از ساواک بدتر است. این انتقادهای گزنده و تلخ که عذاب وجدانی بزرگ را برای پیر جماران به همراه داشت، عاقبت در استیصال پیری و از قضاشباهت بی حد دستخط فرزندش سید احمد به خط امام،  عزل منتظری از قائم مقامی را در پی داشت. گو اینکه قائم مقام منتقد در آخرین دیدارش با آیت الله گفته بود که می خواهد خود کنار رود و ادامه داده بود که  گویا جمهوری اسلامی نظامی است که نمی توان به اراده از آن کناره گرفت.

تنها چند ماه مانده به فوت آیت الله خمینی، قائم مقام حکم عزلش را گرفت. می گویند خبر عزل منتظری به پدرش علی منتظری که رسید پیرمرد کشاورز سجده شکری گذارده و سپاس خدا را گفته بود که فرزندش از جهنم رسته است.

 

فریدون تویی

اگر از تعارف “نادر افشار” در دشت مغان بگذریم که برای تاجگذاری دست دست می کرد، تنها در اساطیر ایران می توان یافت که کسی از قدرت دست شسته باشد. فریدون در پایان کار ضحاک و آنگاه که چتر پادشاهیش همه جا را گستراند، یکباره از قدرت کناره گرفت تا به جای دور رود و از آن سرنوشت بدی که جمشید یافت، رها شود. فریدون البته به گفته فردوسی فره ایزدی نداشت و تنها با دادگری از نیش مارهای قدرت رسته بود. “تو داد و دهش کن فریدون تویی.” می توان گفت آیت الله منتظری هم به سادگی یک نفس سلیم از کام  اژدهای قدرت جست.  در سال 68  با تبریکی که به خامنه ای رهبر نوشت، نشان داد که سر به بحث و درس دارد و دیگر از قم به تهران نخواهد آمد. اگر دست درازی آیت الله خامنه ای به مرجعیت نبود، شاید سخنرانی ماه رجب سال 76 هم ایراد نمی کرد. سخنرانی که آیت الله خامنه ای را بی علم و فقه دانسته و مرجعیتش را باطل اعلام کرده بود. بااین همه منتظری انتقاد از حکومت را از خواهندگی قدرت تفکیک کرده بود. این انتقادها  5 سال حبس را از سال 76 تا 81 برایش به ارمغان آورد. پنج سال حبسی که نمی توانست از خانه بیرون آید و هیچ ملاقاتی داشته باشد. اگر هم دیداری بود از پشت بام خانه همسایه بود. اعضای حزب مشارکت یکبار چنین ملاقاتی داشتند و برای شیخ که در میان حیاط ایستاده بود، دستی تکان دادند. لطف الله میثمی هم یکبار در دوره حصر به اتفاقی تقدیری و باچشمان نابینا به خانه منتظری رسیده بود. بااین سوال که چه می شد اگر چند ماهی کوتاه می آمدید و پس از رهبری امور را به جای درست می بردید و این جواب شیخ در حصر بود : من از عزرائیل امان نامه نگرفته بودم که بعد از آقای خمینی زنده می مانم، بنابراین باید همان لحظه به تکلیف عمل می کردم.

 منتظری تا ماههای آخر عمر تنها مرجعی بود که صاف و پوست کنده انتخابات دوره دهم را تقلبی بزرگ دانست و باز هم تنها روحانی بود که به نامه استمداد میر حسین موسوی از روحانیان پاسخ داد و او را به صبر و مبارزه دعوت کرد.

 نهضت تعویض سنگ قبر بزرگان در حرم معصومه که از چند ماه پیش در صحن حرم در گرفت به مقبره یکساله منتظری نرسید. اگر چه سنگهای بزرگان غیر سیاسی رو حانی به مرمری ناب مرمت شد اما قبر شیخ همانند مقبره ساده آیت الله طالقانی، دیگر رو حانی هنوز مقبول مانده میان مردم، با خوشوقتی به همان سادگی مانده است.