دو روز تا برگزاری دو انتخابات شوراها و مجلس خبرگان در ایران باقی مانده است. دو انتخاباتی که شاید خبرسازترین اتفاق مربوط به آنها، “سازش ناپذیری” طیف هوادار رئیس جمهور با سایر جریان های جناح محافظه کار در هنگام تصمیم گیری های انتخاباتی باشد.
این رویکرد، به گونه ای به انشقاق جناح محافظه کار دامن زده که در انتخابات خبرگان، برای اولین بار هواداران رئیس جمهور به ارائه لیست انتخاباتی مستقل از لیست مورد تأیید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پرداخته اند، و در انتخابات شوراها نیز، در مناطق مهمی چون تهران، سه لیست مجزا از سوی جریانات مختلف جناح محافظه کار ارائه شده است.
بسیاری از تحلیل گران معتقدند که اختلافات داخلی جناح محافظه کار در مقاطع انتخاباتی، در نهایت با تصمیم گیری مراجع عالی حکومتی، به نوعی وحدت عمل سراسری در سطح نیروهای مؤثر و عملیاتی این جناح می انجامد. این تحلیل گران، در توضیح دیدگاه خود به تجربیاتی چون انتخابات ریاست جمهوری گذشته استناد دارند که علی رغم کاندیداتوری افراد متعدد در سطح جناح محافظه کار، در دو- سه روز مانده به انتخابات، یک تصمیم از بالا، نیروهای شبه نظامی را به نفع یک کاندیدای خاص بسیج کرد و همین فرآیند باعث شد تا نه تنها رأی دهندگان محافظه کار، که برخی دستگاه های حکومتی نیز در جهت رأی آوردن این کاندیدا هماهنگ شوند.
به هر تقدیر، چنانکه قرار باشد این الگو در انتخابات پیش رو تکرار شود، لابد حداکثر امروز یک “تصمیم از بالا”ی سرنوشت ساز به نیروی رأس و بدنه جناح محافظه کار ابلاغ می شود. اما گذشته از آن که چنین اتفاقی بیفتند یا نه، سوال این است که مداخله نهادهای عالی حکومتی در حل و فصل اختلافات انتخاباتی داخلی محافظه کاران، اساساً تا چه سطحی قابل گسترش است؟
البته، طبیعی است که هواداران رئیس جمهور، انتظار داشته باشد تا نهادهای عالی نظام، همواره در مقاطعی که میان آنها و منتقدان اصلاح طلب یا میانه رویشان درگیری پیش می یاید، به جانبداری از آنان بپردازند. اما احتمالا انتظار داشتن از این نهادها برای دخالت “همیشگی” به نفع آنها، عقلانی نخواهد بود.
تکرار و استمرار چنین دخالت هایی، نهادهای مزبور را به گونه ای پایان ناپذیر درگیر منازعات داخلی مستمر جناح محافظه کار می کند و با قراردادن این نهادها در کانون اختلافات درون جناحی، آنها را به طور رسمی رو در روی جریان های مختلف داخل جناح محافظه کار قرار می دهد. این در حالی است که نهادهای عالی نظام، علی رغم صراحت خود در رویارویی با دگراندیشان و اصلاح طلبان، هنوز به شدت مایل به حفظ نوعی جایگاه “متوازن کننده” و “مورد قبول همگانی” در سطح جریان های داخلی جناح محافظه کار هستند و در همین راستا، مصلحت نمی بینند به صورت همیشگی و بدون محدودیت برای دفاع از یک جریان داخلی مشخص از جناح محافظه کار هزینه شوند.
این واقعیت به آن معناست که رئیس جمهور تیم هواداران وی، به تدریج بیشتر و بیشتر مجبور خواهند شد برای رویارویی با رقبای داخل جناح محافظه کار، بر روی توانایی های “خود” – و نه حمایت از بالا – حساب کنند. این توانایی ها نیز در حدی نیست که امکان دیکته کردن دائمی “همه چیز” به جریان ها و شخصیت های مختلف محافظه کار را (که هر کدام در نهادهای مختلف نظام، دارای روابط و امکانات خاص خود هستند) فراهم آورد. در نتیجه، بر مبنای معادلات داخلی قدرت در نظام جمهوری اسلامی، رفتار از موضع بالای جریان حامی رئیس جمهور در داخل جناح محافظه کار حکومت، منطقاً از زمینه های کافی برای تداوم برخوردار نمی باشد.
این رفتار، البته تا وقتی که کشور درگیر بحران بین المللی بر سر پرونده هسته ای باشد، نسبت به شرایط عادی از امکانات بیشتری برای ادامه برخوردار است (با توجیه “شرایط ویژه” کشور و لزوم حمایت همه ارکان حکومت از رئیس جمهور و تیم او). از همین رو نیز غیر منتظره نخواهد بود که رئیس جمهور و تیمش، با عمده کردن مسائل خارجی در روش ها و تبلیغات، در کنار اهداف استراتژیک، نگاهی نیز به حل و فصل مشکلات داخلی خود داشته باشند. اما حتی ظرفیت بحران های بین المللی نیز برای بسیج کردن نهادهای حکومتی پشت سر رئیس جمهور، همیشگی نیست. چرا که حکومت، در شرایط حساس بین المللی، علاوه بر هماهنگی از بالا، احتیاج به حداقلی از “همدلی” داخلی برای رویارویی با بحران ها خواهد داشت.
در این راستا، اتفاقاتی چون ارسال نامه سرگشاده بیش از 220 نماینده مجلس به رهبری در حمایت از رئیس دانشگاه آزاد (آن هم در پی حملات احمدی نژاد به مدیران دانشگاه آزاد و حمایت شدید اللحن هاشمی رفسنجانی از این مدیران)، تن ندادن جریانات و احزاب محافظه کار به ائتلاف با لیست انتخاباتی حامیان رئیس جمهور در انتخابات شوراها، یا انتقاد اخیر دبیر کل جمعیت مؤتلفه از کسانی که “حاضرند با آمریکا مذاکره کنند ولی با برادران اصول گرای خود مذاکره نمی کنند” (اشاره به دولت احمدی نژاد)… همه و همه نشانه هایی هستند که باید جدی گرفته شوند.
جریان حامی محمود احمدی نژاد، تفرقه انگیزترین پدیده در داخل جناح محافظه کار، در طول 27 سال عمر نظام جمهوری اسلامی ایران است. این مشکلی است که سرانجام، باید راه حلی برای آن پیدا شود. راه حلی که در درازمدت، نمی تواند حمایت مستمر نهادهای عالی نظام از رئیس جمهور در مقابل رقبای محافظه کار وی باشد.