نگاه

آزاده دواچی
آزاده دواچی

نگاه گاندی به قدرت روحی زنان در جنبش پرهیز از خشونت

جنبش عدم خشونت در هند، تجربه ای یکّه و منحصر بفرد است زیرا در هیچ کشوری رابطه ی میان مبارزه ی آزادی خواهانه و صلح طلبی شبیه آنچه که در هند به منصه ظهور رسیده است وجود ندارد. در شکل دهی تمامی لحظات ِ تعیین کننده و نقاط عطف این جنبش، از مبارزه در چاکپارن1 تا جنبش عدم همکاری 1920 و 1922، جنبش نافرمانی مدنی، جنبش ساتیارگای2 نمک، و بالاخره در جنبش همگانی هند 3، صدای رسای گاندی به شدت تاثیرگذار و سرنوشت ساز بوده است. تحت تعالیم معنوی و آموزش های «مهاتما گاندی» پیشوای نهضت ملی هند، بود که این جنبش وسیع مردمی در میان مبارزات ضداستعماری جهان سوم پابرجا و استوار مانده است و در پهنه ی ارزش های صلح طلبانه و گسترش یابنده خود، همچنان پویا و زنده، عمل می کند.

روشن است که تا حدو د بسیار زیادی به واسطه ی وجود گاندی و آراء فلسفی او است که این جنبش به دریافتهای مشخص اخلاقی از سیاست و زندگی جمعی، متعهد و پایبند مانده است. گمان می رود که نهرو و دیگر جانشینان ِ گاندی هم از همین دیدگاه او الهام گرفته اند و در میان آن همه منابع متنوع و متون گوناگون حقوق سیاسی، سرانجام باعث شد که این دیدگاه بتواند حقوق اصلی شهروندان هندی را شکل بخشد و در قانون اساسی جدید حافظ ِ حقوق و کرامت اقلیت ها و اقشار فرودست باشد.

 

 

“عدم خشونت” به مثابه ی فلسفه و راه حلی برای زندگی

“صلح جویی” فلسفه ای است که در معنای مطلق اش متضمن این مفهوم است که همه ی فرمهای خشونت همچون: جنگ، کشتار، حذف دیگری، اعدام شهروندان، سرکوب اقلیت ها، سانسور مطبوعات و… تحت هر شرایطی اشتباه است. راه حل پیشنهادی در این فلسفه بر این اساس است که تمامی مراودات اجتماعی باید به دور خشونت و حذف، و حتماَ صلح جویانه باشد.

در صلح جویی مشروط ؛ عدم خشونت هنوز هم حرکتی ایده آل و قابل دفاع است، اما خشونت تنها در شرایط دفاع شخصی (صیانت از نفس)، به خصوص در مواقع بسیار حاد قابل توجیه است. دفاع شخصی در مواجهه با حمله ای مرگبار، می تواند توجیه شود اما حتی در هنگام دفاع شخصی نیز، فرد مورد حمله می تواند تا حد امکان از ضربات احتمالی وارده برای دفاع از جان خود، بکاهد.

” صلح جویی”، هر چند بخشی از فلسفه ی وسیع انسان شناسی است اما اغلب با سنت های مذهبی بسیاری هم درارتباط است. در فرقه های صلح مسیحی همچون کوئیکر4 و منونیت 5 طرد خشونت، و رفتار صلح آمیز، هسته ی مرکزی را برای آنها تشکیل می دهد همچنین شرایع و فرقه های غیر مذهبی هم مانند جینز ها6 بر عدم خشونت اعتقاد داشته اند. صلح بزرگ آروکوس7 بر پایه ی ارزشهای همزیستی مسالمت آمیز، شهروندی، حمایت و سرپرستی، یکپارچگی و همدلی، و منطق و احترام قرار دارد. علاوه براین، شریعت های صلح جویانه ی بسیاری در ادیان اصلی همچون یهودیت، اسلام و کاتولیسم وجود دارد.

کانون عدم خشونت مذهبی تنها به محدوده ی اجتماعی خلاصه نمی شود. مسئله ی اصلی غالب در این محدوده ؛ سلامت روحی یک شخص است. تنها لازمه اش این است که یک فرد از درگیرکردن خودش به رفتار خشونت آمیز بپرهیزد. این مرز خود داری و پرهیز از خشونت به اندازه ای است که از شهروند خواسته می شود حتی در برابر حمله های خشونت آمیز از خودش دفاع شخصی نکند. از سوی دیگر بسیاری از سنت ها و ارزش های صلح جویانه، باورمندان به این روش را به پرهیز از جنگ و همه شکلهای دیگر خشونت تشویق می کنند. قطعا رهنمودهایی چون «محبت به دشمن» اغلب با امید به تحت تأثیر قرار دادن او (دشمن)، پیوند می خورد. با دوست داشتن دشمن می توانی ستایش و احترام او را برای خودت به دست آوری.

در شریعت ها و فرقه های بعضی از ادیان، عمل بدون خشونت در مواجهه با نابرابرایهای حاکم اجتماعی، یک الزام اخلاقی است. «لئورناردو بوف»8 الهیات شناس آزادی خواه برزیلی براین باور است که باید در مقابل نوعی از خشونت به نام «سرچشمه ی خشونت» مقاومت کرد :

سرچشمه ی خشونت در میان نخبگان حاکم و نهادهای مختلف قدرت و نیز در ساختارهای اجتماعی، از منافع گروههای حاکم محافظت می کنند و در گروههای راستِ افراطی که هیچ تغییر اجتماعی را ـ از ترس از دست دادن مزایای و موقعیت اجتماعی شان نمی توانند بپذیرند ـ ریشه دارد. در نتیجه بسیار ی از کشورهای جهان سوم در تنگنای ترورویسم دولتی قرار دارند. این گونه خشونت ساختاری نیاز به یک پاسخ دارد: از نظر اخلاقی واجب است که علیه آن دست به اعتصاب بزنیم.

درنتیجه «بوف» پییشنهادمی کند به جای اینکه بخواهیم خشونتی متقابل یا خشونتی انقلابی و قهرآمیز را در مقابل خشونت دولتی سازمان بدهیم، به نفع ما است که حرکتی بدون خشونت انجام دهیم. از این طریق و با رد شرایط فعلی ما می توانیم از شراکت در بی عدالتی اجتنا ب ورزیم و در عین حال ارزش های اخلاقی و عزت انسانی خود را با روی گرداندن از خشونت حفظ کنیم. او عرفانی را تئوریزه و بیان می کند که در زیر پوست حرکت ضد خشونت، جاری است. عرفان جنبش عدم خشونت براین مسئله تأکید می کند که خودمان را تغییر دهیم در عین حالی که در حال تغییر دادن جهان هستیم. باید با راستی و درستی زندگی کرد. باید منصف و از درون، زلال بود. ما باید به وجود آورندگان صلح و مبشّر دوستی و همبستگی باشیم. تنها کافی نیست که در مقابل خشونت خارجی بایستیم همینطور باید ریشه های خشونت را از قلبهایمان، از برنامه های شخصی مان و از طرح های زندگی روزمره مان بَر کنیم. هم از لحاظ شخصی و هم سیاسی باید به دنبال زندگی در اکنون باشیم و تاحدودی کمی د ر آینده. پس مجاز نیستیم با ایده های کلان نگر و آرمانشهرهای خیالی، اکنون مان را به بهانه آینده های بهشت آسا و خیالی، به جهنم تبدیل کنیم.

 

جنبش عدم خشونت گاندی

با وجود موارد مبهمی که درفلسفه ی گاندی وجود دارد، اما استراتژی عدم خشونت جمعی، به نظر می رسد که راهی برای پیشبرد مقاومتِ جنبش ـ چه در سطح روشنفکران و چه درسطح عام ـ را فراهم می آورد. زمانی که گاندی در سال 1915 به هند آمد، ارتشیان کنگره درگیر اعمال تروریستی و خشونت آمیز علیه نیروهای استعمارگر شده بودند اما با پرداخت هزینه های سنگین، هیچ چیز را واقعا تغییر نداده بودند. از سوی دیگر، تشدید و گسترش قیامها و شورش های محلی توده ی مردم نیز تشدید خشونت نیروهای حاکم را به دنبال آورده بود و این قیامها یکی پس از دیگری به طرز وحشیانه ای سرکوب شده بودند و جو ارعاب در پهنه کشور در حال گسترش بود. در نتیجه، اکثر مبارزان و آزادیخواهان یا منفعل، یا تسلیم نیروهای سرکوبگر شده بودند. در چنین تنگنایی بود که ایده های گاندی در جوی چنین ناامیدکننده، به عنوان جایگزینی برای برون رفت از این وضعیت دشوار، ارائه شدند.

پیشنهاد گاندی برای حرکت رولات به منظور آغاز ساتیاگارها و برای راهی کردن خشم مردم به جهت پرهیز از خشونت بود. او مردم را به تظاهرات جمعی سرتاسری فراخواند، اما ازآنها خواست که یکشنبه (روز تعطیل) بیاند تا به توقف و تعطیل شدن کارشان مجبور نشوند و لطمه ای به کسب و کارشان وارد نیاید.

در بکارگیری روش مسالمت آمیز مبارزه، موسوم به «نافرمانی مدنی»، گاندی قانونی را که مانع می شد هر کس نمک خودش را بسازد شکست و بدین ترتیب زیر بار حق انحصاری انگلیس و مالکیت برای نمک نرفت. او دیگران را هم به انجام این کار به صورت گروههای بزرگ ساتیارگای نمک تشویق کرد. گاندی روش بی خشونت و «عدم همکاری» یا “ ساتیاگراها ” ( معنای تحت الفظی آن روش مقاومت همراه با داشتن قلبی منزه و تقویت قدرت روحی) را برای مبارزه برای کسب حقوق شهروندان هندیها در آفریقای جنوبی به کار برد. او در اولین کمپین مبارزاتی اش بنا به دو دلیل موفقیت زیادی را کسب کرد. اول اینکه روش اعتصاب کارگران هندی و هندی هایی را که به گونه ای در اقلیت ـ کاملا حاشیه ای ـ در آفریقای جنوبی بودند را به کار بست که در نتیجه توانست امتیازهای طبقه حاکم سفید پوست را ـ که هیچ گاه به سیاهپوستان نمی دادند ـ برای کارگران هندی ساکن آفریقای جنوبی به دست آورد. دوم اینکه در طول این کمپین ؛ پُر اهمیت ترین حرکت گاندی ایجاد محدودیتهایی مشخص و حساب شده در مبارزه (البته با روش صلح جویانه) بود. گاندی در یک صحنه از فیلمی که در باره این مبارزه ی دشوار ساخته شده صراحتا از موکول کردن مبارزه «به بعد» سخن می گوید. گاندی به جای اینکه به اعتصاب گروهی و خشن ِکارگران اروپایی در معادن آفریقای جنوبی بپیوندد، اعتصاب خودش را به صورت مستقل و با روشی متفاوت از کارگران اروپایی، ادامه داد و سر انجام به موفقیت رسید تا جایی که همین حرکت مسالمت آمیز کارگران هندی به رهبری او، باعث تقدیر هیئت حاکمه سفید پوستان آفریقای جنوبی هم می شود. گاندی در این باره می گوید:

در طی مبارزه ی ساتیاگراها در آفریقای جنوبی هزاران نفر از کارگران قراردادی هندیِ در کارهای خود دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب ساتیاگراها بود که تماما صلح جویانه و داوطلبی بود. در زمانی که اعتصاب دیگری در مجموعه ی اعتصابات معدنچیان اروپایی، کارکنان راه آهن و غیره اعلام شده بود. اولین پیشنهاد به من این بود که به هدف مشترک کارگران اروپایی بپیوندم.در طی اعتصاب ساتیاگراها من لازم نمی دیدم که برای رد کردن این پیشنهاد فکر کنم. پیشتر رفتم و از ترس اینکه اعتصاب ما با اعتصاب اروپایی ها در روشهای خشونت آمیز همچون بردن اسلحه که حرف اول را در این اعتصابات می زدند در یک ردیف قرار گیرند؛ اعتصاب خودمان را آگاهانه به تعویق انداختم و جنبش ساتیاگراها از آن زمان به بعد به عنوان جنبشی پرافتخار و قابل احترام ا ز طرف اروپایی های آفریقای جنوبی شناخته می شود و همانطور که ژنرال سماتس9 می گوید جنبشی مشروطه گرا است.

از سوی دیگر گاندی توانست توده مردم و افکار عمومی را در سطح وسیعی بسیج کند چرا که او فراتر از فضای استراتژی عدم خشونت اش، توانست ظلم و خشونت های جاریِ حکومت انگلیسی را آشکارا با افکار عمومی در میان نهد. گاندی اولین کسی نبود که خواستار عدالت اقتصادی و سیاسی برای مردم هند بود، اما او اولین کسی بود که به خاطر هوشیاری اش در به کار گیری روش های بی خشونت مبارزه، موفق شد توده بسیار زیادی از مردم را در مبارزه شرکت دهد. گاندی با این روش صلح طلبانه حتی توانست روستاییان و تا حدودی کارگران را برای مبارزه و به دست آوردن عدالت اجتماعی بسیج کند.

گاندی درجواب نامه «لئو تولستوی» نوشته بود که دیدگاهش به سیاست، تحت تأثیر رشد و اعتلای درک مذهبی او قرار گرفته است. و در متن های نظریه پرداز اجتماعی «رابرت راسکین»، گاندی به فلسفه ای دست یافت که با خوانش متون هندو به آن رسیده بود. گاندی ستمی را که از صنعتی شدن برخاسته بود نشان داد و عمل سیاسی پرهیز از خشونت را به عنوان راه ِچاره پیشنهاد کرد.

اگر که عدم همکاری ؛ نافرمانی مدنی، اعتصاب غذا و اعتصابات غیر خشونت آمیز تنها بخشی، نه وجه لازم ساتیاگراها در عمل را نشان می دهد به خاطر این است که روش گاندی بیشتر از کاربرد ساده و مستقیم فشار آوردن، حرکت کرد. هدف اصلی ساتیاگراها تغییر سازنده روابط به گونه ای بود که نه تنها بر تغییر سیاست تأثیر بگذارد، بلکه بازسازی موقعیتی که منجر به کشمکش می شود را اطمینان بخشد.

جنبش عدم خشونت گاندی بر پایه ی اصول مذهبی بود که ا ز متون مختلف مذهبی و از اصول و ارزش های مشترک ادیان گوناگون سیراب می شد. متن های مقدسی همچون باگاهاورد گیتا10، انجیل و قرآن. گاندی به دنبال منبع موثق تری برای حقیقت محض می گشت. مفهوم اصلی جنبش گاندی (ساتیاگراها) این است که تحت عنوان «در جستجوی حقیقت» و یا نیروی لایزال روح ترجمه می شود و متضمن این مفهوم است که یک مبارز باید از مخالف خود درس بگیرد و برعکس. حقیقت نمی تواند از طریق زور به دست آید و یا منتشر شود. بنابراین مفهوم آهیمسا11 به عنوان اصل ساتیاگراها است ( شخصی که به دنبال یافتن حقیقت است ) وقتی که به طور نمونه آهیمسا به عنوان کلمه «ضد خشونت» ترجمه شد در متن اصلی با ساختار منفی و یا مفهوم ضمنی کلمه ی انگلیسی معنی حقیقی اش را از دست نداد. طبق نظر «پل وهر»12، جنبش خشونت پرهیز گاندی توانست جنبش استقلال هند را با بکار بستن روش های انسانی و صلح دوستانه، از غیرقابل کنترل شدن ( و احتمالا از به خشونت کشیده شدن ) نجات دهد.

یک- مرحله ی تدریحی یا گام به گام : کمپین های مبارزاتی گاندی با گفتگو، مذاکره و حکمیت شروع شد، نه تنها در کشمش هایی که در آن درگیر می شد این استراتژی را به کار بست بلکه روابط دوستانه ای را هم در مسائلی که اعضای حکام انگلیس در آن شریک بودند، گسترش داد. اگر که درگیری در این مرحله تمام نشد، حرکت ساتریاگاها برای مبارزات بدون خشونت بعدی آماده می شود که شامل تحریکات، هشدار، آگاهی رسانی به افکار عمومی، تحریم خرید کالاهای انگلیسی و اعتصابات، نافرمانی های مدنی، از کار انداختن کارکرد روزانه نهادهای دولتی و ایجاد دولت موازی است.

دو-  الزام به عدم خشونت : هر شهروند داوطلب که در کمپین مبارزاتی گاندی شرکت می کند باید الزام و تعهد شخصی و اخلاقی به معیارها و ارزش های مبارزه بی خشونت داشته باشد. هم بر اثر آموزه های تئوریک پرهیز از خشونت و هم به خاطر همین اصل اولیه ی صبر و خویشتنداری شخصی بود که جنبشی به این وسعت بدون کوچکترین خشونتی گسترش یافت.

سه- کنترل محرکه های افزاینده. گاندی از زیاد شدن ناگهانی خودداری می کرد. برای مثال او هر کمپین را به یک موضوع مرتبط می ساخت و به این ترتیب از تشدد موضعات و یا احزاب جلوگیری می کرد. او بر گسترش روابط شخصی و عاطفی با مخالفان تأکید می کرد و به این ترتیب از چرخش درگیریها به سمت خصومت و دشمنی جلوگیری می کرد. با اعلام صادقانه و شفاف همه ی حرکت های آینده، گاندی امکان انحراف اطلاعات را کاهش می داد.

گاندی براین باور بود که یافتن ِحقیقتِ، هدف زندگی بشری است و از آنجایی که هیچ کس نمی تواند از درک حقیقت کاملا مطمئن باشد بنابراین، کاربرد خشونت برای قبولاندن درک ناقص خودمان از حقیقت، گناه محسوب می شود.

مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ، دو شخصیت تأثیر گذار در جنبش جهانی پرهیز از خشونت

دور از ذهن نیست که تصمیم مارتین لوتر کینگ مبنی بر کاربست روش پرهیز از خشونت ـ به مانند خود گاندی ـ بر پایه ی اصول و ارزش های مذهبی بوده باشد. در واقع لوترکینگ استفاده از روش پرهیز ازخشونت به عنوان ابزار و روشی در مبارزه ی سیاسی را از موفقیت گاندی در هند کشف کرد. نظریه ی کینگ با جهت گیری کاملا مذهبی و برگرفته از تعالیم مسیحیت بود. که در راستای مقام و موقعیت خودش به عنوان وزیر و در عین حال به عنوان کشیش در مرکزیت کلیسا در زندگی ساکنان مونتوگومری13، آلاباما14 و آمریکایی های آفریقایی تبار، قرار داشت. و بی دلیل نبود که اولین معترضان تحت رهبری او، از میان همین اقشار بودند. لوترکینگ از ساختار وعظ و خطابه و سیر استعلایی الهامات و موعظه های آفریقایی امریکایی استفاده کرد و عموما واژه ها و اصطلاحات انجیل را در خطابه های سیاسی و اعتراضی خود به کار می برد. و همین واژگان، منبع عمیق تری برای اتحاد قشرهای مختلف را که تنها یک کارکرد و مسئله ی خاص می توانست داشته باشند به وجود آورد. جالب است که تمامی یاران و رفقای توانای او از فهرست موعظه گران سیاه پوست بودند.

روش مارتین لوترکینگ هم به مانند گاندی، روشی تدریجی و گام به گام بود:

1- مرحله ی اول: جمع آوری اطلاعات

2- مرحله دوم : آموزش

3- مرحله ی سوم : تعهد شخصی

4- مرحله چهارم: مذاکره

5- مرحله ی پنج : عمل مستقیم

6- مرحله ششم : مصالحه

همانند گاندی این روند نیز مرحله به مرحله بود که باعث خلق موقعیت برای کشف راه حل در هنگام درگیری و مقابله می شد و ضامن این مسئله بود که هم مخالفان و هم رقبا، اطلاعات دقیق و کافی برای تصمیم گیری در مورد مسائل و این فرآیند، در اختیار دارند.

 

گاندی و جایگاه زنان

از سوی دیگر گاندی علاقه ی عمیق و آگاهی زیادی از مسائلی که زنان را تحت انقیاد قرار می داد داشت. مهمتر از آن، گاندی از طرفداران سرسخت تساوی میان زن و مرد بود و از رفع تبعیض میان زن و مرد به هر شکلی پشتیبانی می کرد. برای مثال او در مسائل مربوط به امور جنسی (قوانین تبعیض آمیزی را که اجازه می داد بی بند و باری و تجاوز جنسی مردان، به آسانی بخشیده شوند)؛ واکنش جدی و مسئولانه ای نشان می داد و آن را سخت نکوهش می کرد حتی زمانی که این قبیل رفتار مردان زیر پوشش رفتاری «آزادانه» توجیه می شد. در حالی که درمورد زنان که همین کار مشابه را انجا م می دادند به عنوان فاحشه، خائن به جنس خویش و خیانت به ایده آل های مشخص زن بودن و مادر بودن تلقی می کردند، نه اینکه با این رفتار و این نوع دیدگاه، تصور کنیم که مهاتما گاندی براین باور بود که هم زن و هم مرد می توانند بی بندوباری های جنسی داشته باشند، بلکه او خواستار این بود که مردان و زنان در یک موقعیت برابر اجتماعی و اخلاقی با هم زندگی کنند و یکی بر دیگری ارجحیت نداشته باشد.

همانگونه که آشیس ناندی15 کاملا شفاف دیدگاهش را در این مورد بیان می کند: «عنصر اصلی در فلسفه ی گاندی کشف دوباره او از زن به عنوان نیروی مدنی و تاثیرگذار در جامعه ی بشری بود» به همین دلیل هم بود که کارهایش با برنامه ای کاملا روشن و متمرکز انجام می شد تا زنان را به حیطه ی اجتماعی وارد کند. در این گستره است که هر کس می تواند متوسل شدن گاندی به اعتصاب غذا و سماجت او در «نخ ریسی» و اعتقاد راسخش به مقاومت بدون خشونت را ببیند. تفکر گاندی در مورد زن به عنوان کسی بود که از دیدگاه او نقش تربیت ِنژاد بشر را بر عهده دارد یعنی فردی که رفتارش و تفکرش مستعد عدم خشونت است و در هنر متقاعدکردن دیگران واقعا ماهرانه تر و صبورانه تر عمل می کند.

به جای اینکه گاندی به عدم خشونت به عنوان سلاح ضعیفی نگاه کند، آن را سلاحی بسیار نیرومند و بُرنّده می دانست و قویا براین باور بود که زنان قدرت انعطاف پذیری و مقاومت بیشتری از مردان دارند. معتقد بود که قوانین ِ سیاست، قوانینی مردمحور است که توسط مردان وضع شده اند و تنها زنان قادر به انسانی کردن این حوزه هستند و آنها بهتر از مردان می توانند به ذهن زن و مرد صورتی معقول و قابل توجیه ارائه دهند. از طریق متوسل شدن به اعتصاب غذا، گاندی در پی آن بود که تفاوت احتمالی میان اعتصاب غذا های مردان به عنوان اعتصاب غذا ی همگانی و سیاسی، و زنان به عنوان اعتصاب غذا آداب و رسومی و شخصی را، انکار کند و آشکارا این کار را هم کرد. به این ترتیب او توانست تفسیر جدیدی از رسوم اعتصاب غذای زنان را با جایگزین کردن آن در هر چهار گوشه از مقاومت سیاسی، ارائه دهد. گاندی خودش به کار نخ ریسی می پرداخت و با این کار، در تلاش بود تا نه تنها توجه را به سمت ارزشمند بودن کانون کارهای خانگی (که با مکانیزه شدن تولید از درآمد محروم شده بودند) جلب کند، بلکه به نمونه ای از نقش زنان در پابرجا نگه داشتن و انجام کارهای مرسوم خانه از طریق کار ِ روزانه ریسندگی نیز تاکید داشته باشد.

گاندی قدرتی ویژه در کشف مسائل و نتیجه گیریهای بزرگ از امور جزیی داشت، دیدگاهی که سبب شده بود تا از مسائل ظاهرا پیش پا افتاده که دیده نمی شدند چیزهای بزرگ پدید آید ؛در نتیجه گاندی توانست در کار روزانه ی زنان پُر فایده ترین درس ها را برای چگونگی اداره کردن یک کشو ر پیدا کند، این که چه طور می تواند به زندگی سیاسی اش بپردازد و در عین حال زندگی سرشار از رونق اقتصادی و کمالات اخلاقی و انسانی را نیز هدایت کند. گردش مداوم چرخ ریسندگی گرچه ممکن است که در بعضی موارد به معنای راکد بودن تفسیر شود اما برای گاندی به منزله ی نشانه ی عمیق ِ قدرت پایدار زنان و پایداری آنها به عنوان نگهدارنده ی کانون خانواده و محافظان اخلاقیات و ارزش های مقاومت و رواداری جامعه است.

در اینجا دوباره این مشکل وجود دارد که گاندی بر مقوله های مورد تردید طبیعت و طبیعی متکی بود. اما تاثیر خالص دیدگاهش از زن و آن دسته از اعمال زنانه که او برای یاد گرفتن زیاد داشت، برای کارهایی همچون قدرت دادن به زنان و باوراندن احساس برابری با مردان بود.

گاندی همیشه طرفدار اصلاحات کامل بود که آن را سارودایا16 می نامید که به معنای پیشرفت کامل است. او بر این باور بود که تفاوت میان زن و مرد تنها تفاوت جسمی و فیزیکی است و بارها در نوشته هایش تأکید کرده بود که در بسیاری از مسائل مخصوصا آن دسته از مسائلی همچون بردباری، صبوری و فداکاری، زنان ِ هندی بالاتر از مردان هستند. در طول چهل سال از زندگی سیاسی اش او تنها دلایل بیشتری برای استحکام و عمیق کردن باورهایش به آنچه که می نوشت پیدا می کرد. گاندی هیچ گاه برنامه ی مشخصی برای زنان نداشت اما زنان نقش اصلی درتمام برنامه هایش داشتند.

او براین باور بود که هیچ مدرسه ای بهتر از خانه و هیچ معلمی بهتر از پدر و مادر وجو د ندارد و می گفت که مرد و زن باهم برابر هستند اما همانند نیستند. “ از لحاظ عقلی ؛ روانی و روحی زنان با مردان برابرند و می توانند در هر فعالیتی شرکت کنند “

گاندی در اظهار نظرهایش می گفت :” زن بودن تنها به آشپرخانه محدود نمی شود تنها زمانی که زنها از بردگی آشپرخانه رها شوند رو ح حقیقی و بزرگ آنها کشف و آشکار می شود” این گفته، به آن معنا نیست که زنان نباید آشپزی کنند، بلکه تنها وظایف خانه داری باید میان زنان ؛ مردان و فرزندان تقسیم شود. او می خواست که زنان بر مسولیت های ِ سنتی چیره شوند و در مسائل ملی و اجتماعی شرکت کنند. او خواست هندی ها برای داشتن فرزندان پسر را سرزنش می کرد و می گغت که تا وقتی که ما، زنان را به اندازه ی مردان، در طبیعت در نظر نگیریم ملت ما رو به افول خواهد رفت.

بنا به باور بسیاری، تئوری مبارزه ی بدون خشونت و فلسفه ی گاندی ریشه در دیدگاه او نسبت به زنان دارد. فلسفه ی زندگی بدون خشونت که اکنون به عنوان یکی از استراتژی های جنبش های مدنی در سراسر جهان در نظر گرفته می شود می تواند به عنوان یکی از اخلاقی ترین و کم هزینه ترین روش در مبارزه ای آرام، صلح آمیز و پایدار به کار گرفته شود.

 

پانوشت ها:

ساتیاگراها: اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت و شدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی است.

  1- Champaran

  2- Salt Satyagraha

  3- Quit India Movement

  4- Quakers

  5- Mennonites

  6- Jains

  7- Iroquois

  8- Leonardo Boff

  9- General Smuts

  10- Bhagavad Gita

  11- Ahimsa

  12- Paul Wehr

  13- Montgomery

  14- Alabama

  15- Ashis Nandy

  16- “Sarvoda