در خصوص قضیه ملوانهای انگلیسی موضع منحصر به فردی را جان بولتون از تندترین جناح “محافظهکاران جدید” آمریکا اتخاذ کرد، وی اعتقاد دارد که ایران هم در جریان دستگیری و هم در جریان آزاد کردن ملوانان پیروز قضیه بوده است و این موضع آن قدر به مذاق “محافظهکاران جدید” در داخل کشور خوش آمد که آن را تیتر روزنامههای خود کردند. در این یادداشت میکوشم که خیلی خلاصه به معنای پیروزی و شکست و علت این موضع بولتون بپردازم.
یکی از فرقهای ورزش و سیاست در نوع اعلان نتیجه رقابت حاکم بر آنهاست. در ورزش پیروزی و شکست بسیار عینی و قابل سنجش است. اما در سیاست نه. وقتی که کسی زودتر از بقیه از خط پایان بگذرد، قهرمان رسمی و بلاتردید مسابقه است. اما در رقابت سیاسی موارد زیادی پیش میآید که طرفین بازی؛ خود را پیروز میدان معرفی میکنند. مثل انتخابات شوراهای سال گذشته. چرا چنین است؟
برای فهم این مسأله باید در مورد نتایج مسابقات ورزشی هم تا حدی دقت کرد. چه بسا که تیمی برنده شود، اما تیم بازنده هم خوشحال باشد. اگر تیم والیبال ایران به تیم ایتالیا با اختلاف اندک و 2-3 ببازد، گرچه باخته است، اما همه تیم بازنده خوشحال خواهند بود و برندهها غمگین. زیرا انتظار فاصله بیشتری را داشتهاند، گرچه به صورت رسمی نتیجه را باختهاند. این مسأله در سیاست بیشتر صادق است. اگر گروهی که هیچ انتظاری بر پیروزی آنان در انتخابات نیست، چند تا کرسی هم به دست آورند، خود را پیروز محسوب میکنند، اما در مسابقه سیاسی نکات دیگری هم هست که در ورزش نیست یا کمتر هست. از جمله اینکه در سیاست معیارهای ارزشی هم وارد ارزیابی میشوند.
فرض کنید فردی با رشوه و دروغ امتیاز و مالی به دست آورد، ما چه قضاوتی در باره موفقیت وی میکنیم؟ اگر معیار اخلاقی را در نظر نگیریم، طبعاً او را موفق و پیروز میدانیم، اما با لحاظ کردن معیار اخلاقی، او را ناموفق و شکست خورده خواهیم خواند.
با توجه به این موارد میتوان فهمید که جان بولتون چرا دولت ایران را پیروز میدان دستگیری و رهاسازی ملوانان میداند. وی مخالف سرسخت دولت ایران و خواهان براندازی آن است. حکومت ایران را با معیارهای خود، شرور و یاغی میشناسد و معتقد است که هیچ امتیازی را نباید به چنین رژیمی داد، و طبعاً در جریان اخیر هم طرفدار مواجهه و شدت عمل با ایران بوده است. بنابراین با چنین معیارها و دیدگاهی نسبت به دولت ایران، آن را پیروز هر دو مرحله میداند. زیرا هیچ مصالحه و سازشی و حتی مجازات اندک را برای دولت ایران تجویز نمیکند. در مقابل اگر کسی جایگاه بهتری برای دولت ایران تصور کند، طبعاً چنین ارزیابی را ارایه نمیکند. تحلیل بولتون کاملاً سیاسی و معطوف به اهدافی است که در سر میپروراند، وی چون دنبال تغییر حکومت ایران است، چنین تحلیلی را ارایه میکند تا نتیجه بگیرد که باید فشارها را بر ایران افزایش داد و کسانی که در داخل کشور خود را به تحلیل امثال بولتون دلخوش کردهاند، باید منتظر تبعات آن هم باشند. اگر بولتون چنین تحلیلی را با هدف توصیه به سازش و کنار آمدن با حکومت ایران ارایه میکرد، قابل فهم بود، اما هنگامی که آن را با رویکرد تغییر حکومت ارایه میکند، طرفداران حکومت ایران باید قدری تأمل به خرج دهند.
هدف وی از این تحلیل این نیست که دولت ایران را قدرت بلامنازعی معرفی کند که چارهای جز سازش و تفاهم با آن نیست، بلکه هدفش این است که پیروزی ایران را ناشی از ضعف برخورد کشورهای غربی معرفی کند و این نتیجه را بگیرد که با برخورد ضعیف غرب، دولت ایران سرکشتر و غیر قابل کنترلتر میشود.
در تاریخ هم هر دو نوع تحلیل را داشتهایم. تحلیل چرچیل از هیتلر منجر به مواجهه جدی غرب با آلمان نازی شد، و تحلیل کیسینجر از چین منجر به سازش و صلح میان چین و غرب گردید. ظاهراً تحلیلگران داخلی طرفدار دولت چون نتوانستهاند قضیه اخیر را حل کنند، و شأن نزول رأفت و عطوفت اسلامی، برای چنین موضوعی که به قول خودشان کشش نداشت و در حال تبدیل شدن به تلهای خطرناک بود، را بیان کنند، لذا دست به دامن تحلیلهای جان بولتون شدهاند، بدون آنکه به مضمون واقعی آن توجه کنند.
یکی از اهم دلائل طرفداران دولت نسبت به پیروز دانستن خود ارائه نامه معذرت خواهی از سوی انگلیسی هاست.در واقع این کلیدی ترین دلیل آنهاست و انصافا هم باید پذیرفت که اگر چنین نامه ای وجود داشته باشد طرف انگلیسی (با توجه به تکذیب وجود چنین نامه ای از سوی آنها) از چند جهت بازنده این بازی است و اگر چنین نامه ای نباشد طرف ایرانی بازنده چند جانبه است.در این صورت این سوال پیش می آید که ایران چرا این نامه را منتشر نمی کند؟ چرا مصاحبه های ملوانان را که هر منصفی می پذیرد که هیچ اعتباری ندارد و اخلاقا هم مذموم است بارها پخش می کنند اما از انتشار یک نامه عادی دولتی به صرف این که انتشار آنها مرسوم نیست سرباز می زنند. حتی اگر این ادعای را هم بپذیریم وقتی می توان منتشر نکرد که طرف انگلیسی سکوت تائید آمیزی مبنی بر ارسال چنین نامه ای داشته باشد نه این که مرتب وجود چنین نامه ای را تکذیب کند!! اگر دولت ایران برنده این بازی است چرا اصرار غیر قابل تائیدی را درباره انتشار چنین نامه ای می کند؟
شاید دوستان در این جریان برای حل مساله هسته ای تمرین کردند، که در این صورت از حالا باید از مصالحه احتمالی در پرونده هسته ای استقبال کرد و به آنان دست مریزاد گفت. اگر یادتان باشد درباره بحران هسته ای هم پیشنهاد من همین شکل رفتار بود که به خاطر درخواست مسلمانان و فارغ از سازش با کشورهای غربی اقدامی یکطرفه کنند تا قطعنامه ها و اقدامات بعدی علیه ایران کان لم یکن شود. چنین اقدامی حتما با استقبال همه مواجه خواهد شد، دوستانی هم که شعار های آنچنانی می دهند فورا می توانند قضیه را رفع و رجوع کنند و آن را پیروزی معرفی نمایند
منبع: آینده، سایت شخصی عباس عبدی