هومن مجد
یک مثال معروف از وزارت خارجه بریتانیا در دوران استعمار نقل شده است که می گوید: «فارس ها را گرسنه نگاه دار و اعراب را سیر.» از دید بریتانیایی ها این فرمول حفظ آرامش بود؛ امروز هم همین فرمول توسط رهبران سعودی بکار گرفته می شود که به محض مشاهده ناآرامی مقادیر زیادی پول نقد میان شهروندان توزیع می کنند.
ولی در مورد ایران، به نظر می رسد نه آمریکا و نه بریتانیا این فورمول قدیمی را بکار نمی گیرند. گرسنه نگاه داشن ایرانی ها تضمینی بود برای اینکه آرامش خود را حفظ کنند و علیه اربابان خود شورش نکنند. امروزه آرزوی قلبی غرب برعکس آن است و خواستار شوریدن مردم ایران علیه حکام است. ولی غرب اکنون هر تلاشی را انجام می دهد که ایرانیان را گرسنه نگاه دارد؛ حتی گرسنه تر از آنکه ممکن بود بطور طبیعی بر اثر فساد و سوء مدیریت دولت محمود احمدی نژاد بدان دچار شوند.
جای تعجب ندارد که انتخابات دوم مارس - اولین انتخابات سراسری بعد از انتخابات بحث انگیز سال 2009 - بدون ابراز هیجان خاصی از سوی طبقه متوسط و بدون شرکت لیبرال های مخالف رژیم برگزار شد. نامزدهای این گروه ها بطور کامل رد صلاحیت شده و از صحنه سیاست حذف شده و به ارتباط داشتن با غرب و خیانت متهم شده اند.
تحریم های غرب که زمانی باصطلاح “هدفمند” بود اکنون با پوشش کامل به نوعی تنبیه جمعی بدل شده است. گفته شده که این تحریم ها برای مجبور کردن دولت اسلامی به بازگشت به میز مذاکره بر سر برنامه هسته ای ایران اعمال می شود. سیاستمداران غربی معتقدند که این تنبیهات باعث می شود مردم ایران دولت را مسئول بدبختی های خود بشمارند وخود را موظف بدانند که رفتار دولت را تغییر دهند و یا اساسا خود رژیم را تغییر دهند. ولی همانگونه که ضرب المثل قدیمی بریتانیایی می گوید، محرومیت در ایران همواره باعث حفظ وضع موجود می شود.
دولت ایران و مردم آن هیچگاه انزوا طلب نبودند. ولی هرچه تحریم ها بیشتر بر زندگی ایرانی هایی که مایل به تماس و مبادله و معامله با خارج هستند بیشتر اثر می گذارد، انرژی آن ها برای به چالش کشیدن سیاست های دولت و اعتراض به آن تحلیل می رود. این به معنی فرصت های کمتر و کمتر برای اشاعه ارزش های آمریکایی و به دست آوردن دل مردم ایران خواهد بود (گرایشی که فعلا باعث فاصله گرفتن مردم از این ارزش ها شده است.)
طی سال گذشته که در تهران زندگی کردم شاهد اقتصادی متزلزل و جمعیت گرسنه بودم؛ نه فقط گرسنه پروتئین بلکه مشتاق تغییر. صاحبان کسب و کار که به دلیل رونق کم و نداشتن فرصت کار در حال تعطیل کردن کار یا اخراج کارکنان خود هستند، همه اقشار، از آبدارچی ها تا مدیران رده متوسط را تحت تاثیر قرار داده و حقوق همه آنها، اگر هنوز حقوقی بگیرند، برای سیر کردن خانواده های خود کافی نیست.
تغییری که بیشتر ایرانی ها تشنه آن هستند تغییر اقتصادی است، چون اغلب باید دو یا حتی سه شغل داشت تا بتوان درآمد کافی برای زندگی به دست آورد و حتی گروهی مجبور هستند کودکان خود را برای گدایی به خیابان بفرستند؛ این عده کمتر تشنه تغییری سیاسی هستند.
در ایران، بر خلاف آنچه سیاستمداران آمریکا تصور می کنند، تغییر سیاسی نمی تواند به زور یا با تحریم صورت گیرد. برعکس، این تغییر به آهستگی صورت می گیرد؛ بسیار آهسته تر از آنکه در دوره های ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات آن بگنجد. تغییر زمانی اتفاق می افتد که ایرانی ها گرسنه نباشند و دولت هم دیگر بهانه ای به عنوان امنیت ملی برای نادیده گرفتن حقوق مردم نداشته باشد.
فقط زمانی که ایرانی های تحصیل کرده و با استعداد «سیر» شوند با حکام خود مقابله می کنند و خواستار حقوق خود در ورای سیر کردن شکم خواهند شد. فراهم شدن امکان زندگی عادی اقتصادی برای ایران، مردم عادی را بیشتر از دولت قدرتمند خواهد ساخت و ترجیع بندی را که به همه ایرانیان القا شده است، یعنی اینکه غرب می خواهد خود را بر آنها تحمیل کند، بی اثر خواهد ساخت.
ایرانی ها میانه خوبی با چیزی که به آنها تحمیل شود ندارند. این امر این ملت مغرور را به یاد ضعف نشان دادن در برابر قدرت های بزرگ می اندازد. ایرانی ها دولت خود را، آنطور که ما مایل هستیم، مسئول تحریم ها نمی دانند؛ آنها آیت الله ها را صرفا به این دلیل که ما مایل هستیم سرنگون نخواهند کرد.
ولی با داشتن یک اقتصاد قوی، طبقه متوسط تبدیل بازیگر سیاسی پرنفوذی در جامعه می شود. فراموش نکنیم که این طبقه در دوران اصلاحات که روابط سیاسی و اقتصادی بهتری با غرب برقرار شد، در موقعیت برتری قرار داشت و دولت، که مورد تهدید هیچ دولت خارجی هم نبود، نمی توانست خواسته های آن را نادیده بگیرد.
همین طبقه متوسط بود که بعد از چهار سال حاکمیت احمدی نژاد، هنوز هم “سیر” بود، توانست در سال 2009 به پا خیزد و از حقوق مدنی خود دفاع کند. بقایای همان طبقه متوسط است که امروزه هم به اعتراض به نقض حقوق بشر و محدودیت های حقوق مدنی اعتراض می کند.
تشدید تحریم های اقتصادی علیه ایران ممکن است “گزنده” باشند ولی در همان حال صداهای خواستار تغییر را هم خاموش کرده است؛ صدایی که مسلما زمانی که مردم در معرض تهدید قحطی و محاصره اقتصادی و از آن بدتر، بمباران و جنگ هستند، شنیده نمی شود.
تحریم ها نه سبب تغییر رویه رژیم ایران می شود و نه نوعی بهار پارسی با به دنبال خواهد آورد - لااقل نه تا زمانی که مردم ایران گرسنه و هراسیده هستند.
منبع: نیویورک تایمز– 3 مارس