1- پیشتر گفته ایم و گفته اند که واژه ها بار معنایی خود را از دست داده اند و حالا نمی شود درست تشخیص داد که معنا و مفهمو یک واژه چیست. اما انگار برخی از مفاهیم اخلاقی نیز بی اعتبار شده اند. خاطرم هست که دروغ قبح داشت و عملی غیر اخلاقی به شمار می رفت و باز خاطرم هست در کلاس اخلاق اسلامی دروغ بر دو نوع بود یکی نگفتن واقعیت و دیگری کتمان و وارونه جلوه دادن آن چه که اتفاق افتاده است. حال گویی دیگر چنین نیست. نه دروغ امری قبیح است و نه کسی از گفتن آن ابایی دارد. چندی قبل روزنامه همشهری عصر به سنت نظرسنجی های روزانه اش از مخاطبین پرسیده بود چرا دروغ در جامعه رواج یافته است و جالب آن که بیشتر از نیمی از پاسخگویان علت این امر را قبیح نداستن و یا حتی دروغ گفتن توسط مسولان اجرایی دانسته بودند.حال من مانده ام که دروغ را باید رذیلت اخلاقی برشمارم یا فضیلت؟ اگر رذیلت است چرا باید آهسته و آرام به یک مساله عمومی و اخلاقی مثبت تبدیل شود که گویی اگر دروغ نگویی روزمره ات نمی گذرد و اگر فضیلت چرا نسل خردسال تر را اندرز می دهیم که مبادا دروغ بگویی که فرجامی سخت خواهد داشت و عملی خلاف اخلاق مرتکب شده ای. با این حال به نظر می رسد هر چه که اخلاقیون دروغ را خلاف ارزش های اخلاقی برمی شمارند در عالم سیاست دروغ به یک اصل غیر قابل چشم پوشی تبدیل خواهد شد.چه از قدیم گفته اند سیاست اخلاق را زائل می کند.
2- حال سه سال از عمر دولت نهم می گذرد. دولت عدالت گستر و مهر ورزی که می خواست تمام آنچه را که بوده خلاف واقع برشمارد و طرحی نو برای خدمت گزاری براندازد. تکرار شعارهای این دولت تکرار مکرراتی است که چندان خوشایند نخواهد بود چه سهم مردم از نفتی که قرار بود بر سر سفره هاشان بیاید فقر بیشتر بود و مهرورزی دستاوردش البته تحدید بیشتر آزادی های فردی و اجتماعی.گویی دولت نهم حتی حریم خصوصی را نیز عمومی بر می شمرد.این که دولت نهم می خواهد همه چیز را ماورایی جلوه دهد و مبنا را از زمین و عالم وجود به آسمان و عالم غیب ببرد نیز خود حکایتی است که صدای علما را نیز به در آورده.
حال اما قضاوت در باره کارنامه دولت نهم کمی آسانتر خواهد بود- البته اگر مشمول مهرورزی واقع نشوی – و می توان از دایره منتقدان حزبی که به تعبیر رییس دولت نهم انتقام شکست انتخاباتی می گیرند فراتر رفت و به سخنان آن بخشی استناد کرد که خود جزیی از پیکره دولت نهم بوده اند و در مقام تصمیم گیر این دولت. می توان به گفته های دانش جعفری – وزیر اقتصاد دولت نهم- استناد کرد که می گفت: تصمیمات کارشناسی نشده بود و یا پورمحمدی وزیر کشور دولت که حذفش از کابینه خود حکایتی دارد مفصل و قابل تحلیل. می توان سخنان باهنر را شاهد مدعا گرفت چه او در مجلس نقش بسیاری در ناتمام گذاشتن طرح های استیضاح نمایندگان داشت و گاه به عنوان وکیل الدوله خوانده می شد اما هم او سیاست های دولت نهم را نه کارشناسی که بر آمده از دیدگاهی مهندسی می خواند که می توان با تکیه بر آن کوه را از سوراخ سوزن عبور داد اما باید آن را پودر کرد و بعد قابل عبور خواهد بود به چه قیمتی ظاهرا در دولت نهم چندان مهم نبوده است. از این دست تصمیم ها بسیار می توان برشمرد چه در حوزه بانکداری و چه در میدان اقتصاد و برنامه ریزی. اساسا دولتی که سازمان مدیریت و برنامه ریزی نمی خواهد و حکم به انحلالش می دهد چه به برنامه ریزی بلند مدت و کوتاه مدت. این چنین است که این دولت فرافکنی می کند برای توجیه ناکامی هایش. به هر دری می زند تا دیگران را متهم کند که نمی گذارند سیاست هایش را به پیش ببرد. این عوامل ناکامی گاه داخلی اند و از جریان رقیب شکست خورده که مشخص نیست کدام ابزار های نگهدارنده را در اختیار دارد و گاه نیروی خارجی که حتی طرح ربودن رییس دولت نهم را داشته است.
3- واقعیت انکار ناپذیر دولت نهم ناتوانی هایش در اداره امور کشور است. این که بعد از چندین سال بار دیگر چون نخستین سال های بعد از جنگ روزانه نزدیک به 4 ساعت پایتخت برق ندارد، این که 85 در صد درآمد های ارزی کشور صرف هزینه های جاری شده است، این که مردم از افزایش قیمت جهانی نفت سودی جز تورم بیشتر نبرده اند، این که یکی یکی موافقان و همراهان تبدیل به منتقدان مخالف می شوند همه و همه حکایت نتوانستن دولت نهم است. اگر فرض بگیریم ایران روزانه 6⁄2 میلیون بشکه نفت صادر می کند و هر بشکه به طور میانگین 120 دلار به فروش می رود در آمد روزانه دولت از محل فروش نفت رقمی نزدیک به 312 میلیون دلار خواهد بود. چنانچه این رقم را در 30 روز ضرب کنیم به عدد 9360 میلیون دلارمی رسیم که در آمد ماهیانه دولت از محل فروش نفت است و البته بخش زیادی از آن در بودجه پیش بینی نشده است. مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران از رسیدن درآمد نفتی ایران به 12میلیارد دلار طی دوماهه نخست سال خبرداده و گفته است درآمد نفتی کشور تا پایان سال 87 به 80میلیارد دلار خواهد رسید. حال چنانچه دولت نهم توضیح دهد که این درآمد نفتی را چگونه هزینه کرده و به چه میزان از آن برای از بین بردن فقر بهره گرفته است بد نخواهد بود. دولتی که وعده داده بود تا از تبعیض ها و نابرابری های اقتصادی و اجتماعی بکاهد و برای پیشبرد اهداف خود البته تمام ابزارها را نیز در اختیار داشته و هر کجا که مانعی نیز چون سازمان مدیریت و برنامه ریزی و یا هیات امنا صندوق ذخیره ارزی داشته آن را حذف کرده است. به طور حتم اگر چه دولتی ها تا به حال از ارائه آمار فقر در ایران خودداری کرده و وجود جمعیت 30 درصدی زیر خط فقر را انکار می کنند اما مقایسه متوسط در امد های خانوار های ایرانی با میزان هزینه های روزانه نشان خواهد داد که چه بخشی از جامعه زیر خط خشن فقر زندگی می کنند. می شود دیگر حوزه های دولت نهم را نیز به بحث گذاشت و به استناد آمار و ارقام در باره آن قضاوت کرد.
4- دولت احمدی نژاد باید شکل می گرفت. باید به ثمر می نشست تمام نقد هایی که راست های جوان بر دولت های پیش از خود وارد کرده بودند و باید توانایی های منتقدان سیاست های اصلاح طلبانه و معتدل گرایانه در ایران به مسند حکومت داری می نشستند تا مردم می دیدند که آن ها چه خواهند کرد و با کدام شیوه سکان را به دست خواهند گرفت تا هم وضع مردم بهبود یابد و هم وضع بین المللی کشور ارتقاء یابد. تا مردم مشاهده کنند آن چه را که دولت های پیشین در حق آن ها انجام نداده بودند این بار اصول گرایان جوان که به هیچ یک از معیار های سیاسی مورد قبول بزرگان سنت گرا نیز پایبند نبودند چگونه محقق خواهند کرد و آنان را به رفاه دنیوی و سعادت اخروی هدایت می کنند و اکنون زمان قضاوت است در باره این کارنامه و عملکرد و محمود احمدی نژاد باید سال بعد دوباره خود را در معرض رای عموم بگذارد. اگر چه او همچنان بخت اول پیروزی است اما کارنامه ای قابل دفاع ندارد و باید مسائل را آن گونه که می خواهد و دوست دارد باشد روایت کند نه آن گونه که هست. چه گفتن واقعیت ها ناتوانی های رییس دولت را نشان خواهد داد که وعده بسیار داده بود تا وضعیت مردم خسته شده از سیاست بهبود یابد. حال اما نه چنین نشده که بخشی از حامیان دیروز وی نیز علت این وضعیت را در تصمیم های نسنجیده رییس دولت و مشاورانش می دانند و به دنبال یافتن گزینه ای دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری هستند. چه او نتوانست به آن چه که وعده داده بود جامه عمل بپوشاند. پس چاره ای ندارد جز آن که واقعیت را به گونه ای دیگر جلوه دهد و سراغ عواملی خارج از اراده شخصی و توان فردی خویش برای ناکامی ها بچرخد. عواملی که گاه فوق بشری هستند و گاه به نزدیکتری افراد رییس جمهور باز می گرد که می خواستند مانع توفیق دولت شوند. این گونه است که دولت نهم دروغ را جایز می شمارد و رسانه های نزدیک به دولت دروغ می نویسند و رسانه ملی دروغ می گوید تا مردم باور کنند وضعیت این گونه نیست که می بینند.اکنون دوباره می توان به این فکر کرد که دروغ رذیلت اخلاقی است یا فضیلت. و آیا علم سیاست اخلاق را زائل می گرداند؟به راستی چه دشوار است سیاستمدار اخلاق گرا بودن و بیهوده نیست که برخی در توصیف ناکامی های خاتمی و بازرگان می گویند افسوس که اخلاق گرا بودند…