در ستایش دروغ

نویسنده
حمید مافی


‏1- پیشتر گفته ایم و گفته اند که واژه ها بار معنایی خود را از دست داده اند و حالا نمی شود درست تشخیص ‏داد که معنا و مفهمو یک واژه چیست. اما انگار برخی از مفاهیم اخلاقی نیز بی اعتبار شده اند. خاطرم هست ‏که دروغ قبح داشت و عملی غیر اخلاقی به شمار می رفت و باز خاطرم هست در کلاس اخلاق اسلامی ‏دروغ بر دو نوع بود یکی نگفتن واقعیت و دیگری کتمان و وارونه جلوه دادن آن چه که اتفاق افتاده است. حال ‏گویی دیگر چنین نیست. نه دروغ امری قبیح است و نه کسی از گفتن آن ابایی دارد. چندی قبل روزنامه ‏همشهری عصر به سنت نظرسنجی های روزانه اش از مخاطبین پرسیده بود چرا دروغ در جامعه رواج یافته ‏است و جالب آن که بیشتر از نیمی از پاسخگویان علت این امر را قبیح نداستن و یا حتی دروغ گفتن توسط ‏مسولان اجرایی دانسته بودند.حال من مانده ام که دروغ را باید رذیلت اخلاقی برشمارم یا فضیلت؟ اگر رذیلت ‏است چرا باید آهسته و آرام به یک مساله عمومی و اخلاقی مثبت تبدیل شود که گویی اگر دروغ نگویی ‏روزمره ات نمی گذرد و اگر فضیلت چرا نسل خردسال تر را اندرز می دهیم که مبادا دروغ بگویی که ‏فرجامی سخت خواهد داشت و عملی خلاف اخلاق مرتکب شده ای. با این حال به نظر می رسد هر چه که ‏اخلاقیون دروغ را خلاف ارزش های اخلاقی برمی شمارند در عالم سیاست دروغ به یک اصل غیر قابل ‏چشم پوشی تبدیل خواهد شد.چه از قدیم گفته اند سیاست اخلاق را زائل می کند.‏

‏2- حال سه سال از عمر دولت نهم می گذرد. دولت عدالت گستر و مهر ورزی که می خواست تمام آنچه را ‏که بوده خلاف واقع برشمارد و طرحی نو برای خدمت گزاری براندازد. تکرار شعارهای این دولت تکرار ‏مکرراتی است که چندان خوشایند نخواهد بود چه سهم مردم از نفتی که قرار بود بر سر سفره هاشان بیاید فقر ‏بیشتر بود و مهرورزی دستاوردش البته تحدید بیشتر آزادی های فردی و اجتماعی.گویی دولت نهم حتی حریم ‏خصوصی را نیز عمومی بر می شمرد.این که دولت نهم می خواهد همه چیز را ماورایی جلوه دهد و مبنا را ‏از زمین و عالم وجود به آسمان و عالم غیب ببرد نیز خود حکایتی است که صدای علما را نیز به در آورده.‏

حال اما قضاوت در باره کارنامه دولت نهم کمی آسانتر خواهد بود- البته اگر مشمول مهرورزی واقع نشوی – ‏و می توان از دایره منتقدان حزبی که به تعبیر رییس دولت نهم انتقام شکست انتخاباتی می گیرند فراتر رفت و ‏به سخنان آن بخشی استناد کرد که خود جزیی از پیکره دولت نهم بوده اند و در مقام تصمیم گیر این دولت. می ‏توان به گفته های دانش جعفری – وزیر اقتصاد دولت نهم- استناد کرد که می گفت: تصمیمات کارشناسی نشده ‏بود و یا پورمحمدی وزیر کشور دولت که حذفش از کابینه خود حکایتی دارد مفصل و قابل تحلیل. می توان ‏سخنان باهنر را شاهد مدعا گرفت چه او در مجلس نقش بسیاری در ناتمام گذاشتن طرح های استیضاح ‏نمایندگان داشت و گاه به عنوان وکیل الدوله خوانده می شد اما هم او سیاست های دولت نهم را نه کارشناسی ‏که بر آمده از دیدگاهی مهندسی می خواند که می توان با تکیه بر آن کوه را از سوراخ سوزن عبور داد اما باید ‏آن را پودر کرد و بعد قابل عبور خواهد بود به چه قیمتی ظاهرا در دولت نهم چندان مهم نبوده است. از این ‏دست تصمیم ها بسیار می توان برشمرد چه در حوزه بانکداری و چه در میدان اقتصاد و برنامه ریزی. اساسا ‏دولتی که سازمان مدیریت و برنامه ریزی نمی خواهد و حکم به انحلالش می دهد چه به برنامه ریزی بلند ‏مدت و کوتاه مدت. این چنین است که این دولت فرافکنی می کند برای توجیه ناکامی هایش. به هر دری می ‏زند تا دیگران را متهم کند که نمی گذارند سیاست هایش را به پیش ببرد. این عوامل ناکامی گاه داخلی اند و از ‏جریان رقیب شکست خورده که مشخص نیست کدام ابزار های نگهدارنده را در اختیار دارد و گاه نیروی ‏خارجی که حتی طرح ربودن رییس دولت نهم را داشته است.‏

‏3- واقعیت انکار ناپذیر دولت نهم ناتوانی هایش در اداره امور کشور است. این که بعد از چندین سال بار ‏دیگر چون نخستین سال های بعد از جنگ روزانه نزدیک به 4 ساعت پایتخت برق ندارد، این که 85 در صد ‏درآمد های ارزی کشور صرف هزینه های جاری شده است، این که مردم از افزایش قیمت جهانی نفت سودی ‏جز تورم بیشتر نبرده اند، این که یکی یکی موافقان و همراهان تبدیل به منتقدان مخالف می شوند همه و همه ‏حکایت نتوانستن دولت نهم است. اگر فرض بگیریم ایران روزانه 62 میلیون بشکه نفت صادر می کند و هر ‏بشکه به طور میانگین 120 دلار به فروش می رود در آمد روزانه دولت از محل فروش نفت رقمی نزدیک ‏به 312 میلیون دلار خواهد بود. چنانچه این رقم را در 30 روز ضرب کنیم به عدد 9360 میلیون دلارمی ‏رسیم که در آمد ماهیانه دولت از محل فروش نفت است و البته بخش زیادی از آن در بودجه پیش بینی نشده ‏است. مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران از رسیدن درآمد نفتی ایران به 12میلیارد دلار طی دوماهه نخست ‏سال خبرداده و گفته است درآمد نفتی کشور تا پایان سال 87 به 80میلیارد دلار خواهد رسید. حال چنانچه ‏دولت نهم توضیح دهد که این درآمد نفتی را چگونه هزینه کرده و به چه میزان از آن برای از بین بردن فقر ‏بهره گرفته است بد نخواهد بود. دولتی که وعده داده بود تا از تبعیض ها و نابرابری های اقتصادی و اجتماعی ‏بکاهد و برای پیشبرد اهداف خود البته تمام ابزارها را نیز در اختیار داشته و هر کجا که مانعی نیز چون ‏سازمان مدیریت و برنامه ریزی و یا هیات امنا صندوق ذخیره ارزی داشته آن را حذف کرده است. به طور ‏حتم اگر چه دولتی ها تا به حال از ارائه آمار فقر در ایران خودداری کرده و وجود جمعیت 30 درصدی زیر ‏خط فقر را انکار می کنند اما مقایسه متوسط در امد های خانوار های ایرانی با میزان هزینه های روزانه نشان ‏خواهد داد که چه بخشی از جامعه زیر خط خشن فقر زندگی می کنند. می شود دیگر حوزه های دولت نهم را ‏نیز به بحث گذاشت و به استناد آمار و ارقام در باره آن قضاوت کرد.‏

‏4- دولت احمدی نژاد باید شکل می گرفت. باید به ثمر می نشست تمام نقد هایی که راست های جوان بر دولت ‏های پیش از خود وارد کرده بودند و باید توانایی های منتقدان سیاست های اصلاح طلبانه و معتدل گرایانه در ‏ایران به مسند حکومت داری می نشستند تا مردم می دیدند که آن ها چه خواهند کرد و با کدام شیوه سکان را ‏به دست خواهند گرفت تا هم وضع مردم بهبود یابد و هم وضع بین المللی کشور ارتقاء یابد. تا مردم مشاهده ‏کنند آن چه را که دولت های پیشین در حق آن ها انجام نداده بودند این بار اصول گرایان جوان که به هیچ یک ‏از معیار های سیاسی مورد قبول بزرگان سنت گرا نیز پایبند نبودند چگونه محقق خواهند کرد و آنان را به ‏رفاه دنیوی و سعادت اخروی هدایت می کنند و اکنون زمان قضاوت است در باره این کارنامه و عملکرد و ‏محمود احمدی نژاد باید سال بعد دوباره خود را در معرض رای عموم بگذارد. اگر چه او همچنان بخت اول ‏پیروزی است اما کارنامه ای قابل دفاع ندارد و باید مسائل را آن گونه که می خواهد و دوست دارد باشد ‏روایت کند نه آن گونه که هست. چه گفتن واقعیت ها ناتوانی های رییس دولت را نشان خواهد داد که وعده ‏بسیار داده بود تا وضعیت مردم خسته شده از سیاست بهبود یابد. حال اما نه چنین نشده که بخشی از حامیان ‏دیروز وی نیز علت این وضعیت را در تصمیم های نسنجیده رییس دولت و مشاورانش می دانند و به دنبال ‏یافتن گزینه ای دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری هستند. چه او نتوانست به آن چه که وعده داده بود جامه ‏عمل بپوشاند. پس چاره ای ندارد جز آن که واقعیت را به گونه ای دیگر جلوه دهد و سراغ عواملی خارج از ‏اراده شخصی و توان فردی خویش برای ناکامی ها بچرخد. عواملی که گاه فوق بشری هستند و گاه به ‏نزدیکتری افراد رییس جمهور باز می گرد که می خواستند مانع توفیق دولت شوند. این گونه است که دولت ‏نهم دروغ را جایز می شمارد و رسانه های نزدیک به دولت دروغ می نویسند و رسانه ملی دروغ می گوید تا ‏مردم باور کنند وضعیت این گونه نیست که می بینند.اکنون دوباره می توان به این فکر کرد که دروغ رذیلت ‏اخلاقی است یا فضیلت. و آیا علم سیاست اخلاق را زائل می گرداند؟به راستی چه دشوار است سیاستمدار ‏اخلاق گرا بودن و بیهوده نیست که برخی در توصیف ناکامی های خاتمی و بازرگان می گویند افسوس که ‏اخلاق گرا بودند… ‏