سرانجام شورای نگهبان نتیجه گزینش سیاسی و عقیدتی خود در باره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام و ضمن تایید صلاحیت چهار کاندیدا، بقیه و از جمله سه نماینده سابق مجلس را رد صلاحیت کرد.
بدون شک رد صلاحیت افرادی مانند اکبر اعلمی، قاسم شعله سعدی و رفعت بیات نقض استانداردهای انتخابات آزاد و عادلانه است و به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
چند روز پیش در محفلی یکی از دوستان احتمال میداد که شورای نگهبان برای تقسیم رای ترک های کشور آقای اعلمی را تایید صلاحیت کند. وی معتقد بود که آقای اعلمی میتواند سه میلیون رای به خود اختصاص دهد.
در پاسخ به آن دوست گفتم که تایید صلاحیت آقای اعلمی محال است، زیرا اگر تریبون رسمی در اختیار او گذاشته شود، نه فقط رای ترکها که رای بیشتر ایرانی ها را جذب خواهد کرد و رئیس جمهور آینده خواهد شد.
دوستان از این اظهار نظر متعجب شدند و من هم استدلالهای خودم را کردم، استدلالهایی که در سطح پایینتری در مورد آقای شعله سعدی هم مصداق داشت.
به هر حال روشن است که انتخابات در ایران بر مبنای استانداردهای بینالمللی آزاد و عادلانه نیست اما با وجود این، ما ایرانیها فعلا راهی برای تغییر قضایی که نمیپسندیم، پیش رو نداریم.
از این رو، اکنون مجبوریم به اندکی قناعت کنیم، اندکی که گویا از نظر شورای نگهبان زیاد و گشاده دستانه هم هست، وگرنه تایید صلاحیت این چهار نفر چندان کار طاقتفرسایی نبود که نیاز به تمدید پنج روزه مهلت بررسیها صلاحیت ها باشد. با آنکه خبر ندارم اما از نقطه نظر تحلیلی مطمئنم که حتی برای تایید فردی مانند مهدی کروبی در شورای نگهبان کلی بحث و جدل و مصلحت سنجی شده است.
در هر صورت، اینک مائیم و این چهار کاندیدا. در فضای کنونی یک طرف محمود احمدی نژاد قرار گرفته است و طرف دیگر میر حسین موسوی و مهدی کروبی و حد وسط هم محسن رضایی، حد وسطی که شاید حاشیه بازی باشد.
تقریبا تمام نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه خواهان آنند که دو کاندیدای اردوگاه اصلاح طلبان مبارزات انتخاباتی خود را بر عملکرد آقای احمدی نژاد متمرکز کنند و بین خود آنها رقابتی صورت نگیرد.
حرف نیروهای فوق این است که کروبی و موسوی نباید یکدیگر را «تخریب» کنند و روشن است که منظورشان از تخریب همان انتقاد است.
خواهند گفت نه، منظورمان انتقاد نیست. پس لازم میآید که انتقاد را تعریف و مرز آن را از تخریب روشن کنند. چنین مرزی اما برای ما ایرانیان شناخته شده نیست.
ما ایرانیها که با فرهنگ دمکراسی تقریبا بیگانهایم، وقتی به طرف مقابل ایرادی بگیریم اسمش را انتقاد میگذاریم، اما اگر طرف مقابل ایراد کاملا مشابهی به ما بگیرد، نامی جز تخریب بر آن نمیگذاریم.
این وضعیت فاجعه بار، آسایش فکری و روانی را از همه اهل نظر گرفته و در واقع جامعه ما را به سمت انهدام میبرد.
ظاهرا رقابت های انتخاباتی باید بهانهای برای بالا رفتن سطح تحمل ما نسبت به انتقادات شود، اما دقیقا به عکس است. در موعد انتخابات آستانه تحمل همه ما به حد صفر میل پیدا میکند و به جای آن تحریک پذیری عاطفیمان تشدید میشود.
این وضعیت بخصوص در مورد رقابت بین آقای کروبی و آقای موسوی بسیار بغرنج شده است و باید برای آن چارهای اندیشید.
اینکه بخواهیم دو کاندیدای فوق و حامیانشان رقابت با یکدیگر را فراموش کنند و یکسره به آقای احمدی نژاد بپردازند غیر واقع بینانه و در حقیقت غیر ممکن است.
اگر این دو نمی خواهند در هیچ سطحی با هم رقابت کنند، نباید در کنار هم وارد صحنه انتخابات میشدند و حال که شدهاند و نمیخواهند و صلاح هم نمیدانند که به نفع هم کنار روند، تن دادن به سطحی از رقابت گریزناپذیر است و گرنه همه چیز مضحک میشود.
برای مثال من میتوانم دلایل نفی آقای احمدی نژاد را برای مخاطبانم توضیح دهم، اما وقتی که با پرسش آنها در باره دلایل حمایت از آقای کروبی مواجه میشوم، دیگر راهی جز مقایسه او با آقای موسوی باقی نمیماند.
داوری در باره هر فرد فقط از راه مقایسه او با رقیبش امکانپذیر است، در غیر این صورت نه داوری ممکن است و نه کسی داوری بدون مقایسه را میپذیرد.
باز هم به عنوان مثال، اگر من برای حمایت از کروبی بر چند نقطه قوت او انگشت بگذارم، مخاطب خواهد گفت که آقای میرحسین نقاط قوت بیشتری دارد چرا او را انتخاب نکردهای؟ در اینجا من بدون مقایسه کروبی و موسوی چگونه می توانم از نظرم دفاع کنم؟
روشن است که وقتی پای مقایسه دو آدم در میان باشد، به ناچار باید نقاط ضعف طرفی را که حمایتش نمی کنیم برشمرد و مطرح کرد، اما همینکه پا در این وادی بگذاریم از هر سو صدا بلند خواهد شد که چرا تخریب میکنی؟
من مطمئنم همه کسانی که این روزها برای موسوی و کروبی تبلیغ و فعالیت میکنند با این مشکل مواجه و از ترس متهم شدن به تخریب، اعصابشان خرد و روانشان آزرده است.
برای رهایی از این معضل، دو کاندیدای مذکور لازم است به سطحی از رقابت بین خود اذعان کنند و تحمل انتقادهای طرف مقابل و حامیانش را به رسمیت بشناسند و از سوءاستفادههای کودکانه جناح مقابل نیز نهراسند.
با این حال، راهی هم برای جلوگیری از تلخ شدن رقابت و ورود به عرصه تحقیر و توهین هم وجود دارد و آن تشکیل کمیتهای مشترک از سوی دو کاندیدا برای نظارت بر نوع انتقادهاست.
اعضای این کمیته میتوانند خود بر روند رقابتها نظارت و یا به شکایات مطرح شده از سوی طرفین و حامیان آنها رسیدگی کنند.
داوری کمیته باید فصلالخطاب باشد به طوری که اگر کمیته نظر به توهین و مخرب بودن انتقادها داد، طرف متهم بپذیرد و رسما عذرخواهی کند.
البته افراد کمیته باید آدم های منصف، بی طرف و باتجربه و تحملی باشند که عرصه را بر حامیان کاندیداها تنگ نکنند.
به نظرم این کمیته مشترک از سوی آقای موسوی و آقای کروبی باید هر چه سریعتر شکل گیرد، در غیر این صورت، در روزهای آینده شاهد نزاعهای لفظی تلخ و کدورتهای فضاحت باری از سوی هر دو طرف خواهیم بود.