خانه ملت یا خانه دولت؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دکتر اینقدی نژاد دیروز از سفر یک هفته ای سیاحتی آمریکای لاتین برگشت و احتمالا تا قردا به یک سفر زیارتی قم یا مشهد خواهد رفت. از دیروز صبح دولت تلاش کرد موج منفی گسترده ای را که علیه احمدی نژاد در هفته قبل شدت گرفته بود بخواباند. رئیس جمهور م.ش.ن.گ( منتخب شورای نگهبان) در یک مصاحبه از خودش تعریف کرد. متکی هم به مدت یک ساعت در نقش وزیرخارجه ظاهر شد. اکثریت مجلس هم با طرح تجمیع انتخابات مجلس به نظر می رسد که دارد یک باج به نیروهای سرگردان مجلس می دهد تا موضوع استیضاح و سووال از احمدی نژاد فعلا ماست مالی شود. در منطقه هم فعلا اوضاع ایران شدیدا خراب است و سگ می زند و گربه مشغول امور مورد علاقه آقای مشائی است.

جنگ اعراب و اسرائیل یا جنگ اعراب و ایران؟

دیشب برنامه تلویزیونی شبکه الجزیره را که بین سید صادق الموسوی و یک عراقی سنی طرفدار صدام برگزار شده و روی اینترنت گذاشته شده بود دیدم. تقریبا این دو نفر مانده بود که جلوی دوربین همدیگر را کتک بزنند. یکی شان چنان علیه ایران حرف می زد و صدام را به پیامبر و خلفای راشدین تشبیه می کرد که من از این وضع احساس وحشت کردم. این سید صادق الموسوی هم بچه خوبی است، به قول نوریزاده زمانی با هم همسایه بودیم، مانده بود که چکار کند. احساس می کنم اعدام صدام، در بعضی اعراب ناسیونالیست این احساس را بوجود آورده که انگار ایران با فشار بر دولت عراق و با کمک آمریکا، رهبر دنیای عرب را در کمال مظلومیت به شهادت رسانده است. این تئوری حطرناکی است که دارند به دقت روی آن کار می کنند و ما ایرانی ها هم ناخواسته تا دلتان بخواهد داریم کمک شان می کنیم.


متحدین ما با آنها متحد شدند

به هر حال اینها را گفتم که در جریان باشید که بیخود نبود که دیروز هشت کشور عرب، شامل مصر و اردن و کویت و عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که تا یک ماه قبل اکثریت جمعیت شان به ایران به عنوان نوک حمله جنگ اسلام و آمریکا نگاه می کردند، همگی رفتند بغل دست آمریکا و علیه ایران بیانیه صادر کردند. شیخ محمد آل صباح وزیر خارجه کویت هم به عنوان سخنگوی این هشت کشور گفت: « دخالت های ایران در عراق همه ما را نگران کرده است. به همین دلیل ما در بیانیه خود از تمایل خود به افزایش نیروی آمریکا در عراق برای ثبات عراق سخن گفته ایم.» همزمان با این موضوع از ره پله خانه همسایه بغل دستی هم سروصدای بروبیا می آمد. دولت ترکیه سفرای خود در ایران، عربستان سعودی، عراق و سوریه را به آنکارا احضار کرد. بعید می دانم افراد برای شرکت در کنسرت ترکان یا ابرو گوندش یا ابراهیم تاتلیس به آنکارا رفته باشند. کمی این طرف تر، یعنی در شمال شرقی کشور، افغانستان از مذاکره ای خبر داد که ما هیچ چیزی از آن نمی دانیم و فقط جواب افغانی ها را به مذاکره کننده می شنویم. افغانستان اعلام کرد: « آمریکا هرگز از حاک ما برای حمله به ایران استفاده نخواهد کرد.» اگر یک کمی پائین تر هم می رفتیم، یعنی در پاکستان، خبر اعترافات دکتر حنیف، سخنگوی بازداشت شده طالبان را می شنیدیم که گفته است « در دو سال گذشته یک ژنرال بازنشسته پاکستانی رهبری عملیات نظامی طالبان را در افغانستان برعهده داشته و استخبارات پاکستان از ملاعمر حمایت کرده است.» فعلا تنها جایی که امن است آذربایجان است که برخلاف سایر همسایگان که آمریکا در آنها نفوذ زیادی دارد، این کشور کاملا آمریکایی است.

شایعه است، توی دهن همه است

البته اصلا نگران نباشید، چون بوش گفته است که : « تشکیل پایگاههای نظامی در خلیج فارس به معنی جنگ با ایران نیست.» آگاهان توضیح دادند که آمریکا دو هدف اصلی از تشکیل پایگاههای نظامی در خلیج فارس دارد؛ هدف اول اینکه از آنجا شعبات مک دونالد و استارباکس را اداره کند و احتمالا در این پایگاهها کنسرت موسیقی جاز برگزار کند و یکی هم اینکه از این پایگاهها برای حمله به ونزوئلا استفاده کند. به همین دلیل، سخنگوی بوش هم گفت که اطمینان می دهد « حمله به ایران شایعه است.» فعلا دو نفر اصلی که قصد دارند جنگ را پیش ببرند، هر دو در حال تکذیب هستند. احمدی نژاد در گفتگو با العربیه گفت: « آمریکا جسارت آغاز جنگ دیگری را ندارد.»


چرا آمریکا جرات ندارد وارد جنگ با ایران شود؟

1) مسوولان ایرانی معتقدند حکومت آمریکا یک حکومت جنگ طلب و احمق است. و طبیعی است یک حکومت جنگ طلب و احمق وقتی ببیند که در معرض خطر است، نمی جنگد.

2) از آن جا که در عرض یک هفته خانم رایس و آقای گیتس و خانم کلینتون و فرماندهان نظامی همه شان به منطقه آمده اند، می توانیم نتیجه بگیریم که این افراد چون در آمریکا بیکار بودند، به سفر تفریحی آمده اند. اصولا آمریکایی ها وقتی می خواهند نجنگند، همه شان می روند دید و بازدید خانه یکدیگر.

3) احمدی نژاد چون خودش بدون دلیل به سفر خارجی می رود، فکر می کند رهبران نظامی و سیاست خارجی آمریکا هم بدون دلیل به سفر می آیند.

4) با توجه به اینکه آمریکا در باتلاق عراق طوری گیر کرده است که هر روز پنجاه تا عراقی می زنند پنجاه تا عراقی دیگر را می کشند، و این کشور 20هزار نیروی تازه نفس وارد آمریکا کرده، این ها نشان می دهد که آمریکا اصلا جرات ندارد وارد جنگ دیگری شود.

5) مهم ترین دلیلی که اثبات می کند آمریکا قصد جنگ با ایران را ندارد، این است که همه کشورهای منطقه اعلام کرده اند که از سیاست های آمریکا علیه ایران پشتیبانی می کنند و به همین دلیل هم آمریکا چون تنها نمانده است، جرات حمله به ایران را ندارد.

از این بیشتر دلیل می خواهید. حالا بروید راحت خانه تان بخوابید.

گیر می دهند و ول نمی کنند

من فکر می کنم آمریکا از توی همان داستان کنسولگری یک دستک دنبک درست و حسابی برای آغاز درگیری به دست می آورد. در حالی که براساس طرح بوش، آمریکا قصد دارد هر ایرانی طرفدار حکومت را در عراق قیمه قورمه کند، منوچهرمیم( سرباز گمنام وزارت خارجه، که هنوز محو جمال بانوی اکوادوری است. جان من! عکسش را دیدید. این میم ف بازتاب شاهکار زده بود سر این عکس.) در دیدار با شروان وائلی وزیر مشاور امنیت عراق خواهان خروج گروههای مخالف جمهوری اسلامی از این کشور شد. متکی به وزیر مشاور امنیت عراق گفت: « دولت عراق مسوول دیپلمات های ربوده شده است.» البته دولت عراق هفته پیش رسما اعلام کرد که این افراد دیپلمات نبودند، ولی منوچ مجددا تاکیدات قبلی را موکد کرد. اما داستان را از اتریش بشنوید که روزنامه اتریشی استاندارد نوشته است که: « عامل ترور قاسملو در بین بازداشت شدگان اربیل است.» ظاهرا همان کسی که به نام جعفری یا جعفر صحرارودی یا من چه می دانم امامی یا اسلامی یا حسینی یا هر نام دیگری که تحت تعقیب دولت اتریش است، فعلا دست آمریکایی هاست. نکته این که البته اسرائیلی آدمهای قد و لجوجی هستند که برای پس گرفتن دو تا سرباز از لبنانی ها یک جنگ راه انداختند، وگرنه برای ما خیلی هم مهم نیست که پنج تا ایرانی را آمریکایی ها بدزدند. انگلیسی ها هم برای اینکه نشان بدهند با کار غیردیپلماتیک آمریکا مخالفند، « محمد الفرطوسی فیلمبردار شبکه ایرانی العالم را برای مدت کوتاهی در بصره بازداشت کردند.» آگاهان پیش بینی می کنند که فردا اطلاعیه زیر از طرف وزارت خارجه ایران صادر شود و موارد زیر در مورد این فیلمبردار اعلام شود.

اول: نام این فرد محمد الفرطوسی نبوده، بلکه ابوالقاسم فردوسی طوسی بوده

دوم: این فرد فیلمبردار شبکه العالم نبوده، بلکه یک شاعر ایرانی بوده که اخیرا دیپلمات شده و برای شرکت در یک کنفرانس در گامبیا در حال عبور از عراق دستگیر شده و باید سریعا آزاد شود.

الهی قربون خودم برم

یعنی یکی پیدا نمی شود که هزینه های سفر احمدی نژاد به آمریکای لاتین را دربیاورد و در مجلس سووال کند که آقای محترم! شما یک هفته هلک و تلک به چه مناسبت رفتید آن طرف دنیا ؟ این سووال بسیار سووال ساده و منطقی و عدالت خواهانه و در جانبداری از منافع امت شهیدپرور است. چرا این سووال را نمی کنند؟ احمدی نژاد در بازگشت از سفر سیاحتی، خودش از خودش تعریف کرد و گفت: « سفرم بسیار موفقیت آمیز بود.» ظاهرا اگر یک نفر دیگر هم همین نظر را داشته باشد، روی هم می شوند دو نفر که این سفر را موفقیت آمیز ارزیابی می کنند. دکتر اینقدی نژاد برای اثبات موفقیت سفرش گفت: « یکی از نشانه های موفقیت سفرم، عصبانیت نظام سلطه است.» آگاهان توضیح دادند که اگرچه این دلیل بسیار مهم است، ولی نظام سلطه( که احتمالا منظور آمریکاست) اصلا از سفر احمدی نژاد به آمریکای لاتین عصبانی نشده است. شما یک دلیل نشان بدهید که آمریکایی ها از رابطه احمدی نژاد با چاوز و سفرش به آنجا عصبانی هستند؟ بالاخره باید یک جا حرفی زده باشند. البته ظاهرا این بیماری مسری است و حتی آدمهایی که عقل دارند هم دارند از روی دست آدمهایی که درس شان را بلد نیستند تقلب می کنند. علی لاریجانی هم پس از یک عمر فلسفه و اندیشه و از این شوخی ها، در مورد سفرش به عربستان که هنوز آغاز نشده ناکام ماند، گفت: « نتایج مذاکره با عربستان بسیار مثبت بود.» همین لاریجانی مذکور گفت: « آمریکا و انگلیس به دنبال تراشیدن دشمن فرضی در منطقه هستند.» آگاهان از شنیدن این جمله بسیار ناراحت شده و به آمریکا تذکر دادند که کارش بسیار زشت است. چون آمریکا نباید دشمن فرضی در منطقه بتراشد. و اصولا وقتی ما برای نابودی امپریالیسم، به قول نوازنده انتخاب یک صندوق سرخ دائر می کنیم( مطلبش بامزه بود، بخوانید.) و دو میلیارد پول می دهیم که آمریکا از بین برود، طبیعی است که اصلا دشمن آمریکا نیستیم، فرض می کنیم که می خواهیم پول بدهیم که آمریکا از بین برود. فرضی است دیگر. شما فرض سرتان نمی شود؟

پای لخت و آتیش بازی؟

بابا! این یارو، مخ آن مورالس بدبخت از همه جا بی خبر را گرفته و به او گفته که ما از شما حمایت مالی می کنیم. او هم فی الفور دستور صادر کرده که: « براساس تصمیم جدید، آمریکایی ها باید برای ورود به بولیوی در سال جدید میلادی روادید دریافت کنند.» بابا! مورالس! این محمود توی مملکت خودش صد تا چاقو ساخته یکی اش دسته ندارد، تو خر نشی همین دوزار ده شاهی که از چهار تا توریست آمریکایی که همه شان هم طرفدار خودت هستند، پول به دست می آوری از دست بدهی. اگر کسی اسپانیولی بلد است این حرف مرا به مورالس بگوید.

بازی بازی شکست خورد

به نظر می رسد که بازی ای را که حکومت می خواست انجام بدهد و آن اینکه با پیدا کردن یک واسطه و خریدن زمان در مذاکره از طریق واسطه ای مثل عربستان برای خودش فرصت بیشتری بوجود بیاورد، یعنی خودش را مایل به مذاکره نشان دهد، اما شرط تعلیق را نپذیرد یا در موردش موقتا سکوت کند، شکست خورد. سفیر آلمان از قول لاریجانی گفت که ظاهرا « علی لاریجانی طرح تعلیق را پذیرفته بود ولی مسوولان کشور موافقت نکردند.» با این حساب ایران حالا دیگر وارد بازی لجاجت بیشتر می شود که یا طرف کوتاه بیاید، یا خودش دراز شود. دبیرخانه شورای امنیت ملی اعلام کرد که « شرط پذیرش تعلیق از سوی ایران رد شد.» همزمان با همین خبر، بن گی مون، دیبرکل سازمان ملل متحد برنامه هسته ای ایران را « خطری برای صلح و امنیت جهانی» ارزیابی کرد. مارگوت بکت وزیر خارجه انگلیس هم گفت: « انتخاب ایران بدون هزینه نیست.» بدبختی، تصمیم اش را یکی دیگر می گیرد، تمام یک ملت باید هزینه اش را بپردازند.

خانه ملت یا خانه دولت؟

شوخی شوخی دارند کاری می کنند مجلسی که براساس قانون اساسی باید چهار ساله باشد، عمرش بشود پنج سال. چرا؟ چون اگر دو انتخابات همزمان برگزار شود هزینه اش کمتر است. این حرف کاملا درستی است، اما چرا عمر این یکی را زیاد می کنید، عمر آن یکی را کم کنید. انتخابات ریاست جمهوری و مجلس همزمان در زمستان سال آینده برگزار شود. هم مجلس چهار ساله تمام می شود و هم احمدی نژاد سه ساله به کارش ادامه می دهد. ظاهرا هم « این مجلس است که در راس امور است» و اگر قرار باشد غش کنیم، باید توی حیاط خانه ملت غش کنیم، نه توی زیر زمین خانه دولت. کلیات طرح تجمیع انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم تصویب شد. البته رئیس مجلس و دولت با این طرح مخالفت کردند. و معلوم هم نیست که شورای نگهبان در این مورد چه نظری بدهد. ولی این طرح یک طرح انحرافی برای جلوگیری از سووال و استیضاح وزراست. سید محمد غروی، سخنگوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از احضار احمدی نژاد به مجلس حمایت کرد، ولی باهنر گفت: « نمی گذاریم احمدی نژاد به مجلس احضار شود.» فعلا یک دولت داریم که هشت تا وزیرش زیر استیضاح اند، خودش در حال جنگ است، رئیس اش دائم السفر است، بودجه اش را سر سیاه زمستان تازه یکشنبه آینده می خواهد ببرد به مجلس و خرتوخر عظمائی است که بیا و ببین.

ابوسلیمان هم کشته شد

راستی، اصلا کسی جواب داد که چطور در همه وب سایت ها و رسانه های کشور خبر کشته شدن کاریکاتوریست دانمارکی را الکی الکی نوشتند و حتی نوع مرگ و محل کشف جسدش را هم اعلام کردند، و بعد هم گفته شد که نه خانی آمده بود و نه خانی رفته بود. کسی هم نپرسید که شما وقتی خبری را منتشر می کنید، حداقل از عمه جان تان بپرسید، شاید ایشان در جریان باشد. البته این یکی دیگر صحت دارد، چون بعید می دانم که هیچ عنصر مهمی از القاعده تا چند ماه دیگر زنده بماند. ابوسلیمان، رهبر گروه ابوسیاف که مدتی کارشان انفجار و سربریدن و دیگر روش های جلب توجه مردم به دین بود، در فیلیپین کشته شد.

فیفا یا سیا؟

این یک بیماری است که آدم فکر کند هرکسی بیرون کشورش نشسته دشمنش است و قصد دارد در کشور نفوذ کند و ما را بکشد و اصلا کار به جایی برسد که آدم فرق آنجلیناجولی که می خواهد برای دیدار از وطن مان به ایران بیاید و فرق رایس را که می خواهد یک جای دیگر برود، نداند. عزیز دلم! سیا و فیفا با هم فرق دارند. روزنامه سیاست روز در یک حمله شدید به صفایی فراهانی نوشت: « وی قصد اجرای گام به گام برنامه های فیفا را در ایران دارد.» آگاهان پرسیدند: حالا مگر فیفا قصد دارد در ایران گام به گام چکار کند؟ مگر شما می توانید بدون رعایت مقررات فیفا در دنیا مسابقه بدهید. این که آچار نیست که زورچپان کنید.

تهران را منتقل کنیم؟ با چی؟

مشکل ما این است که برای بعضی چیزها راه حل هایی داریم که دهها سال است که دائما داریم فکر می کنیم که این راه حل درست است یا نه. مثلا همین راه حل انتقال تهران به یک جای دیگر که سالهاست مطرح است. سهراب مشهودی گفت: « تنها راه نجات تهران، جابجایی پایتخت است.» وی برای اینکه ثابت کند حرفش درست است، اعلام کرد که « عمر تهرانی ها به دلیل آلودگی هوا پنج سال کوتاهتر است… 7 درصد زمان مفید ملی در ترافیک تهران کشته می شود… تهران دو گسل بزرگ زلزله دارد…. تخریب روانی و جمعیتی در تهران زیاد است و افزایش آمار جرم و جنایت در این شهر مشهود.» نکته مهم این که:

سی سال قبل: تهران شرایط خطرناکی دارد، این شهر دو میلیونی باید به جای دیگری منتقل شود.

25 سال قبل: حل مشکل این شهر چهار میلیونی فقط در صورتی ممکن است که تهران منتقل شود.

20 سال قبل: تهران برای زندگی این هفت میلیون نفر گنجایش ندارد، باید منتقل شود.

15 سال قبل: شهر تهران با جمعیتی در حدود ده میلیون نفر اصلا برای زندگی مناسب نیست، باید این شهر را منتقل کرد.

10 سال قبل: تهران با جمعیتی در حدود چهارده میلیون بزودی با زلزله ویران می شود و بخشی از شهر در زمین فرو می رود و باید تهران را به جای دیگری منتقل کرد.

5 سال قبل: تهران شانزده میلیونی باید هرچه سریع تر منتقل شود.

دیروز: تهران در وضع خطرناکی است، باید هرچه سریع تر از اینجا منتقل شود.

چند نکته اخلاقی:

اول: ما وقتی یک وزیر یا یک رئیس جمهور را می گذاریم سر یک کار، شش سال طول می کشد تا بتوانیم برش داریم، چطور انتظار دارید که یک شهر هفده میلیونی را منتقل کنیم.

دوم: واقعیت این است که مفاهیمی مثل وضع خطرناک، بحران، وضع بد و این جور چیزها جزو شوخی است و کسی تا زنده است این جور چیزها را جدی نمی گیرد.

سوم: ما ایرانی ها وقتی می خواهیم یک پل بسازیم ده سال و وقتی تونل می سازیم نه سال و وقتی مترو می سازیم چهل سال طول می کشد، چطوری می خواهیم یک شهر هفده میلیونی را منتقل کنیم؟

چهارم: دولت احمدی نژاد مهم ترین هدفش این بود که دولت را از تهران به شهرهای مختلف منتقل کند، الآن مهم ترین بخش دولت که از تهران منتقل شده خود رئیس جمهور است که هیچ وقت در تهران نیست.

نتایج نظرخواهی

نامه های زیادی درباره این ستون گرفتم. از هفته دیگر ضمن حفظ حجم مطالب، مطالب را کوتاه تر و بیشتر طنز می کنم، اما ظاهرا اکثر خوانندگان دوست دارند جنبه خبری این صفحه هم در کنار طنز آن حفظ شود. البته طنز سابق، چون خودم هم متوجه نشدم که چطوری از صفحه طنز تبدیل به آسوشیتد پرس شدم. از نظرات شما ممنونم.