اعدام دسته جمعی بیش از ۲۰ نفر در یک روز در چند نقطه کشور تکان دهنده بود - و چه تأییدی از این بهتر برای گزارش اخیر احمد شهید که از رقم بالای اعدام در ایران سخن گفته و سخنگوی وزیر خارجه جمهوری اسلامی آن را “مغرضانه” توصیف کرده است؟ ولی کشتن ۱۶ نفر در زاهدان به گفته محمد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان در “پاسخ” به درگیری مسلحانه شب پیش از آن (جمعه ۳ آبان) به وضوح عملی از مقوله گروگان کُشی محسوب میشود. افرادی به دلیل عمل افرادی دیگر با خونسردی تمام قتل عام میشوند بدون اینکه حتی وابستگی گروهی یا سازمانی آنان به یکدیگر محرز شده باشد،چرا که به گفته آقای مرزیه “این افراد وابسته به گروهک جیش العدل، انصار و سایر گروههای شرارت بودند”. اینکه این افراد قبلا به اعدام محکوم شده بودند در واقعیت امر تغییری ایجاد نمیکند.
دادستان عمومی و انقلاب زاهدان تأیید میکند که جمعی در اسارت به سر می-بردهاند ولی “بنا بر دلایلی اجرای حکم آنها به تعویق افتاده بود”. او اضافه میکند که به کسان یا گروههای نامعینی (آنها) اخطار کرده بوده که با توجه به اینکه افرادی را در اختیار دارد (گروگان) “اگر اقدام کنند قطعا پاسخش را خواهند گرفت”. و این یعنی افرادی را که ممکن است هیچ رابطهای با “آنها” ندارند به تلافی بکشند و اکنون که عدهای حمله کرده و ۱۶ مرزبان را کشته و فرار کردهاند این تهدید عملی شده است.
به این ترتیب مشخص است که این اعدامها یک عمل انتقامی بوده، آن هم نه انتقام از مرتکبان یک عمل، بلکه از کسان دیگری که احتمالا نوعی “وابستگی” به مرتکبان داشتهاند؛یعنی گروگانکُشی. صدور حکم اعدام هم در واقع برای این بوده که نشان دهند تهدید به کشتن آنها واقعی است (همچون گرفتن شمشیر داموکلس بر سر یا لوله تفنگ به سویشان). چرا که آقای مرزیه اضافه کرده است که حکم اعدام افراد اعدامی قبلا صادر شده ولی “بنا بر دلایلی اجرای حکم آنها به تعویق افتاده بود”. یعنی تأیید این واقعیت که از این افراد به عنوان گروگان استفاده میشد. گروگانکُشی نه فقط نشانهای از ضعف و زبونی است،بلکه یک جنایت کبیره محسوب میشود و جز تداوم چرخه خشونت و تشدید آن نتیجهای ندارد. اگر آقای روحانی اندک قصدی برای اجرای قانون اساسی (که برای آن سوگند خورده) دارد باید این عمل را محکوم کند و مرتکبان این جنایت را به پای میز عدالت بکشاند.
در این جا سخنی هم با روحانیان و عموم مقامات حاکم هست که به نام مذهب بر مردم و ایران حکومت میکنند. قرآن در سوره مائده آیه ۲۳ میگوید که اگر کسی انسانی را، بدون اینکه او قتل نفسی یا فسادی بر روی زمین مرتکب شده باشد، بکشد همانند آن است که همه انسانها را کشته باشد. این سخن بزرگی است. شما میپذیرید که قرآن غلو نمیکند و این سخن گزافه نیست. پس باید بپذیرید که در کشتن انسان هر اندازه احتیاط کم است. چرا که اگر فرد بیگناهی کشته شود جنایت عظیم و تصورناپذیری صورت گرفته است، و لذا در صورت وجود کمترین ذرهای از تردید باید از آن اجتناب کرد.
در آیه یادشده، دو استثنا برای “جواز” قتل ذکر شده است. یکی قتل در برابر نفس (قصاص) و دیگری فساد در زمین. فساد در زمین تعریف عینی و قطعی ندارد و قابل تعبیر و تفسیر است. آیا کسی میتواند با ضرس قاطع ادعا کند که مصادیق این مفهوم را آنگونه که قرآن منظور داشته درک میکند و در این درک اشتباه نخواهد کرد؟ چنین کسی باید علی القاعده معصوم باشد. گفتن اینکه از احادیث و سیره پیامبر و امامان میتوان این معنا را درک کرد کافی نیست. این منابع قطعیه الصدور نیستند و توسل به آنها با لزوم حد اکثر احتیاط که در بالا گفته شد منافات دارد. یک لحظه فکر کنید: اگر به عنوان یک انسان خود را جایز الخطا میدانید و علم لدنی ندارید و دسترسی مستقیم به منبع وحی یا مفسران معصوم قرآن ندارید باید بپذیرید که نمیتوانید مصادیق دقیق فساد در زمین را با ضرس قاطع و ضریب ۷ میلیارد در ۷ میلیارد (عدد انسانهای روی زمین) تشخیص دهید، و هر تشخیص شما ممکن است با کسر حتی بسیار کوچکی از ۷ میلیارد اشتباه باشد. (در تشخیص قتل نفس نیز ضریب خطا بسیار بالا است که در این جا از آن میگذریم.)
با این ترتیب، ببینید که اگر کسی حتی یک در هفت میلیارد در تشخیص فساد روی زمین اشتباه کند، نباید و نمیتواند به خود اجازه دهد دیگری را به این اتهام محکوم به مرگ کند. حال چگونه است که در ایران جمهوری اسلامی صدها نفر در سال به دلایل غیر قتل نفس به مرگ محکوم میشوند؟ قتل اینان با تعبیری که در آیه فوق آمده تنها در صورت ارتکاب فساد در زمین از دید قرآن توجیهپذیر است. و سؤال این است که اگر فردی به قرآن ایمان داشته باشد و خود را انسانی جایز الخطا (و نه معصوم) بداند، چگونه میتواند به خود اجازه دهد که کسی را به دلیل فساد در روی زمین به مرگ محکوم کند و خطر جنایت بزرگ کشتن بیش از ۷ میلیارد انسان روی زمین را به خود بخرد؟ آیا ذرهای از خضوع و خشوع و فروتنی در برابر قرآن و خدایی که میپرستید و احتیاط در عمل ایجاب نمیکند که از ریختن خون انسانها به نام خدا و اسلام بالکل اجتناب کنید؟
شما که در اعمال سادهای چون طهارت و نجاست و شک میان رکعات نماز احتیاطها میکنید و به احوطها و اقویها متوسل میشوید، چگونه است که مسئله خطیری چون گرفتن جان یک انسان را که خطر عظیم قتل عام ۷ میلیارد انسان را به همراه دارد سهل گرفتهاید؟ از امام سوم شیعیان نقل شده که در روز عاشورا به لشگریان مخالف خود گفت که “اگر دین ندارید، آزاده باشید”. اکنون باید به روحانیان و مقامات حاکم گفت که اگر به ارزشهای انسانی اعتقاد ندارید و آنها را نمیپذیرید، اگر حقوق بشر را بیگانه و غربی میدانید و مردم ایران را شایسته آنها نمیدانید، اگر مطالعات وسیع جامعهشناسی، روانشناسی و جرمشناسی در باره خشونت و مجازات اعدام و تأثیرات متقابل آنها بر یکدیگر را هیچ میانگارید، و اگر تجربه نزدیک ۱۵۰ کشور جهان را که از اجرای مجازات اعدام دست کشیدهاند نادیده میگیرید، دست کم به دین و آیینی که مدعی آن هستید و به نام آن بر مردم حکومت میکنید عمل کنید.
پس ای مجتهدان و صادرکنندگان فتوا، در برابر حمام خونی که قاضیان به نام خدا به راه میاندازند ساکت ننشینید و احکام اعدام را که همه روزه خطر قتل عام ۷ میلیارد انسان را به همراه دارد محکوم کنید. ای قاضیان بپذیرید که شما خدا یا انسان معصوم نیستید و در درک خود از قرآن و مصادیق مفهوم فساد در زمین ممکن است اشتباه کنید و با صدور یا اجرای هر حکم اعدام، به تصریح قرآنی که به نام آن حکم میکنید، خطر ارتکاب قتل ۷ میلیارد انسان را به خود میخرید. و ای متصدیان امر که به نام اسلام و قرآن بر این مردم حکومت میکنید، شک نداشته باشید که در میان دهها و صدها مجازات اعدامی که هر هفته و ماه و سال در این کشور صادر و اجرا میشود افراد بیگناه زیادی نیز قربانی میشوند؛یعنی مرتبا جنایاتی برابر با قتل عام ۷ میلیارد انسان تحت زعامت شما صورت میگیرد.
وای اگر از پس امروز بود فردایی!