شوالیه های کاغذی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

اخیرا مطلبی از همکار فرهیخته ام آقای زید آبادی با عنوان “راه کاری برای صیانت از صندوق‌های رای ” در “روز” منتشر شد که برای صیانت از آرای مردم، ستاد انتخابات کشور را ترغیب به دعوت از چهره‌های مشهور به صداقت و بی‌طرفی و نیز نمایندگان نامزدهای مختلف برای نظارت دقیق بر کار خود می کرد، تا همه حرف و حدیث‌های مربوط به رای سازی و تقلب و غیره پایان گیرد. این راهکار اگر چه به ظاهر می تواند تا حدوی ذهنیت منفی اذهان عمومی را بر طرف سازد، اما بطور کلی چاره ساز نمی تواند باشد که چرایی آن در پی خواهم گفت.

یکی از چندین و چند شرط انتخابات آزاد به معنای اخص آن، امکان کاندیدا شدن هریک از احاد جامعه با هر نوع نگرش و بینش فرهنگی سیاسی اجتماعی است. به عبارت روشن تر، اینکه نظر و میل فرد یا گروه و یا نهادی در تعیین صلاحیت افراد برای کاندیدا شدن دخیل نباشد یا دست کم اعمال سلیقه در انتخاب کاندیدا ها وجود نداشته باشد. بنا بر همین اصل، نبودن همین یک شرط برای برگزاری یک انتخابات آزاد می تواند مسیر این فرایند مدنی را چنان منحرف سازد که دغدغه صیانت از آرای مردم، به دلشوره ای بیهوده تبدیل شود.

دقت نظر در کاندیدا هایی که تا کنون برای احراز پست اولین مقام اجرایی کشور در انتخابات پیش رو اعلام آمادگی کرده اند، می تواند گواه بر آنچه گفته آمد باشد. چرا که این بار هم چون سال های پیش، از میان چند تن از رجالی که در تمام سی سال گذشته، مستقیم یا غیر مستقیم در اداره امور این آب و خاک نقش داشته اند (و حاصل کارشان هم همین حال و روزی است که امروز بدان گرفتار شده ایم)، باید انتخاب نمائیم. یعنی باز هم انتخاب بین بد و بدترو تو گویی در این گستره تاریخی قحط الرجال است که برای آمدن و یا نیامدن فردی که بیست سال از تمامی پست های اجرایی دور بوده و تنها به مدد یک سابقه نخست وزیری و چندین سال مشاوربودن، در پشت صحنه بوده، باید دست به دعا شویم وچشم انتظار بمانیم. یا از سویی دیگر برای آن مرد خدای جوی خوش منظری که با پشتوانه 20 میلیون رای، هشت سال بر مسند زمامداری نشست ولی گره ای نگشود، امروزباید بعد از هزار طرفند برای لبیک گفتنش نا امید شویم و به همین وعده دلخوش باشیم که اگر او نیاید مهره بیست سال پیش به جای او می آید . در این میان، امیدواربودن آن شیخ چه تماشایی است که گمان بر کسب اعتماد ملی دارد و خود را از هم اکنون بر مسند قدرت می بیند و بر این باور، رغبتی به ائتلاف با هیچ یک ازدیگر رجال کاندید شده ندارد .

حکایت کاندیداهای دیگر نیز بماند که شرح مثنوی هفتاد من را می طلبد که آنها هم شوالیه هایی کاغذی بوده اند که در یک مدار بسته هر بار به صحنه می آیند و سخن ازاصلاح و برابری و سازندگی می گویند که این همه، از انحراف مسیر یک فرایند مدنی پدید آمده است.

خلاصه آن که چنین انتخاباتی، هرگز به دل ننشیند و به خاطر آن، پایی به صندوق های رای گام بر ندارد؛ هر چند قلم به دستانی از سر دلسوختگی، و از دغدغه سلامت برگذاری انتخابات، هر دم به فکر راه کارهای صیانت از آرای مردم باشند .