ای شیخ، سخن نگفتن هم نمی دانی؟

بیژن صف سری
بیژن صف سری

با اظهارات اخیر آقای خامنه ای مبنی بر خوش بین نبودن به مذاکره با امریکا و تائید و تفسیر گفته های او از سوی فرمانده بسیج و دیگر منصوبان رهبری، تحقق مهمترین شعار انتخاباتی شیخ حسن روحانی که همانا تعامل با جهان از طریق مذاکره بود، قبل ازنقل مکان او به “خیابان پاستور” در نطفه عقیم ماند و زمینگیر شد.

خوش بین نبودن آقای خامنه ای به مذاکره با جهانی که به خواست و هدایت امریکا برجمهوری اسلامی سخت گرفته است، حرف تازه ای نیست چرا که سه ماه پیش از برگذاری انتخابات هم در سفر به مشهد گفته بود: “با مذاکره مستقیم با آمریکا مخالفتی ندارم اما خوشبین هم نیستم.”

“شیخ دیپلمات” اما با آگاهی از بد بینی رهبری به مذاکره با جهان و خاصه با آمریکا، در شعار های تبلیغاتی خود وعده تعامل از طریق مذاکره با جهان را داده و در ارتباط با مذاکره مستقیم با ایالات متحده گفته بود: “نوع رابطه ما با برخی کشورها به دلیل نوع تخاصم ما با آمریکاست، روابط امروز ما با آمریکا در حد تخاصم است، باید تلاش کنیم این حد را با برنامه‌ریزی و تدبیر پایین آوریم و حداقل روابط را از تخاصم به تنش برسانیم”.

اینک با اظهارات اخیر آقای خامنه ای، که به گونه ای خط مشی سیاست خارجی دولت آینده است،آن تفسیر و تحلیل از انتخابات و دلیل سکوت احمدی نژاد ویار غار وی مشایی و فروکش کردن به یکباره جار و جنجال مشاییزم و ایضا لب فروبستن هاشمی رفسنجانی از بابت رد صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان، رنگ تازه ای می گیردو به باور می نشیند که:پذیرش آقای روحانی بعنوان رئیس قوه مجریه از سوی رهبری نظام، دلیل برضعف و درهم شکستن قدرت آقای خامنه ای بود، چرا که سعید جلیلی،رئیس هیات مذاکره کننده دولت احمدی نژاد در مذاکرات هسته ای، تنها کاندیدای مورد نظر و مطلوب رهبری بود. آن هم با این نشانه که وقتی آقای خامنه ای به کاندیدا های این دوره از انتخابات تلویحا دستور کناره گیری به نفع کاندیدای مورد نظر خود را داد، جز حداد عادل که قرابت فامیلی با وی دارد، رئیس دولت وقت (احمدی نژاد ) هم با توجه به قطعی بودن رد صلاحیت یار غار خود مشایی و با نزدیکی ای که به کاندیدای مورد نظر رهبری احساس میکرد،با امید به نقش داشتن در دولت آینده (سعید جلیلی ) حتی ستاد انتخاباتی مشایی را به رغبت به کاندیدای مورد نظر رهبر واگذار کرد. اما سایر کاندیدا ها هیچ یک حاضر به قبول این توصیه فرمان گونه رهبری نشدند. با درز این ماجرا به محافل سیاسی و ایضا بین مردم کوچه و بازار، نام سعید جلیلی بعنوان کاندیدای مورد نظر رهبری مطرح گردید وطبعا با سابقه تقلب انتخاباتی سال ۸۸، همه نظر ها به سوی کاندیدای مورد نظر آقایان خاتمی و هاشمی جلب شد و در نهایت نام “شیخ دیپلمات” از صندوق های رای بیرون آمد. لاجرم آقای خامنه ای با توجه به مصلحت نظام و ایضا با شناختی که از نماینده خود در شورای امنیت داشت، حاضر به پذیرش شیخ شد که هم رضایت مردم بود و هم رضایت هاشمی. تنها دولت مستعجل احمدی نژاد می ماند که در هفته گذشته ضمن تجلیل از زحمات دولت وقت، او را هم به نوازش گرفت.

اما با این همه برخلاف تصور بسیاری که گمان می کنند در ماجرای شعبده انتخابات، آقای خامنه ای همه خواست خود را با خواست منتقدانش در یک مسیر قرارداده، او اکنون با ترسیم و تحمیل خط مشی سیاست خارجی به دولتی که وعده اعتدال داده، نه تنها از منتقدان حکومت ولایی خود بلکه ازجهانی که بر او و نظام مطلوبش سخت گرفته است، می خواهد به خواسته او تمکین نمایند و این همان ترحم بر پلنگ تیز دندان است.

حالا دیگر آقای روحانی برای گشودن بزرگترین درب بسته شده بسوی نظام مطلوب خود باید به دنبال “شاه کلید” باشد. آقای روحانی باید بداند که کمترین تبعات اظهارات این چنین از سوی رهبری که بی تعمق و درایت سخن می گوید، تنگ دستی وسلب آرامش ملت تحت سلطه ولی فقیه بی خرد است و تبعات آن همینقدر بس که دولت او از این پس با تحریم ها و محدودیت های فراوان تر از دولت گذشته روبروخواهد بود؛ آنچنانکه پس از انتشار اظهارات اخیر آقای خامنه ای، بزرگترین تحریم کننده مردم و دولت منتخب این ملت،به رغم اظهار تمایل ۱۱۸ تن از نمایندگان پارلمان خود باز هم در پی تصویب سخت ترین تحریم ها برعلیه ایران و نظام ولایی است. مگر آنکه نصیحتی کند به شیخ فقیه و گوید “ای شیخ سخن گفتن نمی دانی، سخن نگفتن راهم نیز ندانی؟”