در بیانیه اخیر نهضت آزادی ایران از دو “منطق” سخن رفته بود: “منطق قدرت” و “قدرت منطق”. روشن است که در عنوان نخست سخن از منطق صاحبات قدرت و حاکمان قدرتمند و یا متوهم قدرت در برابر دگراندیشان و مخالفان و منتقدان و در برخی موارد تمام یا اکثریت مردم است که غالبا همراه با زور، تحمیل، سرکوبی و اجبار است؛ و در منطق دوم از قدرت منطق سخن در میان است و طبق این منطق از روش ایضاح، استدلال و اقناع استفاده میکنند. در روش اول هیجان، جزمیت، تعصب، بی خردی، قدرتمداری اصالت و حاکمیت دارد؛ و در روش و منطق دوم خردمندی، اعتدال، عدالت، رواداری و در نهایت حق مداری اصالت و اعتبار پیدا میکند. این دو روش، که هر کدام به طور کلی به دوجهان سنت و مدرن تعلق دارند، در عرصه جامعه و سیاست به دو فرجام و نتایج خاص و مشخصی منتهی میشوند. به هرحال هرکدام روشی از ملکداری اند که از مبانی و منطق ویژه ای پیروی میکنند.
چنین مینماید که جمهوری اسلامی از همان آغاز منطق نخست را برگزیده و به تدریج بر غلظت و جزمیت آن افزوده شده است. با این که در آغاز (از پاریس تا تهران) به نظر میرسید که رهبر انقلاب و مؤسس نظام جدید منطق دوم را ترجیح میدهد (رفراندوم جمهوری اسلامی و اصرار بر تدوین قانون اساسی و برخی از اصول آن و شماری از سخنان و وعده های رهبری در آن زمان از نشانه های آن است)، اما پس از سال 60 منطق دگرگون شد و اولی جانشین دوم شد. دوران اصلاحات و گفتار و منش آقای خاتمی و برخی همفکرانش و برخی اقدامات اصلاح طلبانه در دولت و مجلس ششم، تلاشی بود برای بازگرداندن آب رفته به جوب و اصلاح منطق حاکم جمهوری اسلامی و تبدیل منطق نخست به منطق دوم، ولی چنانکه میدانیم، چندان با کامیابی همراه نبود.
با پایان عصر اصلاحات و آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، قدرت منطق اصلاح طلبانه با شتاب تبدیل شد به منطق قدرت و از این رو در این چهار سال مردم ایران و جهان آنچه از این نظام و رئیس دولت دیده اند، منطق شناخته شده اقتدارگرایی و سرکوبی و جزمیت و زور و قهر و خشم و خشونت است.
با تجارب تلخ دولت نهم در استفاده گسترده از منطق قدرت در سیاست داخلی و خارجی، که جز بحران سازی و نابودی منابع مادی و معنوی ایرانیان و تخریب نهاد دولت در داخل و تحقیر ملی در خارج نتیجه ای نداشت، مردم بر آن شدند که در انتخابات دهم به این فاجعه پایان دهند و با انتخاب رئیس دولت خردمندتر در مدیریت کلان کشور تحولی مثبت ایجاد کنند و کشور را به دست کسانی بدهند که اندکی به قدرت منطق تکیه کنند و از منطق قدرت فاصله بگیرند، اما دیدیم که این مجال نیز باز با استفاده از همان روش سنتی منطق قدرت بوسیلة اقتدارگرایان از ملت ایران ستانده شد.
اکنون ملت ایرانند و حاکمان قدرتمدار و شاگردان وفادار مکتب زور و جزمیت و معتقدان به شعار “الحق لمن غلب” و شیوة “النصّر بالّرعب” که ظاهرا برای بقا راهی جز این نمیشناسند. تحولات پس از انتخابات و رفتارهای حاکمان در برخورد با معترضان مسالمت جو و مدنی در این سه ماه، به خوبی نشان میدهد که منطق دولت محصول کودتا ی انتخاباتی همچنان با شدت همان منطق قدرت با تمام مؤلفه ها و نشانه های آن است. از این رو به جای استفاده از قدرت منطق و در نتیجه برخورد خردمندانه و اقناعی و مدنی با اکثریت مردم مدنی و مسالمت جوی ایران و کاندیداهای معترض، شیوة مألوف منطق قدرت به کار گرفته شد و محصول آن نیز تخریب، کشتار، شکنجه، تجاوز، بازداشتهای انبوه معترضان و از جمله صدها چهره سیاسی غالبا وابسته و کارگزار خود نظام در این سی سال، دادگاههای نمایشی، اعترافات نمایشی و رسوا، تعمیق اختلافات داخلی در سطح ملی و در درون بلوک قدرت، ایجاد ارعاب و نا امنی در گسترة ایران، بازی کردن با جان و مال و ناموس و آبروی میلیونها انسان و هزاران چهره ملی و در نهایت ایجاد بدنامی و بی آبرویی بی سابقه برای دولت و ملت ایران در سطح جهانی. این همه محصول منطق قدرت است که در این سه ماه بر دست حاکمیت بی تدبیر و قدرتمدار و بیگانه با جهان مدرن و یا دشمن آن و مخالف قدرت منطق پدید آمده و نصیب ملت و نظام جمهوری اسلامی شده است. آیا این نتایج و تجارب تلخ و بدفرجام کافی نیست که اولا تفاوت روشن دو منطق را درک کنیم و ثانیا قدرت منطق را بر منطق قدرت ترجیح دهیم که به سود همه است؟
اکنون پس از سه ماه سرکوبی و بی منطقی و بدفرجامی برای خود و مردم و کشور، هنوز در برهمان پاشنه میچرخد و حتی گویا بنا بر این است که منطق قدرت فاجعه های جدید بیافریند. رئیس دولت و همفکران و متحدانش در سرای قدرت، منطقی جز زور و خشونت و سرکوبی نمیشناسند. ایشان چندی پیش گفته بود میخواهد سر مخالفان را به سقف بچسباند و از این رو با تمام توان در پی نابودی مخالفان و بویژه سران اصلاح طلب و کاندیداهای معترض است. دستگیریهای اخیر (از جمله الویری و بهشتی)، اعمال فشار بر بیت محترم بنیاگذار جمهوری اسلامی برای لغو مراسم شبهای مبارک احیا در حرم آیت الله خمینی، اعمال فشار بر حوزه علمیه قم و لغو سخنرانی های شخصیت های معتبری چون آیات جوادی آملی و استادی و امینی در مراسم احیای حرم قم، پلمپ دفاتر موسوی و کروبی و حزب اعتماد ملی و توقیف روزنامه اعتماد ملی و بستن دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانیان، لغو مراسم سالگرد آیت الله طالقانی، لغو چندین مراسم افطاری مربوط به اصلاح طلبان، بخشی از سیاهه سیاه دولت زور مدار در چند روز اخیر است. با این مقدمات، حلقه محاصره بر گرد معترضان لحظه به لحظه تنگ تر میشود و احتمالا پروژة دستگیری کسانی چون کروبی و موسوی و در نهایت خاتمی کلید خورده است. اما این بی تدبیران قدرت پرست باید بدانند ورود به این فاز بازی با آتش است و خواهند دید که چه بر سر خود و نظام و کشور خواهند آورد.
منظور از این گفتار بیان رفتارهای ناسنجیده و فاجعه بار پیروان منطق قدرت نبود، بلکه میخواستم با استفاده از تعبیر درست و واژگان بیانیة نهضت آزادی بگویم که اولا پیروی از منطق قدرت چه بر سر کشور و مردم میآورد و ثانیا “ما” یعنی ملت ایران و معترضان و اعضای جنبش سبز و مدنی ایران، نمیتوانیم و نباید از منطق قدرت استفاده کنیم. چرا که:
اولا، این جنبش برآمده از اندیشه و تفکر جهان مدرن و باورمند به آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و پیرو فرهنگ مدارا و مسالمت و مدافع قدرت منطق است و این منطق منطق اقناع است و حتی عموما به “دموکراسی مشارکتی” معتقد است و لذا نمیتواند از روشها و منطق های طرف مقابل در مبارزه سود ببرد.
ثانیا، تجارب تلخ نظامهای فاشیستی و استبدادی و قدرتمدار از جمله ایران معاصر به ما آموخته است که ممکن است در کوتاه مدت بتوان با زور و تزویر و اعمال منطق قدرت برجای ماند و فرمان راند اما از یک سو همین فرمانروایی بدنام و موقت خواهد بود و از دیگر سو این روش ضد ملی است و بدترین نوع فرمانروایی است و از این رو از نظر ارزشی و عملی محکوم به رسوایی و شکست است.
ثالثا، بخش اصلی این جنبش بویژه رهبران آن در داخل کشور مسلمانند و از اسلام دموکرات و آزاد اندیش و آزاد منش پیروی میکنند، در این اسلام جایی برای منطق قدرت و اعمال زور و تزویر وجود ندارد. اینان شیعه امام علی هستند که فرمود “الغالب با لشرّ مغلوب” (کسی که از طریق شرّ به هدف میرسد شکست خورده است).چنان که امروز در گفتار ها و رفتارهای کسانی چون آیت الله منتظری و آیت الله صانعی این منطق آشکار است.
با توجه به این ملاحظات است که جنبش مدنی متعهد است که از منطق مدنی و دموکراتیک و انسانی و اقناعی در برابر رقیب بی منطق و زور مدار و قدرت پرست سود جوید و گرنه فرقی در میانه نخواهد بود، حداکثر رقیبان قدرت مداری خواهند بود که بر سر منافع و مطامع پیکار میکنند و از پیش پیدا است که به حکم منطق امور این منازعه فرجامی جز جابجایی قدرت و بد فرجامی برای ملت ندارد، این از ساحت جنبش نوین ایران و رهبران آن به دور باد.
نکته مهم آن است که با توجه به این خصلت مبارزه مدنی، طبعا دوران مبارزه طولانی خواهد بود. اما نه تنها از تداوم آن نباید نگران بود، بلکه طولانی شدن آن (البته همراه با شرایطی)، به سود جنبش است و میتواند آیندة آن را تضمین کند. شریعتی می گفت در تغیبرات اجتماعی نباید دنبال کوتاه ترین راه بود، بلکه مطمئن ترین راه مطلوب است و این سخن بر آمده از تجارب مکرر تاریخ تحولات است.