تعامل مناسبی که درچند سال اخیر میان سینما وتلویزیون به وجود آمده، زمینه ساز حضور کارگردان های معتبر و با سابقه سینما در تلویزیون و تولید مجموعه هایی متفاوت شده است. ابتدا ابراهیم حاتمی کیا، کیانوش عیاری، کمال تبریزی، محمد رضا هنرمند و اینک سامان مقدم کارگردان جوان وخوش ذوق فیلم های ”سیاوش”، “مکس”، “پارتی” و “کافه ستاره” که با ساختن سریال “پریدخت” به پرده شیشه ای راه یافته است. نگاهی انداخته ایم به مجموعه “پریدخت” که هم اکنون روزانه از شبک دوم سیما در حال پخش است…
پریدخت
کارگردان: سامان مقدم. نویسنده: احمد رفیع زاده. موسیقی: آریا عظیمی نژاد. مدیرفیلمبرداری: مرتضی غفوری. تدوین : رضا بهارانگیز. طراح صحنه و لباس: فرامرزبادرامپور، محمد گنجعلی. تهیه کننده: رامین عباسی زاده. بازیگران: علی مصفا[نادر]، لیلا حاتمی[پریدخت]، داریوش ارجمند[پهلوان]، کامبیزدیرباز[نصرت]، مهرداد ضیایی[دکتر]، عباس امیری[میرزا]، صالح میرزا آقایی[سعدی]، حسن پورشیرازی، مهوش صبرکن، داریوش استخری. محصول 1386 گروه اجتماعی شبکه دوم سیما.
داستان دو برادر به نام های نادر و نصرت که از کودکی نزد پهلوان محله بزرگ شده اند. نادر به دلیل بی میلی اش به گود زورخانه به سمت دستگاه حکومتی کشیده شده است و از آدم های اجیرشده حکومت درمنطقه است. اما نصرت که در گود زورخانه بزرگ شده، آداب و رسم جوانمردی را پیشه خود ساخته و مورد عزت و احترام محله است. نصرت که به سربازی رفته است در ماجرای مسجد گوهرشاد ازفرمان مافوق اش مبنی بر شلیک به سوی مردم سرپیچی کرده و او را به ضرب گلوله از پای درمی آورد. نصرت پس از این واقعه گریخته و به شهرخود می رود. در آنجا در خانه میرزا که دختری به نام پریدخت دارد، ساکن می شود. ماندگاری در خانه میرزا باعث دلدادگی نصرت به پریدخت می شود. نصرت به دیدن برادرناتنی اش نادر می رود و ماجرای عاشق شدن خود را برای اوبازگو می کند. غافل ازاینکه نادرهم دل در گرو پردخت دارد. نصرت، پهلوان را برای خواستگاری به خانه میرزا می فرستد. میرزا، پاسخ پریدخت را ملاک قرارمی دهد. پریدخت به نصرت جواب مثبت می دهد و مراسم عروسی میان آنها انجام می شود. پس از این اتفاق که باعث به هم ریختگی نادرشده، اوضاع محله نیز متشنج شده و پهلوان به جرم راه اندازی عزاداری ماه محرم بازداشت می شود. نادر ازطریق آشنایانی که دارد پرونده شلیک نصرت به مافوقش در خراسان را به جریان می اندازد. همزمان میرزا به قتل می رسد و نصرت به جرم قتل او زندانی می شود. پرونده نصرت به مراجع بالا ارجاع و حکم به تیرباران او داده می شود. پریدخت که نامه و تقاضای ملاقات خود را به نادرداده تا به دست نصرت برساند، وقتی جوابی از سوی نصرت دریافت نمی کند تقاضای طلاق غیابی خود را برای نصرت به زندان می فرستد و…
قربانی عشق
سامان مقدم کارگردان 39 ساله ای که اولین بار در سال 72 به عنوان دستیار مسعود کیمیایی در فیلم “ردپای گرگ” وارد دنیای سینم شد توانست با ساخت 5 فیلم، نام خود را بین کارگردانهای خوب سینما ثبت کند. “کافه ستاره”، “مکس”، “پارتی”، “سیاوش” و “صد سال به این سالها” فیلمهایی بوده که او کارگردانی کرده است. سامان مقدم سه فیلمنامه هم نوشته است: “صد سال به این سالها”، “پارتی” و “سیاوش”.
پریدخت دومین تجربه تلویزیونی او پس از سریال مناسبتی “همراز” محسوب می شود و سریالی تاریخی است که علاوه بر قصه جذابش، ستارههای زیادی را دور هم جمع کرده است. پریدخت را شاید بتوان سریال ستارهها دانست. لیلا حاتمی و علی مصفا زوجی که حالا بعد از سال ها دوری از تلویزیون دوباره آمدهاند. زوجی که آخرین بار در “کیف انگلیسی” ظاهر شدند و بعد علی مصفا کارگردان شد و لیلا حاتمی بازیگر در تنها فیلم بلند علی مصفا به نام “سیمای زنی در دوردست”.
سریال داستان زندگی پریدخت در سه مقطع تاریخی است: سال 1314 که اولین مقطع زندگی اوست. بعد پریدخت را در سال 1320 میبینیم، زمانی که رضاشاه تبعید میشود و محمدرضا جای او را میگیرد و بعد زندگی پریدخت را 14 سال بعد یعنی دوران بعد از کودتای 28 مرداد در سال 1334 پی میگیریم.
اما پریدخت سریالی مناسبتی مخصوص ماه محرم است، و اولین مشکل آن از محدودیت هایی ناشی می شود که خاص مجموعه هایی این چنینی است و بر کیفیت کار تأثیر منفی می گذارد. “پریدخت” قرار بوده تا به طور مستقیم به مفاهیم عاشورایی نپرداخته، بلکه در لایههای زیرین به این مفاهیم توجه دارد و نگاه ظریف و نقادانهای را به برخی ظاهربینیها تصویر کند. اما اصرار سازندگان پنهان آن- مسولان و سیاست گذاران تلویزیونی- سبب شده تا ما به ازای امروزی برای آن حادثه تاریخی تدارک دیده شود و از این رهگذر به برههای از تاریخ رژیم پهلوی پرداخته شود. چون همین آقایان نیز دریافته اند که دیگر دوران پرداختن مستقیم به موضوعات مذهبی سر آمده و مخاطب دیگر چنین رویکردهایی را برنمی تابد. بنابریان واقعه عاشورا و بحث آزادگی و در مقابل ظلم ایستادن و تفاوت ظاهری ظلم و ظالم در هر مقطع تاریخی تبدیل به پس زمینه پر رنگ ماجراهای عاشقانه دو برادر به یک دختر شده است.
اما همین امر نیز در زمانه ای که تشدید نظارت ها بر سریال های صدا و سیما شدت گرفته، از سوی تندروان مذهبی با خوش بینی پذیرفته نشده و می رود تا “پریدخت” را نیز به سرنوشت “ساعت شنی” دچار کند. چیزی که فعلاً مورد بحث ما نیست.[1]
با وجودی که چند قسمت بیشتر از سریال فرصت پخش نیافته، اما تا همین جای کار نشان می دهد که ساختمان و ساز و کار فیلمنامه آن قدرجذاب هست که هر مخاطبی را درگیرخود کند. اتفاقات و حوادث به صورت کاملا منطقی درکنارهم قرارگرفته اند. انگیزه و هدف هرشخصیت کاملا روشن و تعریف شده است. بنابراین مخاطب چه با شخصیت مثبت اثر و چه با شخصیت منفی آن همراه شده و همذات پنداری می کند. دیالوگ ها به خوبی نوشته شده و هر شخصیت متناسب با خلق و خو و محیط زندگی خود سخن می گوید. عنصر ایجاز در فیلمنامه رعایت شده و اطلاعات اضافی مخاطب را آزار نمی دهد.
مقدم با چیدن صحیح عوامل خود، مهارتش در کارگردانی را نشان داده و با استفاده از دکوپاژی ترکیبی وخطی متناسب با فضا وشخصیت های اثر به قاب بندی داستان می پردازد. وقتی مخاطب با پریدخت و خانه اومواجه می شود ریتم نماها نرم وبرش نماها بقدری هنرمندانه انجام شده است که دیگرنیازی به کلام گفتن ازسوی شخصیت نیست بلکه یک نگاه می تواند حاوی بسیاری سخن درمورد او باشد. درواقع مقدم درخانه پریدخت بیشتراز بازتاب های نوری سود می جوید تا بخشی ازدرونیات پریدخت را ازطریق سایه روشن ها به تصویرکشد.
دربخش بازیگری علاوه برانتخاب درست و بجای کارگردان، مخاطب شاهد بازی یکدست و جذابی ازسوی بازیگران اثراست. لیلا حاتمی درنقش “پریدخت” با یک بازی درون گرا و استفاده مناسب ازچشم هایش همراهی و تاثیر شگرفی بر تماشاگر می گذارد. علی مصفا درنقش “نادر” بازی متفاوتی نسبت به آثار گذشته اش خود به نمایش می گذارد. درواقع او با این انتخاب نقطه عطفی در کارنامه بازیگری خود رقم می زند.
کامبیز دیرباز نیز در نقش “نصرت” تلاشی در خور برای نشان دادن جوانی ساده و پاک دارد که در این امر تا حدود زیادی موفق است. البته دیرباز به دلیل ویژگی عمده بازی اش که درلحن او نهفته است و در بازی های پیشین او مخصوصاً شخصیت های متعلق به طبقه فرود دست جامعه آن را به خوبی به کار گرفته بود، دراینجا تمام سعی خود را برای کنترل لحن خود انجام داده است. مهرداد ضیایی درنقش دکتربازی بی نقصی ازخود ارائه می دهد ویژگی بازی او تسلط بر اعمالش است، شاید دلیل اصلی آن سابقه تئاتری این بازیگرباشد. اما داریوش ارجمند که ایفاگرنقش پهلوان است شمایل جدیدی ازخود ارائه نمی دهد و شباهت زیادی میان بازی او با آثارگذشته اش وجود دارد. شاید این بازیگربزرگ از این به بعد باید با وسواس بیشتری نقش هایش را انتخاب کند. در یک کلام؛ “پریدخت” داستان قربانی شدن عشقی است که به خوبی توسط مقدم به تصویرکشیده شده است.
پانوشت:
[1] در یکی از قسمتهای اولیه سریال “پریدخت»”؛ هنگام گفت و گوی دو شخصیت اصلی این سریال – کامبیز دیرباز و لیلا حاتمی – در میان گفت و گوی های آنها صدای شخصیت ها حذف و موسیقی جایگزین آنها شد. در حالی که سریال “پریدخت” قرار بوده تا توفیق مجموعه “شب دهم” [را که سعی در تلفیق ماجرایی عاشقانه با واقعه عاشورا داشت] کند. اتفاقی که اینک جزو خطوط قرمز برنامه سیما شده و نظرات مخالف و موافق زیادی بر انگیخته است.