ما هستیم، اما...

بیژن صف سری
بیژن صف سری

جنگ بد است، اما جمهوری اسلامی بدتر؛ این عصاره منطق طرفداران جنگ با ایران است. آنها می گویند این قبول که فشار تحریم ها کمر اقتصاد نظام حاکم بر ایران را شکسته، اما در نهایت هرگز نمی تواند عامل موثر در تمکین رژیم اسلامی از جامعه جهانی باشد، چرا که در تمام عمر و سی و چند ساله رژیم ایران، تحریم ها وجود داشته.یعنی هشت ماه پس از استقرار جمهوری اسلامی با تصرف سفارت آمریکا در تهران، اولین تحریم با توقیف دارایی های ایران از سوی آمریکا بر علیه نظام تازه به قدرت رسیده اسلامی آغاز شد و هر سال که گذشت با افزایش دامنه تحریم ها، دولتمردان انقلابی، آب دیده تر شدند و راه های مقابله با آن را یافتند؛ گاه با نشان دادن در باغ سبزبه دول طمعکار غرب، گاه با افتادن در آغوش دولت های قدرتمند جهان و تاثیر گذار درمجامع بین المللی، چون چین و روسیه و ایضا گاه با حمایت از تروریست ها و دولت های مخالف غرب، خاصه آمریکا. وتا امروزکه با لولویی بنام انرژی هسته ای، و سال ها مذاکره کردن بر سر توقف ساخت این مترسک ترسناک، جهانی را بر سر انگشت نگهداشته اند و باج می گیرند و باج می دهند.

اما بشنوید در آن سوی این بازار مکاره جنگ و اتش افروزی؛ گروهی با ظاهری صلح طلب و خیرخواه بشریت، خیمه ای دیگر بانام مخالفت با جنگ و حمایت از سیاست های تحریم بر پا ساخته اند که از قضا طرفداران بیشتر و مقبولیتی بیش از جنگ خواهان دارند، حرف های منطق پسند هم می زنند، و بر تحریم هایی که ملت را بیش از دولت و نظام نشانه گرفته و فقر و گرانی را در سفره بی نان ملت گذاشته است، می تازند و می گویند:

 مگر در دوران انقلاب، کارگران صنعت نفت، با اعتصاب خود، نفت این تنها مایه حیات و روزی رسان ملت را تحریم نکردند؟مگر در آن زمان برای تهیه یک پیت نفت از سحر تا بوق سگ در صف نمی ایستادید؟ چرا آن زمان کسی به کارگران اعتصابی نفت گله ای نکرد و همه دندان به جگر گرفته بودند؟ اما امروز با گرانی سکه و دلارو چند قلم کالا، همه بریده اید؟و الخ……الغرض این جماعت هم نسخه سکوت و تحمل فقر و گرانی را برای از پای در آوردن حاکمان زور گوی ایران برای ملت پیچیده اند و هر روز هم بر خیل طرفداران این فکر بکر اضافه می شود. ازجمله اخیرا بعد از مخالفت هشدار گونه وزیر خارجه فرانسه، نخست وزیر انگلیس هم به این گروه پیوسته و نسبت به عواقب جنگ با ایران به اسرائیل، یعنی رئیس آتش افروزان جنگ طلب هشدار داده و هم چون رئیس جمهور آمریکا، گفته تحریم ها موثر تر از جنگیدن با رژیم اسلامی ایران است و…..

 اما در این میان آنکه در جدال بین موافقان و مخالفان حمله به ایران، این کهنه دیار به اشغال در آمده از سوی ظالمان ، به نظاره ایستاده است، ما هستیم ؛ ما ایرانیانی که سرنوشت خود را به برنده این جدال سپرده ایم و عجبا که دراین کشمکش جهانی، گروهی به طرفداری از جنگ طلبان و گروهی نیز به حمایت از تحریم کنند گان، تقسیم شده ایم و عافیت را هم درتن دادن به برنده این جنگ زرگری می دانیم و بقول زنده یاد سعید نفیسی: خدواند ‏به ما ایرانیان همچون نیاکانمان ذوق مخصوصی برای تماشا کردن‏‎ ‎داده است و تا چند قرن دیگر هم ‏فرزندانمان هم سرگرم همین تماشا هستند چرا‎ ‎که وضع جغرافیایی ایران، کشور ما را بهترین تماشاخانه ‏جهان مبدل کرده است حال‎ ‎اگر تو نمی پسندی تغییر ده فضا را، ‎ ‎نه قضا را‎.‎

 بی گمان در چنین شرایطی که بیم حمله بیگانگان خواب از چشمان هر ایرانی وطن پرستی ربوده، انتظار عقلانیت از سوی دولتمردان و سران نظام که جز جنگ مفری برای بقای خود نمی بینند، از خوش باوری و ساده اندیشی است. می ماند ملت گرفتاری که از تنگنای معیشت جان به لب شده  و نسبت به روشنفکران و یا گروه های سیاسی مخالف نظام هم، به دلیل عملکرد این شوالیه های کاغذی، در طول سی سال گذشته به نا امیدی و بی اعتمادی رسیده است و اگرامروز از ساکنان این گستره تاریخی، چاره کار را خواسته باشید، بی درنگ با گفتن آن ضرب المثل معروف که “ دندان کرم خورده را باید کشید” تلویحا اشاره به تغییر نظام می کنند اما وقتی میگویی چگونه، خطرحمله بیگانگان را با صد دلیل و برهان یاد آور می شوند، مگر آنکه از سر عرق وطن پرستی از قبول یورش خارجی به سر زمین آبا اجدادی، طفره روند که آنگاه تحریم ها را کار ساز می دانند و میگویند عنقریب تحریم ها نظام را از درون فرو می ریزدو…، اما کمتر کسی است که جز این دوراه، راه سومی را نشان دهد.

 می گویند روزی محمد علیشاه در صاحبقرانیه به مصدق می گوید چون شما با آقا سید عبد الله بهبهانی مربوط هستید و او حرف شما را می خواند، آیا ممکن است میانه او را با من گرم کنید؟ مصدق می گوید شاه چه احتیاجی به ایشان دارد؟ شاه گفت، مگر نمی بینی عده ای دور ایشان جمع شده اند و امروز حرف او در سیاست موثر است. مصدق خنده ای می کند و می گوید، آسید عبدالله امروز دکانی باز کرده اند و در آن متاعی را می فروشند که به آن مشروطیت می گویند که از قضا مشتریان زیادی هم دارد، شما هم اگر چنین دکانی باز کنید من تردید ندارم که دکان ایشان تخته می شود و همه مشتریان ایشان در مقابل دکان شما صف می بندند. حال حکایت حال و روز ما است که برای ختم این غائله و پایان دادن به این کشمکش ها که بر سر هست و نیست و سرنوشت مردم این کهنه دیار به معامله نشسته اند، حاضر نیستیم که خود بر خیزیم و با برهم زدن همه معادلات بیگانگان، سرنوشت خود را رقم زنیم.از قضا وقتی این پرسش تاریخی را، هم با روشنفکر و هم با مردم کوچه و بازار مطرح می سازی که برادر جان تا به کی چشم انتظار منجی عالم و یا جامعه بین المللی و ایضا دول قدرتمند جهان برای آزادی وطن می مانی و خود بر نمیخیزی، می گویند تا اصحاب قدرت خارجی میل آزادی این بلاد کفر ستیز را نداشته باشند، بند گسستن از این دام محال است. حال باز بگوئیم ماهستیم.