رژیم جمهوری اسلامی نظامی سرکوبگر است که به “رضایت” مردم توجهی ندارد. در رأس آن فردی با زمامداری مادام العمر قرار گرفته که خود را “ولی” مردم قلمداد می کند. یعنی همه ی مردم “فرزندان نابالغ” این “پدر دانا” هستند که باید بر اساس تشخیص خود آنها را به سعادت برساند. بر مبنای همین دیدگاه سلطان علی خامنه ای مطابق “میل خودسرانه” ی خود حکومت می کند. همه ی ارکان نظام منتظر “منویات” اویند. یعنی قرار است او به جای همه تصمیم بگیرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که او برتر از دیگر ایرانیان باشد. به کدام دلیل می توان نشان داد که او بهتر از تک تک ایرانیان می تواند درباره ی سرنوشت آنان تصمیم گیری کند؟ خطاهای او، پیامدهای زیانباری برای تک تک شهروندان ایران زمین به دنبال داشته و خواهد داشت.ما نیازی به زمامدار مادام العمر نداریم. ما نیازی به رژیمی که به آرای مردم احترام نمی گذارد نداریم.
کشور ما ایران اینک در شرایط خطرناکی قرار گرفته است. در یک سو سلطان علی خامنه ای قرار دارد و در دیگر سو نتانیاهو ایستاده است. ما مجبور به انتخاب یکی از این دو نیستیم، ما به هر دوی آنها “نه” می گوئیم. زمامداران جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است که ما را سرکوب می کنند، اینک نتانیاهو ما را تهدید به بمباران می کند. ما به متجاوزی چون او نیز نه می گوئیم. به کدام دلیل اسرائیل حق دارد کشور ما و مردمش را بمباران کند؟ ما به خامنه ای و نتانیاهو پاسخ منفی می دهیم. ما مدافع ایران و مردمش هستیم. ایران و ایرانیان، مساوی با رژیم خودکامه ی حاکم بر آن نیستند. ایران و ایرانیان باید سالم و پایدار بمانند.ایرانیان صلح طلب به هیچ کشوری تجاوز نخواهند کرد و مخالف شعارهای فاقد منطق زمامداران جمهوری اسلامی هستند. اما به بمب های نتانیاهو هم نه می گویند. ما ایرانی هستیم، نه پیرو متجاوزان داخلی و خارجی. ما ایران را دوست داریم و هیچ دولتی حق ندارد ایران را ویرانه سازد و مردمش را با بمب نابود سازد.ایرانیان به دنبال آزادی و دموکراسی و حقوق بشرند، نه بمباران شدن ایران. باید ایرانی سالم و آباد وجود داشته باشد تا ایرانیان به دست خود رژیمی دموکراتیک در آن مستقر سازند.
یکم- تهدید به تهاجم نظامی و جدی بودن آن :طی روزهای گذشته یک بار دیگر تهدید نظامی ایران از سوی دولت اسرائیل در رأس خبرهای رسانه های جهانی قرار گرفت. ابتدأ نگاهی گذرا به این تهدید و واکنش دول غربی و روسیه و سازمان ملل بدان می اندازیم، تا بر این مبنا به میزان جدی بودن یا جدی نبودن آن دست یابیم.
شیمون پرز، رئیسجمهور اسرائیل، در 15/8/90 برای دومین بار از آنچه که “ نزدیک شدن جامعه ی جهانی به در پیش گرفتن گزینه ی نظامی در برابر ایران ” نامیده، سخن گفت. وی با یادآوری عملیات نظامی ناتو در لیبی، گفت که قدرتهای جهانی به همین ترتیب میتوانند در مورد اقدام علیه ایران تصمیم بگیرند. سخنان پرز- با هفتاد سال پیشینه ی زمامداری سیاسی- که از محتاط ترین دولتمردان اسرائیل است، قابل تأمل است.
در همین حال به گفته ی اندرو شاپیرو- دستیار وزیر خارجه ی آمریکا- “بزرگترین رزمایش مشترک دریایی تاریخ اسرائیل و آمریکا” در سال 2012 برگزار خواهد شد. او افزود که در این رزمایش با شرکت پنج هزار نفر از نیروی دریایی دو کشور، “دفاع در برابر موشکهای بالیستیک” تمرین خواهد شد[1].
جی کارنی- سخنگوی کاخ سفید- در 16/8/90 درباره ی پروژه ی هسته ای ایران گفت:“همانگونه که گفتم ما بر روی دیپلماسی متمرکز شدهایم، با این که در این شرایط هرگز هیچ گزینهای را از روی میز حذف نخواهیم کرد اما بیشتر توجه خود را به راه حل دیپلماتیک معطوف کردهایم”[2].
ویلیام هیگ وزیر امور خارجه بریتانیا در 23/8/90 گفته است که کشورش گزینه نظامی علیه برنامه هسته ای ایران را نادیده نخواهد گرفت[3].
تهدیدات مداوم اسرائیل و آمریکا منجر به واکنش روسای دیگر دول شد.
آلن ژوپه- وزیر خارجه ی فرانسه- در 15/8/90 و 17/8/90 دوبار مخالفت خود را با تهاجم نظامی به ایران اعلام کرد. او گفت:
“موضع فرانسه مشخص است: اگر لازم است تحریمها را تقویت کنیم، ما آمادهایم؛ اما فکر میکنم باید هر کاری از دستمان برمیآید انجام بدهیم تا از صدمات جبرانناپذیری که اقدام نظامی به بار میآورد پرهیز شود”[4].
او دوباره در 23/8/90 گفت که هر گونه: “مداخله ی نظامی، بدترین اقدام خواهد بود و ما را به ورطه ای غیرقابل مهار خواهد کشاند”[5].
گیدو وستروله- وزیر امور خارجهی آلمان- در 17/8/90 نسبت به یک حملهی نظامی احتمالی به ایران هشدار داد و گفت، بحثها دربارهی مداخلهی نظامی در ایران بیهوده است و حملهی نظامی به این کشور نتیجهای معکوس دارد. او اعلام کرد که اگر مناقشهی اتمی با ایران وخیمتر شود، تشدید تحریمها عاقلانهترین راه سیاسی ممکن است. وزیر خارجهی آلمان تاکید کرد که: “در هر صورت نمیتوان این خطر را پذیرفت که ایران خود را از نظر اتمی مسلح کند”. وی وضعیت کنونی را “ بسیار جدی ” توصیف کرد.او می افزاید که نباید بحث حملهی نظامی به ایران را به میان کشید. به گفتهی وزیر خارجهی آلمان، چنین مباحثی رهبران ایران را قویتر میکند و نه ضعیفتر[6]. وی مجدداً در 23/8/90 گوشزد کرد: “ما در مباحث مربوط به مداخله ی نظامی در ایران شرکت نخواهیم کرد.[7].
سرگئی لاوروف- وزیر خارجه ی روسیه- در 16/8/90 گفت که مسئله ی هستهای ایران “ راه حل نظامی ندارد “[8]. روز بعد رئیس جمهور این کشور- مدودف- گفت که تهدید حمله به ایران، “گفتاری به شدت خطرناک” است که پیامدی “ فاجعهبار ” خواهد داشت. او افزود:“این که اسرائیل یا دیگری آماده ی استفاده ی از زور علیه ایران یا کشوری دیگر در خاورمیانه باشد، سخنی به شدت خطرناک است”.چنین تهدیدهایی میتواند منجر به کشمکش بسیار بزرگی شود که پیامدهایش برای خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود[9]. روز بعد هم معاون وزیر خارجه ی روسیه اعلام کرد:که وضع تحریم های بیشتر علیه ایران، می تواند به معنای راهی برای تغییر رژیم در این کشور تعبیر شود. گنادی گاتیلو افزود: “چنین شیوه ای برای ما قابل قبول نیست، و روسیه قصد پیگیری چنین طرحی را ندارد”[10]. وزیر خارجه ی روسیه در 23/8/90 گفت که در گزارش تازه ی آژانس بین المللی انرژی اتمی هیچ نکته ی تازه ای در باره ی فعالیت های هسته ای ایران به چشم نمی خورد.در این گزارش هیچ دلیل تازه ای در مورد نظامی بودن فعالیت های هسته ای ایران وجود ندارد.به نظر می رسد هدف از این گزارش آماده سازی افکار عمومی برای تحمیل برخی تحریم های یکجانبه باشد[11].
دبیرکل سازمان ملل هم اعلام کرده است که مخالف تهاجم نظامی به ایران است[12].
لئون پانه تا- وزیر دفاع آمریکا- در 19/8/90 گفته است: حمله ی نظامی به مراکز اتمی ایران می تواند برنامه ی اتمی این کشور را فقط بین دو تا سه سال به تاخیر بیندازد. به گفته او، تمام پیامدهای احتمالی و ناخواسته ی اقدام نظامی علیه ایران باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد. وی بر خط مشی غیرنظامی و تحریم تاکید کرده و درباره ی حمله احتمالی به مراکز هسته ای ایران گفت: “این کار نه فقط امکان دارد که مانع از فعالیت های اتمی ایران نشود بلکه می تواند اثرات جدی بر منطقه و نیروهای ما در منطقه بگذارد”. او در ادامه می گوید:“مهم است که کشورهای جهان موضع واحدی اتخاذ کنند و تحریم های بیشتری علیه ایران در نظر بگیرند تا این که برای این کشور آشکار شود که اگر مواضع اتمی خود را تغییر ندهد هزینه ی سنگینی پرداخت خواهد کرد”.وزیر دفاع آمریکا تاکید کرد که ایالات متحده و اسرائیل دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای را “غیرقابل قبول” می دانند[13].
در این شرایط، میت رامنی، یکی از نامزدهای حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 آمریکا، در 19/8/90 طی مقاله ای در روزنامه ی وال استریت ژورنال نوشته است، در صورتی که در انتخابات پیروز شود،”برای جنگ با ایران” آماده خواهد شد. او در ادامه گفته است که از رویکرد دیپلماتیک “به همراه گزینه ی بسیار واقعی و بسیار معتبر نظامی” حمایت کرده و ناوگان دریایی را به خلیج فارس اعزام کرده و به برتری نظامی اسرائیل کمک خواهد کرد. رامنی نوشته است: “این اقدامات پیام صریحی به ایران ارسال میکند که ایالات متحده، هماهنگ با متحدان اقدام میکند،[و] هرگز به ایران اجازه ی دستیابی به سلاحهای هستهای را نخواهد داد”[14].
قرار است هفته ی آینده بنیامین نتانیاهو به کانادا سفر کند. وزیر دفاع کانادا اعلام کرده می خواهد از همتای اسرائیلی اش درباره ی حمله ی آن کشور به تأسیسات هسته ای ایران پرسش کند. وزیر دفاع کاناد می افزاید:“من فکر می کنم اهود باراک قادر خواهد بود چشم انداز روشنی از دیدگاه های دولت اسراییل ارایه کند که واکنش این کشور را نسبت به شواهدی که نشان می دهد ایران به شدت به دنبال توانایی های هسته ای است، تشریح خواهد کرد”[15].
اگر تهدیدات اسرائیل لفاظی صرف بود، چرا روسای کشورهای اروپایی و روسیه و دبیرکل سازمان ملل مکرراً به آن پاسخ گفته و با آن مخالفت کرده اند؟ با توجه به سوابق اسرائیل در حمله ی به تأسیسات هسته ای عراق و سوریه، دولت های اروپایی و روسیه و آمریکا و سازمان ملل، این تهدیدات را جدی به شمار می آورند.
اسرائیل همچنان به تبلیغات جهانی و بسیج دیگران علیه ایران ادامه می دهد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در 22/8/90 از همه ی دولت ها خواست برای متوقف کردن “مسابقه ایران برای تسلیح خود به جنگ افزار اتمی” درنگ نکند. به گفته ی او گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی “اتهامهای بسیاری از کشورهای جهان از جمله اسرائیل را تایید می کند که ایران بطور نظام مند بدنبال ساخت جنگ افزار هسته ای است.هر دولت مسئولیت پذیر دنیا باید نتایجی واضح [از این گزارش] بگیرد. جامعه ی بین الملل باید به موقع مسابقه ی ایران برای تسلیح خود به جنگ افزار اتمی را متوقف کند، مسابقه ای که صلح کل دنیا را به خطر می اندازد”[16].
اسرائیل به اقدامات خود علیه ایران ادامه می دهد و از زدن هیچ ضربه ای دریغ ندارد. یک روز پس از انفجار مهیب در پادگان سپاه پاسداران در غرب تهران،اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل با خرسندی از این حادثه، ابراز امیدواری کرد که ایران شاهد رویدادهای بیشتری از این دست باشد.او گفت:” من از حد و اندازه این انفجار اطلاعی ندارم؛ اما اگر این (رویدادها) افزایش یابد خوب است “[17]. جالب تر از همه این است که روزنامه های اسرائیل به نقل از مقامات اطلاعاتی دول غربی نوشته اند که این انفجار کار موساد بوده است[18].
اسرائیل پروژه ی دیگری را هم به طور همزمان پیش می برد. این پروژه چیزی جز “ تحریم های فلج کننده ” ی ایران نیست. آویگدور لیبرمن- وزیر امور خارجه اسرائیل- گفته است:بهترین اقدامی که می تواند جمهوری اسلامی ایران را وادار کند که به طور جدی بنشیند و به حرف گوش بدهد برقراری یک رشته “تحریم های فلج کننده” است. وی افزود که منظور از “تحریم های فلج کننده”، تحریم هایی است که بانک مرکزی و صنایع نفت و گاز ایران را هدف قرار دهد[19].
عمل به فرامین اسرائیل، یعنی نابودی مردم ایران. ده ها هزار تن در اثر این نوع تحریم های به اصلاح “فلج کننده” جان به جان آفرین خواهند سپرد.
بهتر است از مسأله ی هسته ای آغاز کنیم و رویکردهای گوناگون را بکاویم.
دوم- سابقه ی اتمی اسرائیل :در اینجا به طور گذرا به چند نکته اشاره خواهیم کرد.
“در سال 1955 پرزیدنت آیزنهاور به اسرائیل اولین رآکتور کوچک هسته ای اش را، در نهال سورک ( Nahal Sorek) داد. در 1964 فرانسه رآکتود اصلی اسرائیل را در صحرای نقب Naqab) ( برایش ساخت، که بسیار بزرگتر از رآکتور قبلی بود. در 1965 اسرائیل 200 پوند (معادل تقریبی 91 کیلوگرم) اورانیم درجه ی تسلیحاتی را از طریق جاسوسانش از کارخانه ی تجهیزات و مواد هسته ای در پنسیلوانیا ربود. در 1968 اسرائیل یک کشتی لیبیایی را به همراه 200 تن محموله کیک زردش در آب های آزاد بین المللی ربود. اسرائیل از اوایل 1970 دارای بمب های هسته ای بوده است. بر خلاف انکارهای رسمی آمریکا، گلدامیر، چهارمین نخست وزیر اسرائیل، بر اساس گزارش مجله تایم ( Time)، آماده ی استفاده از 13 بمب هسته ای علیه سوریه و مصر در سال 1973 بوده، و پس از آن که هنری کیسینجر بزرگترین محموله های اسلحه در تاریخ را از راه هوایی به اسرائیل فرستاد، از ارتکاب این قتل عام بازداشته شد. اسرائیل تا دهه ها با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی همکاری مداوم هسته ای داشته؛ همکاری ای که تنها پس از فروپاشی رژیم آپارتاید در سال 1994 خاتمه یافت.
از آن زمان تاکنون، کارشناسان تخمین زده اند که اسرائیل بیش از 400 سلاح هسته ای، از جمله سلاح های گرمایی هسته ای با برد مگاتن، و همچنین بمب نورتونی، سلاح های هسته ای تاکتیکی،…دارد. اسرائیل همچنین دارای سیستمهای ارسال موشکی ای با برد 11500 کیلومتر است، که محدوده ی بردش فراتر از ایران است. به علاوه، اسرائیل دارای زیردریایی هایی با توان حمله ی هسته ای و جنگنده های جتی با توان حمل محموله هسته ای است.
اسرائیل با پشتکار از دستیابی همسایگانش به رآکتورهای هسته ای حتی با مقاصد صلح آمیز جلوگیری کرده است. اسرائیل با نقض قوانین بین المللی رآکتور هسته ای اوسیراک Osirak) ( عراق را که فرانسه در حال ساختش بود، در یک حمله ی ناوارد- بدون تحریک- در سال 1981 بمباران کرد؛ و این در حالی است که این رآکتور، بر اساس اظهارات دولت های فرانسه و عراق، بنا بود که در راستای اهداف صلح آمیز علمی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین بنابر گزارشهای اطلاعاتی، اسرائیل چیزی را که گویا رآکتور هسته ای در دست ساخت کره شمالی در سوریه بود در سال 2007 بمباران کرد. موساد اسرائیل به ترور عده ای از دانشمندان هسته ای ایرانی، عراقی، و مصری ربط داده شده است. اسرائیل به خود داری از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای ادامه می دهد، و به اعضای سازمان بین المللی انرژی اتمی هم اجازه ی بازدید از رآکتور دیمونا را نمی دهد”[20].
اینها بخشی از سوابق هسته ای دولت اسرائیل است.
سوم- نگاه واقع گرایانه و اخلاقی به مسأله: برخی این مدعا را مطرح می سازند که سیاست قلمرو قدرت و توازن قواست، نه سخن پراکنی های ایده آلیستی، یا جای “نمایش تنزه طلبی اخلاقی”. به این آموزه در دو قلمرو بنگرید:
الف- در حوزه ی خاورمیانه :
واقعیت اول: اشغال سرزمین های فلسطینیان، اتمی بودن اسرائیل و محکومیت آن دولت توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل به جنایات جنگی یک واقعیت است.
واقعیت دوم: وقتی کشوری دارای سلاح اتمی است، کشورهای همسایه ی رقیب یا متعارض هم به دنبال دستیابی سلاح های اتمی خواهند رفت(مانند اتمی شدن پاکستان به تبع هند). اسرائیل دارای صدها بمب اتمی است. دیگران هم به دنبال این سلاح می روند. این هم یک واقعیت است.
واقعیت سوم: اسرائیل کشورهایی را که به دنبال تأسیسات اتمی بروند، بمباران می کند. عراق و سوریه دو شاهد مدعاست. اینک نوبت ایران رسیده است.
راه حل اول: پاک سازی خاورمیانه از سلاح های هسته ای و کشتار جمعی و تأمین امنیت همگان از طریق پیمان امنیت جمعی عادلانه.
راه حل دوم:راه حل اول ایده آلیستی و “نمایش تنزه طلبی اخلاقی” است.سیاست توازن قواست. اسرائیل که زیر بار خلع سلاح عمومی نمی رود. پس چه باید کرد؟ باید جلوی بقیه را گرفت؛باید به دولت های فاقد سلاح اتمی فشار آورد که دنبال این گونه سلاح ها نروند. به تعبیر دیگر، باید به جمهوری اسلامی فشار آورد که غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد تا مسأله حل شود. ایران مقصر است که در حال غنی سازی اورانیوم است. اگر اسرائیل ایران را بمباران کند، مقصر جمهوری اسلامی است. محق بودن اسرائیل به بمباران ایران، از لوازم منطقی این نظریه است.
ب- در حوزه ی داخلی ایران:
واقعیت اول:جمهوری اسلامی رژیمی قدرتمند است که به شدت مخالفانش را سرکوب کرده و می کند. همه ی منابع مالی را در دست گرفته است. سازمان های سرکوب گسترده و آموزش دیده ای دارد. به تعبیر دیگر، دارای “ توانایی ” و “ اراده ” ی سرکوب است.
واقعیت دوم: مخالفان رژیم فاقد قدرت هستند. نه منابع مالی مهمی در اختیار دارند، نه سازمان و تشکیلات موثری دارند، نه امکان فعالیت دارند، نه توانایی مقابله ی با این رژیم را دارند.
راه حل اول:مطابق ایده ی واقع گرایان معتقد به توازن قوا، باید همین وضع را پذیرفت. به جای فشار وارد آوردن بر طرف قدرتمند،یعنی رژیم جمهوری اسلامی، باید به مخالفانش فشار وارد آورد که دست به هیچ کاری نزنند. اگر بزنند و رژیم آنها را قتل عام کند، مقصر خودشان هستند، نه دولت متجاوز.
راه حل دوم:مخالفان باید مردم را از طریق سازمان یابی های متنوع و متکثر متشکل سازند. در گام بعد می بایست از طریق “بسیج اجتماعی” و “نافرمانی مدنی” رژیم را به پای میز مذاکره بکشانند تا گذار مسالمت آمیز از رژیم موجود به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر امکان پذیر شود. مخالفان باید آرمان گرا و اخلاقی باشند. آرمان اخلاقی آنان ایده هایی چون دموکراسی و حقوق بشر و عدالت خواهد بود.
راه حل سوم : تن دادن به واقعیت قدرتمند رژیم نارواست. زورمان هم به رژیم نمی رسد. پس می بایست به کمک دولت های خارجی این رژیم را سرنگون سازیم.
پرسش: چگونه برخی در قلمرو خاورمیانه واقع گرا هستند و در قلمرو ایران چنین نیستند؟ این یک بام و دو هوایی را چگونه موجه می سازند؟ از سوی دیگر، چگونه در قلمرو خاورمیانه مسأله را به سود طرف قدرتمند زورگو فیصله می دهند، اما در قلمرو ایران موضوع را به سود طرف فاقد قدرت می خواهند فیصله دهند؟
ج- نوبت داوری :
داوری بر مبنای توازن قوا : وقتی اصل در ایجاد توازن قواست، دولت های فاقد سلاح اتمی نیز به دنبال سلاح اتمی می روند تا توازن قوا ایجاد کنند. در چارچوب این منطق،نباید کار آنها را محکوم ساخت یا آنها را مقصر جلوه داد.
دولت اسرائیل کاملاً آگاه است که اگر روزی در آینده ی دور ایران به چنین امکانی دست یابد، فقط قادر به تولید یک بمب اتمی خواهد بود. بر اساس اجماع سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده در آخرین گزارش “ برآورد اطلاعاتی ملی ” آمریکا، ایران قبل از سال 2015 قادر به تولید اورانیوم غنی شده کافی برای تولید یک بمب هسته ای نخواهد بود. و این در حالی است که این گزارش قبل از تخریب بخش مهمی از توانایی غنی سازی ایران توسط ویروس کامپیوتری استاکس نت منتشر شده و همچنان هم مورد تجدید نظر قرار نگرفته است. اما به فرض فعلا محال، ایران با یک بمب چگونه می تواند با دویست بمب اتمی اسرائیل روبرو شود؟ تنها موردی که از بمب اتمی استفاده شد، فاجعه ی ناکازاکی و هیروشیما بود. دولت آمریکا وقتی از این سلاح استفاده کرد که مطمئن بود دشمنانش فاقد آنند و هیچ عکس العملی نخواهد دید. بعدها که دیگران هم به بمب اتمی دست یافتند، موازنه ی قوا ایجاد شد و دیگر هیچ کس از آن استفاده نکرد. پس چرا اسرائیل با اتمی شدن ایران یا دیگر کشورهای منطقه مخالف است؟ برای این که در آن صورت برتری استراتژیک اسرائیل به هم خواهد خورد و موازنه ی قوا ایجاد خواهد شد. در آن صورت تنها راه ممکن حل مسأله ی خاورمیانه از طریق گفت و گو و واگذاری لااقل بخشی از سرزمین های اشغالی است. احتمالا مساله اساسی این است.
دست یابی ایران به بمب اتمی مخالف منافع ملی ایران است
چرا؟ ایران در شرایط کنونی به لحاظ وسعت، نیروی نظامی، زیربناهای اقتصادی و تعداد جمعیت در موقعیت برتری قرار دارد. تمام کشورهای خلیج فارس فاقد توان رویارویی با ایران هستند. اما اگر ایران به بمب اتمی دست یابد، دیگران هم به دنبال آن خواهند رفت و وقتی آنان هم به بمب اتمی دست یابند،در آن وضعیت قدرت کشوری چون قطر هم با ایران برابر خواهد شد. مطالعات و تلاش های دن پلش (Dan Plesch) استاد دانشگاه سواس (SOAS) توانسته است در میان تمام کشور های خاورمیانه – به جز اسرائیل - اجماعی در مورد خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای ایجاد کند. اپوزیسیون دمکرات در ایران باید از این گرایش عمومی در منطقه دفاع کند.شعار اصلی دموکرات ها و عدالت طلبان: پاکسازی خاورمیانه از کلیه ی سلاح های اتمی و کشتار جمعی است، نه همراهی با تبعیض سازان از طریق زور.
گروهی این مدعا را مطرح می سازند که اگر جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست یابد، بقایش تضمین خواهد شد. این مدعا صد در صد کاذب است. بقای یک رژیم هیچ ارتباطی با بمب اتمی ندارد. هیچ دولتی آنقدر ابله نیست که با کاربرد سلاح هسته ای خود را در معرض ضربه اتمی متقابل قرار دهد. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دارای بزرگترین زرادخانه ی هسته ای بود. آیا این زرادخانه آن رژیم را نجات داد یا فروپاشید؟ اتفاقاً فروپاشی این رژیم با کمترین هزینه صورت گرفت.
داوری براساس اخلاق : سلاح های هسته ای و کشتار جمعی تنها کاری که می کنند، گرفتن جان آدمیان و هدر دادن منابع مالی ای است که باید صرف پیشرفت و برابری شود. این نوع سلاح ها به طور مطلق باید جمع آوری و نابود شوند. عاری سازی جهان از سلاح های اتمی و کشتار جمعی باید حداقل در دستور کار روشنفکران قرار گیرد و آنها با نظریه پردازی در این زمینه سیاست مداران را مجبور سازند تا به چنین سمت و سویی بروند.
چهارم- ایرانیان و گزارش آژانس : برخی می گویند سیاست یک بام و دو هوایی دول غربی نسبت به بمب های هسته ای اسرائیل و پروژه ی هسته ای ایران، و اعمال دولت اسرائیل به ما مربوط نیست. اما اگر حمله ای از جانب اسرائیل به ایران صورت بگیرد، مقصر ایران است، نه اسرائیل. اینها حاضر نیستند حمله ی اسرائیل به ایران را محکوم سازند. به گونه ای سخن می گویند و می نویسند که گویی اسرائیل مجاز به حمله ی به ایران است. جالب است که دول اروپایی و بسیاری از کشورها با نام به اسرائیل می گویند که حق ندارد به ایران حمله کند، اما گروهی به گونه ای ایدئولوژیک برای حمله ی اسرائیل به ایران بسترسازی نظری فراهم می آورند. یعنی حتی به اندازه ی دول اروپایی هم حاضر به دفاع از ایران نیستند.
ابتدأ ببینیم که مهمترین نکات گزارش آژانس که مبنای هیاهوی جدید است، چیست؟ نمی توان بدون استناد به گزارش آژانس سخن گفت. سه نکته ی تازه اینهاست:
یک- آژانس می گوید اسنادی بیش از هزار صفحه از یک کشور عضو دریافت کرده است در مورد فعالیت های هسته ایران. این اطلاعات با اطلاعات منابع دیگر از ده کشور عضو آژانس، مصاحبه ی با مقامات ایرانی و خارجی و منابع منتشر شده ی علنی مقایسه شده و اعتبار آنها به طور کلی تأیید شده است.
دو- فعالیت هایی که در زیر به آنها اشاره می شود تحت مدیریت یک ساختار منظم انجام می شده است. این فعالیت ها به طور عمده به قبل از سال 2003 مربوط است. توانایی آژانس برای شناخت فعالیت های ایران بعد از سال 2003 محدود تر است.
سه- در ضمیمه ی گزارش یک چارت سازمانی ترسیم شده(ص 5 ضمیمه) که براساس آن فعالیت های مطروحه در این گزارش تحت مدیریت وزارت دفاع ایران انجام می شده است.
چهار- اسناد مذکور به سه دسته فعالیت ها مربوط است.
الف- پروژه ی نمک سبز
ب- مواد انفجاری بسیار پر قدرت از جمله چاشنی های چند مرحله ای
ج- مهندسی مجدد محفظه ی موشک شهاب 3.
پروژه ی نمک سبز مربوط به تولید نوعی اورانیوم بوده است که بتوان آن را در مرکز دیگری غنی کرد. محصول این فرایند قرار بوده است که به فلزی تبدیل شود که در کلاهک جنگی موشکی که طرح آن مورد مطالعه قرار گرفته مورد استفاده قرار می گرفته است(صرفاً تحقیقاتی در این مورد انجام شده).
پنج- آژانس تا ماه مه 2008 قادر نبود ثابت کند که پروژه ی بزرگ تری که مطالعات نمک سبز بخشی از آن بود با مطالعات مربوط به کلاهک و خرج موشک مذکور در بند چهار مربوط است. اما مدتی بعد اسنادی به آژانس نشان داده شد که نشانگر مرتبط بودن این دو پروژه است و به این ترتیب بین مواد هسته ای و برنامه ی توسعه ی نوعی موشک ربطی پیدا شد.
شش- آژانس اطلاعاتی از کشورهای عضو دریافت کرده است که نشان می دهد مدیر این پروژه ها(آقای فخری زاده) نقش سازمانی خود را حفظ کرده و بعدها به ریاست دانشگاه مالک اشتر رسیده است. آژانس در این مورد نگرانی دارد چون بعضی از فعالیت های انجام شده بعد از سال 2003 به میزان زیادی می تواند به یک برنامه ی سلاح هسته ای مربوط باشد.
هفت- خرید وسایل و دانش مربوطه که می تواند کاربرد دوگانه داشته باشد توسط شرکت هایی انجام شده که با پروژه های مذکور مرتبط بوده اند.
هشت- آزمایش هایی برای تولید اورانیوم از ترکیبات فلوراید انجام شده است.
نه- بعضی از تأسیسات و مراکز هسته ای ایران که امروز تحت نظارت آژانس است، قبلاً ساخته شده و بعد از آن به آژانس اطلاع داده شده است که آژانس از راه های دیگری به وجود آنها پی برده بوده است(مثل مرکز فردو نزدیک قم).
ده- اسناد مربوط به تولید فلز اورانیوم از ترکیبات دیگر اورانیوم و طرح های فنی تبدیل فلز و قطعات کروی که در سلاح های اتمی به کار می رود، در اختیار یک شبکه ی مخفی خارجی بوده است که به لیبی هم اسنادی فروخته است. احتمال دارد این شبکه اسناد مشابه ای را به ایران هم داده باشد. یکی از اعضای این شبکه ی مخفی که آژانس با او مصاحبه کرده در سال 2007 گفته است که اطلاعاتی مربوط به طرح های فنی سلاح های انفجاری هسته ای به ایران هم داده شده است. آژانس نگران است که شاید ایران اطلاعات پیشرفته تری از آنچه که در سال 2004 به لیبی داده شده دریافت کرده باشد.
یازده- در این موارد لازم است که ایران شفافیت سازی کند(ص 8 ضمیمه ی گزارش).
دوازده- تولید چاشنی های انفجاری همزمان توسط ایران- اگر چه این وسیله کاربردهای غیر اتمی هم دارد- مایه ی نگرانی آژانس است.
سیزده- ایران باید در مورد اقداماتی که به انجام آزمایش های “هایدرو دینامیک” بر روی مواد انفجاری پر قدرت مربوط می شود توضیح دهد.
چهارده- آژمایش های مدل سازی کامپیوتری که دو کشور عضو آژانس ادعا می کنند در سال های 2008 و 2009 انجام شده مایل نگرانی خاص آژانس است. ایران باید در مورد این ادعاها با آژانس همکاری کند. این مدل های کامپیوتری مربوط به موشک های حامل کلاهک های هسته ای است. ایران صحت مدارک الکترونیکی مربوط به این آزمایش ها را رد کرده است.
این موارد مشکوک است، اما هیچ یک از این موارد نمی گویند که ایران برنامه ی هسته ای نظامی دارد. آنچه گفته می شود این است که موارد مبهم و مشکوکی وجود دارد که ایران آنها را توضیح نداده و در مواردی می تواند کاربردهای دوگانه هسته ای و نظامی داشته باشد.
در متن گزارش آمده است که طبق نامه هایی که بین رئیس آژانس و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران رد و بدل شده معاون دبیرکل آژانس به ایران دعوت شده تا در مورد این موارد مذاکره کند. رئیس آژانس این مذاکرات را به بعد از انتشار این گزارش موکول کرده است.
فرید زکریا- یکی از مدافعان پرو پا قرص لیبرال دموکراسی- طی مقاله ای ضمن مخالفت با حمله ی نظامی به ایران نوشته است که گزارش آژانس نه از عملکرد ایران، که از “اهداف” آن سخن گفته است. او می افزاید، با این که تمام گزارش را خوانده است، اما هنوز مطمئن نیست که هدف ایران چیست[21].
از سوی دیگر، دانیل جوینر استاد حقوق دانشگاه آلاباما آمریکا طی مقاله ای نوشته است که آژانس در نوشتن آخرین گزارشش از حدود اختیارات قانونی خودش تخطی کرده است. در ادامه افزوده است که این حرکت موجب آن شده که برخی از کشورها به این نتیجه برسند که آژانس از یک سازمان تکنیکی به یک نهاد سیاسی تبدیل شده است[22].
آیا ما به عنوان یک “ ایرانی ” و اپوزیسیون “ ملی “، نباید به اندازه ی آمریکائیان مدافع کشور خود باشیم؟ آخر چرا دقت نمی کنیم که پشت همه ی این داستان ها دولت اسرائیل قرار دارد؟ استیون زونس- استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا- طی مقاله ای ابراز نگرانی کرده است که کنگره ی امریکا تحت نفوذ کامل اسرائیل مشغول گذراندن لایحه ای است که بر اساس آن دیپلوماسی با ایران غیر قانونی شود[23].
اینها به کنار، کارشناسان هسته ای چه گفته اند؟ کارشنان بسیار معتبر مانند رابرت کلی بازرس آژانس در عراق و آشنا به پروند ه ی ایران و سرینسیونی کارشناس معتبر اتمی و کارشناسان دیگر در مورد گزارش آژانس می گویند که مدرک جدید و موثقی که دال بر تایید قطعی نظامی بودن برنامه ی هسته ای ایران باشد، در آن وجود ندارد[24]. سیرینسیونی به صراحت می گوید : به نظر نمی رسد هیج گونه شواهد ی دال بر وجود یک برنامه فوری برای ساختن یک کلاهک جنگی وجود داشته باشد. سوال این است که چرا شما به این نوع نظر های کارشناسان منتقد توجه نمی کنید؟
حال ببینید که گروهی از ایرانیان چگونه سخن گفته اند. می فرمایند:
ایران از قرارداد ان پی تی تخطی کرده و به معاهدات بین المللی بی اعتنایی کرده است. برنامه ی هسته ای ایران مخرب است.برنامه ی هسته ای ایران دارای وجوه نظامی است. انحراف برنامه ی هسته ای ایران به مسیر نظامی وارد مرحله ی تعیین کننده ای شده است. برنامه ی هسته ای ایران در مرکز اقدامات تنش زا قرار دارد. ایران کانون های بی ثبات ساز را در سطح منطقه و جهان تقویت می کند. ایران صلح ستیزی را در سپهر جهانی دنبال می کند.ایران شعله های جنگ محتمل را بر خواهد افروخت. ایران تهدیدی علیه صلح و ثبات جهانی به شمار می رود . باید با برنامه ی هسته ای مخرب ایران مقابله کرد. در مخالفت با جنگ باید ایران بحران ساز را هدف اصلی قرار داد.
1-4 - آژانس نگفته است که ایران از قرارداد ان پی تی تخطی کرده است . ایران در چارچوب “ان پی تی” عمل می کند. البرادعی زیر بار بیشتر از قرارداد ان پی تی نمی رفت، اما خواست اسرائیل فراتر از ان پی تی است. پس نزاع بر سر ان پی تی نیست. خواست اینها بازرسی از مکان هایی است که که خارج از ان پی تی است.
2-4- آژانس نگفته است که برنامه ی هسته ای ایران وارد مرحله ی نظامی تعیین کننده ای شده است . چگونه می توان به نام یک ایرانی چنین مدعیات بدون مدرکی را مطرح ساخت و کشور را در معرض تهاجم نظامی قرار داد؟ آیا از آژانس هم در این زمینه کارشناس ترند؟ آیا اطلاعاتی در این زمینه دارند که حتی آژانس هم فاقد آن است؟
3-4- آژانس نگفته است که ایران تهدیدی علیه صلح و ثبات جهانی به شمار می آید . براساس کدام شواهد و مدارک؟ ایران طی یکصد سال اخیر- حتی 33 سال اخیر- به هیچ کشوری حمله نکرده است. ایران از کدام “ توان ” برخوردار است که بتواند “صلح و ثبات جهانی” را تهدید کند؟ ببینید که بدون ارائه ی هیچ شاهد و مدرکی می نویسند که ایران کانون های بی ثبات ساز در سطح منطقه و جهان را تقویت می کند .
4-4- آژانس نگفته است که با برنامه هسته ای مخرب ایران باید مقابله کرد . کلیه ی دول غربی- از جمله دولت آمریکا- گفته اند که ایران حق دارد از انرژی صلح آمیز هسته ای استفاده کند. نزاع آنان بر سر این است که غنی سازی اورانیوم در داخل ایران صورت نگیرد،خواستی فراتر از ان پی تی.
5-4- کدام سیاستمدار خارجی گفته است که ایران با خطای محاسباتی خود شعله های جنگ محتمل را بر خواهد افروخت . پس تکیه گاه اصلی در مخالفت با جنگ باید بحران سازان داخل حکومت ایران را نشانه رود .
6-4- با ارائه ی کدام شواهد و مدارک به ضرس قاطع از “ وجوه نظامی ” پروژه ی هسته ای ایران سخن می گوئید و سپس فرمان صادر می کنید که ایران باید فوراً تمامی وجوه نظامی برنامه هسته ای اش را تعطیل کند . سپس می فرمائید که این مدعای فاقد دلیل باید به عنوان یکی از خواست های جنبش دموکراسی خواهی ایران مطرح شود.
7-4- می فرمایند: “به اعتقاد ما وظیفه ی نیروهای معتقد به دموکراسی و منافع ملی – سرزمینی ایران همسو کردن فشار های خارجی و مبارزات داخلی است.[ برخی دیدگاه ها] در نهایت منجر به جدایی کامل مسیر رویارویی جامعه جهانی از مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران می شود. ما مدافع حمایت سیاسی جامعه جهانی از مطالبات دموکراسی خواهانه در ایران هستیم”.
اولاً: ترور دانشمندان هسته ای، انفجار مقرهای نظامی و تأسیسات هسته ای ایران بخشی از “ فشار خارجی ” است. آیا شما معتقد هستید با این بخش از “ فشار خارجی ” نیز باید “ همسو ” شد؟
ثانیاً: اگر رژیم دربرابر “ فشارخارجی ” کوتاه آمد و با دولت های غربی به توافق رسید، چه چیزی عاید مخالفان مبلغ “همسویی” خواهد شد؟ برای برخی قدرت های منطقه ای و جهانی هدف اصلی این است که موازنه ی قوای منطقه به هم نخورد. اگر برتری اتمی و نظامی اسرائیل به موازنه ی قوا با کشورهای منطقه تبدیل نشود، از نظر آنان “خطر” مرتفع شده است. در این صورت وقوع این امر برای آنان که به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، چه دستاوردی حاصل خواهد شد؟
ثالثاً: گویی فرض بر این است که جمهوری اسلامی تسلیم “فشار خارجی” نخواهد شد. برخی “ گروه های سیاسی ” به آمریکا و اسرائیل پیام می فرستند که در صورت تهاجم نظامی به ایرارن برای سرنگونی رژیم، ما همراه شما خواهیم بود.
رابعاً: نمی توان فاقد “پایگاه اجتماعی” در ایران بود و از طریق “ همسویی ” با “ فشار خارجی ” آمریکا و اسرائیل خود را به آلترناتیو تبدیل کرد. این کار اگر هم شدنی باشد، معنایی جز کسب قدرت آسان از طریق قدرت خارجی نخواهد داشت.
خامساً: دموکراسی باید از دل جامعه ی ایران بجوشد. مبارزان اصلی آنهایی هستند که در درون ایران در حال مبارزه اند و “هزینه” می دهند، نه اکبر گنجی “نیویورک نشین”. “پایگاه اجتماعی” از آن مبارزان داخل کشور است.شاهد این مدعا این است که هر یک از مبارزان داخل کشور که مقیم خارج می شوند، به سرعت “اعتبار” پیشین خود را از دست می دهند.
پنجم- نتیجه : بدون تردید دولت اسرائیل رهبری حرکت ضد هسته ای ایران را در دست دارد.سارکوزی به اوباما می گوید که از دست نتانیاهوی دروغگو خسته شده ام و نمی خواهم او را ببینم. اوباما به او پاسخ می دهد که من باید چه بگویم که هر روز با او سر و کار دارم؟
آری نازی های جنایتکار فاجعه ی آشویتس را به وجود آوردند و یهودیان را قتل عام کردند. اهمیت آشویتس نزد یهودیان، مانند اهمیت عاشورا نزد شیعیان است.با دو تفاوت:اول- عاشورا واقعه ای متعلق به چهارده قرن پیش است، اما هنوز برخی از بازماندگان آشویتس زنده اند. دوم- به گفته ی شیعیان در عاشورا هفتاد و دو تن به شهادت رسیدند،اما به گفته ی یهودیان در آشویتس حدود شش میلیون یهودی قتل عام شدند. ایرانیان آشویتس را به عنوان “ جنایت علیه بشریت ” محکوم می سازند.
“یهودستیزی” مسأله ای “غربی/مسیحی” بوده است، نه ایرانی. ایرانی ها همیشه در طول تاریخ پناهگاه یهودیان بوده اند. ایرانی ها هیچ دشمنی با یهودیان ندارند. یهودیان یکی از ادیان ابراهیمی هستند و پیامبر گرامی اسلام خود را ادامه ی سنت یهود و مسیحیت معرفی کرده است. خدای ما، همان خدایی است که با حضرت موسی سخن گفته است(به معنای وحدت وجود عینی). یهودیان میراث گرانبهایی- در عرصه های گوناگون معرفتی- برای بشریت به ارمغان آورده اند.
نگاه ایرانیان به مسأله ی فلسطین نیز از موضع حقوق بشر است. ایرانیان از فلسطینیان فلسطینی تر نیستند. فلسطینیان باید درباره ی آینده ی خود تصمیم بگیرند. اما حقوق بشر امری جهانشمول است که نمی توان با آن یک بام و دو هوایی برخورد کرد. هر کس مدعی دفاع از حقوق بشر است، باید در عمل نشان دهد که میان ابنای بشر فرق نمی گذارد. در خصوص مسأله ی فلسطین “ ممکن ترین ” راه حل، طرح هیأت چهار جانبه ی آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل است که مطابق آن باید دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل تشکیل گردد. ایران و اسرائیل هم می توانند روابطی چون روابط ترکیه و اسرائیل داشته باشند . این کاملاً نادرست است که دولت های عربی با اسرائیل رابطه داشته باشند و ایران به جای آنها به نزاع با اسرائیل برخیزد.
اما ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی خود را با جبهه ی نتانیاهو هماهنگ نخواهند کرد. مخالفان اصلی رژیم همان ها هستند که در داخل ایران در حال مبارزه ی با رژیم هستند. هزینه داده های داخل کشور هیچ گاه خود را با جبهه ای که در رأس آن نتانیاهو قرار دارد هماهنگ نخواهند کرد. راه مبارزان دموکرات ایران زمین، اگر چه در مقابل رژیم جمهوری اسلامی است،اما راهی نیست که به نتانیاهو ختم شود. اسرائیل دارای صدها بمب اتمی حق ندارد درباره ی کشور فاقد بمب اتمی سخن پراکنی کند، چه رسد به تهدید به بمباران ایران. ایرانیان هیچ گاه در کنار اشغالگران و متجاوزان قرار نخواهند گرفت[25].
نمی توان یک بام و دو هوایی بود. در مورد سلاح های هسته ای، آیا اساسا با این نوع سلاح های کشتار کشتار جمعی مخالف هستیم یا فقط با مسلح شدن ایران به آن مخالفیم ؟ یک بام و دو هوایی ها باید به روشنی توضیح دهند که آیا با خاورمیانه ی عاری از سلاح های هسته ای موافقند یا نه؟ کدام کشور منطقه است که با این ایده از اساس مخالف است؟ آیا شما با استدلال اسرائیل که باید انحصار سلاح هسته ای در منطقه را در دست داشته باشد، باید برتری کیفی در سلاح های غیر هسته ای بر بقیه ی کشور های منطقه داشته باشد، باید سرزمین هایی را که با جنگ اشغال کرده هم چنان حفظ کند، و برای عدم تغییر این وضع هم می خواهد ایران را درگیر جنگ با آمریکا کند تا اساس قدرت ایران به عنوان کشور- مستقل از رژیم حاکم بر آن- تضعیف شود، موافقید یا مخالف؟
آیا به نظر شما خاورمیانه ای که یک ایران “شکست خورده” و “تضعیف شده” در برابر تسلط عربستان سعودی بر منطقه ی خلیج فارس، و تسلط نظامی آمریکا و اسرائیل بر کل منطقه، قرار بگیرد جای مناسبی برای رشد دموکراسی است؟ آیا در دو دهه ی گذشته که همین نیروها کم و بیش بر منطقه مسلط بوده اند در افغانستان و پاکستان دموکراسی رشد کرده است؟ در عربستان سعودی که به شدت با “فشار جهانی” همراه است بعد از سالها بحث و جدل ممکن است به زن ها اجازه دهند که رانندگی کنند!آیا منطقه ای که چنین کشوری قدرت اصلی آن باشد دموکراتیک خواهد شد؟
ما، برای دفاع از انسان ها و دفاع از طبیعت، باید نه تنها با سلاح های اتمی، بلکه با نیروگاه های هسته ای هم مخالفت کنیم. ما از موضع “ روشنفکر قلمرو عمومی ” سخن می گوئیم، نه از موضع “ فعال سیاسی ” حزبی/سازمانی جویای قدرت سیاسی. اولی هیچ گاه به دنبال پست های حکومتی نمی رود، اما دومی به طور طبیعی به دنبال قدرت سیاسی است. “ گروه های سیاسی ” که به دنبال سرنگونی رژیم و جایگزین شدن آنند، به دو شیوه می توانند به این مقصود دست یابند.اول، مبارزه ی داخلی با رژیم و رسیدن به قدرت از طریق فرایند دموکراتیک؛ دوم، از طریق دولت های خارجی.
حنیف نژاد هیچ گاه حاضر نبود که “اسرار نظامی” ایران زمان شاه را در اختیار آمریکا و شوروی و عراق قرار دهد، اما طی سه دهه ی اخیر سازمان مجاهدین خلق این کار را به طور علنی و با افتخار تمام انجام داده و می دهد. حنیف نژاد هیچ گاه حاضر نبود در کنار دشمن متجاوز به ایران در یک جبهه بجنگد، اما سازمان مجاهدین خلق در کنار ارتش صدام به نظامیان ایران حمله کرده و مطابق مدعای خودشان ده ها هزار تن از آنان را کشته است. حنیف نژاد هیچ گاه حاضر نبود از طریق قدرت خارجی و تشویق آنان به حمله ی نظامی به کشور به قدرت سیاسی دست یابد،اما سازمان مجاهدین خلق سال هاست که این رویه را پیش گرفته است. بهشت آنان “شهر اشرف” است. “رهبر دائمی” و “رئیس جمهور دائمی” هم دارند. آیا از این راه می خواهیم به “ نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر ” دست یابیم. به سازمان مجاهدین خلق باید به عنوان درس عبرت نگریست. شاید کسانی بخواهند همین “راه” را بروند، اما به گمان من این “راه” به دموکراسی و حقوق بشر ختم نمی شود. فقط همین.
پاورقی ها:
1- رجوع شود به لینک:
2- رجوع شود به لینک:http://www.dw-world.de/dw/article/0,,15516715,00.html
3- رجوع شود به لینک:
http://www.voanews.com/persian/news/iran-uk-2011-11-14-133796733.html
4- رجوع شود به لینک:
http://www.radiofarda.com/content/f12_france_opposses_strike_on_iran_says_minister/24384400.html
5- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111114_l26_iran_eu_sanctions_military.shtml
6- رجوع شود به لینک: http://www.dw-world.de/dw/article/0,,15517859,00.html
7- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111114_l26_iran_eu_nuclear_sanctions.shtml
8- رجوع شود به لینک:
http://www.radiofarda.com/content/f12_russia_says_attacking_iran_is_a_serious_mistake/24383539.html
9- رجوع شود به لینک:
10- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/11/111109_l08_russia_rules_out_iran_sanctions.shtml
11- رجوع شود به لینک:
http://www.radiofarda.com/archive/news/20111114/143/143.html?id=24390713
12 و 13- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111110_ll_iran_nuke_ban.shtml
14- رجوع شود به لینک:
http://www.radiofarda.com/content/o2_us_defense_cautions_on_iran_strike/24387429.html
15- رجوع شود به لینک:
http://www.voanews.com/persian/news/Iran_CanadaIsrael-2011-14-11-133814183.html
16- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/11/111113_ll_israel_iran_nuclear.shtml
17- رجوع شود به لینک:
http://www.radiofarda.com/content/f8_israel_hails_deadly_blast_in_iran/24389901.html
18- رجوع شود به مقاله ی هارتص در لینک:
همچنین بنگرید به لینک زیر:
19- رجوع شود به لینک:
http://www.voanews.com/persian/news/Israel_Iran-2011-11-09-133519133.html
20- رجوع شود به مقاله ی جوزف مسد، استادیار تاریخ روشنفکری و سیاست مدرن عرب در دانشگاه کلمبیا، در لینک زیر:
http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2011/11/2011111075527560230.html
21- رجوع شود به لینک:
http://globalpublicsquare.blogs.cnn.com/2011/11/13/zakaria-dont-rush-to-war-with-iran/
22- رجوع شود به لینک: http://jurist.org/forum/2011/11/dan-joyner-iaea-report.php
23- رجوع شود به لینک:
http://www.huffingtonpost.com/stephen-zunes/iran-threat-reduction-act-_b_1090132.html
24- رجوع شود به دو لینک زیر:
http://www.lobelog.com/joseph-cirincione-iaea-report-shows-iran-has-not-made-decision-to-go-nuclear/
http://www.lobelog.com/former-iaea-inspector-misleading-iaea-report-proves-nothing/
25- در مقاله ی “ همراهی با اسرائیل؟!؟! “، وجوه دیگری از این مدعا توضیح داده شده است. رجوع شود به لینک: http://news.gooya.com/politics/archives/2011/11/131255.php