صفحهی بیستم از کتاب متفکران روس، نوشتهی آیزایا برلین و ترجمهی نجف دریابندری:
«… لیبرالها، این پروتستانهای سیاسی، به نوبهی خود به صورت ترسوترین محافظهکاران در آمدند؛ اینها در پس منشورها و قانونهای اصلاحشده شبح سوسیالیسم را دیدهاند و از ترس رنگ از رویشان پریده است؛ و این شگفتانگیز هم نیست، زیرا که اینها… چیزی ندارند که از دست بدهند. چیزی که از برای آن بترسند. ولی ما روسها اصلا در این وضع نیستیم. رفتار ما در امور اجتماعی بسیار سهل و سادهتر است.
لیبرالها از آن میترسند که آزادیشان را از دست بدهند – ما اصلا آزادی نداریم؛ آنها از دخالت دولت در امور صنعت نگرانند – در مورد ما، دولت به هر حال در همهی امور دخالت میکند؛ آنها میترسند حقوق شخصیشان را از دست بدهند – ما هنوز این حقوق را به دست نیاوردهایم.
تضادهای شدید زندگی ما که هنوز سر و سامانی نگرفته است، نبودن ثبات در همهی مفاهیم قانونی و حکومتی ما، از یک طرف استبداد مطلق و نظام سرفداری و نظامی گری را ممکن میسازد و از طرف دیگر شرایطی فراهم میکند که در آن برداشتن قدمهای انقلابی مانند قدمهای پطر اول و الکساندر دوم کمتر دشوار است. برای کسی که در یک اتاق اجارهای زندگی میکند اسبابکشی بسیار آسانتر است تا کسی که خانهای از خود ندارد.
اروپا دارد غرق میشود زیرا که نمیتواند بار خود را به دریا بریزد – همان گنجهای بیحد و حسابی که در سفرهای دور و دراز و خطرناک به چنگ آورده است. در مورد ما، اینبار چیزی جز وزنههای مصنوعی نیست؛ همه را به دریا میریزیم و سپس با بادبان برافراشته به سوی دریای آزاد میرویم؛ ما با قدرت تمام وارد تاریخ میشویم، آن هم درست در لحظهای که همهی احزاب سیاسی دارند از میدان بیرون میروند و با امید یا نومیدی به ابرهای طوفانزای انقلاب اقتصادی اشاره میکنند…»
مقدمهای بر متفکران روس
عنوان «متفکران روس» برای این کتاب، عنوانی است غلطانداز چرا که انتظار میرود خواننده برخوردی از جنس تاریخ فلسفه با کتاب داشته باشد، حال آنکه این کتاب هیچ شباهتی به تاریخ فلسفه ندارد، بلکه گشت و گذار آزادی است در فضای فرهنگی روسیه در نیمهی دوم قرن نوزدهم، که دوران شکوفایی ادبیات روسی و آن تحولات بسیار شورانگیز اندیشهی اجتماعی در سرزمین روسیه است که زمینهی انقلاب را فراهم ساختند. در حقیقت نویسندهی کتاب یکی از بنیانگذاران رشتهی کمابیش تازهای است که خود او آن را «تاریخ اندیشهها» مینامد، و هنوز در محافل فلسفهی «آکادمیک: چنان که باید به رسمیت شناخته نشده است، هرچند اکنون بسیاری کسان این را میپذیرند که بررسی آثار ادبی و راه و رسمهای اندیشهی اجتماعی و سیاسی هر دورهای، وضع و حال انسان آن دوره را بهتر و روشنتر از بررسی مکاتب فلسفهی رسمی آن دوره آشکار میکند. شاید بهترین نمونهی این معنی جریان رشد و تحول ادبیات و اندیشه در روسیهی قرن نوزدهم باشد؛ زیرا که هرگز مجال پا گرفتن مکاتب فلسفهی اصیل بومی را فراهم نساخت، و فعالیت فکری در خطوط کلیاش چیزی جز جریان جذب و دفع اشکال گوناگون فلسفهی اروپایی نبود. ولی در عین حال این اندیشهای غربی همین که در خاک روسیه کاشته میشدند، به سرعت غریبی رشد میکردند و آثار عملی و آشکار در زندگی اجتماعی و سیاسی به بار میآوردند. در هر حال «متفکران روس» نامی است که خود نویسنده – و نه مترجم- با کمی آسانگیری روی این کتاب گذاشته است.
متفکران روس مجموعه مقالاتی است که آیزایا برلین در مدتی نزدیک به سی سال (۱۹۴۸ تا ۱۹۷۵) در یکی از زمینههای کار خود – اندیشه و ادبیات روسی – نوششته است. به همین دلیل این کتاب را نمیتوان یک بررسی پیوسته و منتظم از موضوع بحث به شمار آورد. برخی از برجستهترین چهرههای این دوره – مثلا گوگول و داستایفسکی – مطرح میشوند و نویسنده هر بار از زاویهی دیگری دربارهی آنها سخن میگوید، و طبعا پارهای از مطالب خود را تکرار میکند. اصولا چون پارهای از این مقالات در اصل به صورت سخنرانی ایراد شدهاند، ایجاز را نمیتوان یکی از مشخصات آن به شمار آورد. اما این شیوهی کار امتیازات خاص خود را هم به بار آورده است: اگر نویسنده همهی جوانب دوران مورد بحث خود را پیش نمیکشد این قدر هست که آنچه را پیش میکشد، با احاطه و باریکبینی شگرفی میشکافد، و میتواند فضا را گرم و چهرهها را زنده ترسیم کند.
آیزایا برلین در اوایل قرن در شهر پتروگراد به دنیا آمد و در جریان انقلاب روسیه هنگامی که در حدود ده سال داشت، به همراه خانواده به انگلستان مهاجرت کرد. در واقع برلین متفکر و نویسندهای است در سنت آزاداندیشی انگلیسی که زبان روسی زبان مادری اوست. دلبستگی شدید او به ادبیات روسی و دریافت عمیقش از آن از این مسئله سرچشمه میگیرد. نخستین اثر برلین، «کارل مارکس» نام دارد که خودش آن را نوعی «زندگینامهی فکری» مینامد. آثار بعدی او عبارتند از؛ «عصر روشناندیشی»، «چهار مقاله دربارهی آزادی»، «ویکو و هردر»، مجموعه مقالات و سخنرانیهایش در چهار جلد به نامهای «متفکران روس»، «مفاهیم و مقولات»، «بر خلاف جریان» و «برداشتهای شخصی». برلین برخی از آثار ادبیات روس را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است، از جمله «نخستین عشق» نوشتهی ایوان تورگینف.
آثار برلین را نمیتوان همچون خشتهای یک بنای فلسفی مشخص در نظر گرفت؛ کار او بیشتر شرح و انتقاد فلسفه بوده است تا بنا کردن یک فلسفهی خاص، ولی در هر حال امروز در جهان انگلیسی زبان او را صاحب یکی از قویترین اذهان این عصر و نویسندهی یکی از شیواترین نمونههای نثر انگلیسی میشناسند.
دیدگاه برلین در تحلیلهای فلسفیاش دیدگاه «کثرت» است، مسئلهای که همیشه مد نظر اوست و او بارها آن را از زوایای گوناگون بررسی کرده است. این دیدگاه میگوید ارزشهای مطلق انسانی ضرورتا با یکدیگر سازگار نیستند، یا در واقع هیچ ارزشی مطلق نیست. از این دیدگاه، جهان هستی و منظومهی ارزشهای انسانی از پارههای پراکندهای تشکیل میشود که از یک جنس نیستند، وحدت اساسی ندارند، از قانون کلی پیروی نمیکنند و بنا بر این در تحلیل آخر در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند و این است که انسان در بزنگاههای زندگی میماند؛ زندگی اخلاقی انسان مستلزم گزینش های دردناک است زیرا که انسان برای تمیز خوب از بد و درست از نادرست یک معیار کلی در دست ندارد.