اسلام رحمانی، اسلام خامنه ای

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

حمله ی آشکار و شدید آقای خامنه ای در مراسم ضیافت الله رمضان به آن گروه از مسلمانان ایران و مسوولان سابق و کنونی جمهوری اسلامی که از “اسلام رحمانی” سخن به میان آورده و می آورند و طرفدار “لیبرالیزم غربی” و “ارزش های آمریکایی” خواندن آن ها بار دیگر ثابت کرد که گام برداشتن به سوی اتخاذ سیاست خوش بینانه “تعامل داخلی” و بکارگیری برنامه ی خوش خیالانه ی “وفاق ملی” به صورت یک جانبه، در شرایط کنونی نه اثری دارد و نه ثمری خواهد بخشید.

سخنان بغض آلود و برآمده از روی خشم رهبری که خود نشانگر چرائی تداوم حبس ها و حصرهای پس از انتخابات خرداد ۸۸ است و همچنین بیانگر علت العلل در حبس خانگی نگاه داشتن رهبران جنبش سبز( بانو رهنورد، میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی) و زندانی کردن مستمر فعالان سیاسی، کنشگران اجتماعی، روزنامه نگاران، استادان دانشگاه و دانشجویان و در کنار آن بازداشت مداوم زندانیان عقیدتی از جمله دراویش، نوکیشان مسیحی، بهائیان و…

 آیت الله خامنه ای در ضیافت افطار گروهی از دانشجویان برگزیده و دست چین شده، این پرسش بنیانی را مطرح کرد: “اصطلاح اسلام رحمانی که این روزها رایج شده است از ترکیب دو کلمه زیبا بوجود آمده اما معنای واقعی آن چیست؟ آیا منظور این است که برخلاف قرآن که انسانها را به مؤمن، کافر، دشمن و دوست تقسیم می کند باید با همه انسانها، صرفاً با رحمت برخورد کرد؟ و با کسانی که با اسلام و ملت ایران دشمنی می کنند، بر خلاف فرمان پروردگار با محبت، مودّت و مَعدلَت رفتار کرد؟”

 وی همانجا پاسخ از قبل آماده شده اش را برای توجیه عملکرد گذشته در حمایت آشکار از دولت احمدی نژاد و کوبیدن مخالفان سیاسی خویش ارائه داد: “آیا اصطلاح اسلام رحمانی، نشأت گرفته از لیبرالیزم غربی است؟ اگر اینگونه باشد این اصطلاح، نه اسلامی است و نه حتی رحمانی و عاطفی، چرا که زیربنای لیبرالیزم یعنی تفکر اومانیستی براساس نفی پروردگار و معنویت شکل گرفته است”.

 این تفکر نشان می دهد که از این پس باید در قاموس دینی و فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی، در کنار “اسلام رحمانی”، عبارت “اسلام خامنه ای” ( اسلام واقعی) را قرار داد که برآمده از نوع خاص “خودی” و “غیرخودی” کردن جامعه است و خط کشی جهت دار میان آحاد ملت ایران، آن هم تنها بسته به میزان اطاعات از “ولایت مطلقه فقیه” و آمال و آرزوهای رهبری.

 بر اساس این سیاست تفکیک جمعیتی و دشمن شناسی، از این پس باید کلمات کلیدی “رحمان” و “رحیم”- نقش بسته در ابتدای تمام سوره های قران کریم به جز سوره توبه - را کنار گذارد و همه خشم شد و انتقام!

 حتی آن گاه که سخن از “اشدا علی الکفار” و “رحما بینهم” به میان می آید، باز باید تقسیم بندی های جدیدی چون مسلمان و غیرمسلمان ( هر چند معتقد به وحدانیت پروردگار) قائل شد و در میان مسلمانان نیز تنها شیعیان را برگزید و از دل شیعیان هم فقط طرفداران ولایت مطلقه فقیه را انتخاب کرد و از بین آن ها نیز ذوب شدگان در ولی فقیه عصر را دست چین کرد و در نهایت همه ی عالم و آدم را خلاصه کرد در”هواداران سینه چاک آیت الله خامنه ای”!

 لابد اگر از این به بعد کسی به تفسیر “رحما بینهم” بپردازد و بر اساس آن از “تعامل داخلی” و “وفاق ملی”، سخن به میان آورد؛ از “محبت، مودّت و مَعدلَت” حرف بزند و خواستار کنار گذارده شدن “کینه و قهر، قلع و قمع، ظلم و ستم و بگیر و ببند، و در نهایت حبس و حصر” در ایران شود، بر اساس این قرائت “اسلام رحمانی” را بد تفسیر و “ارزش های آمریکایی ” را تبلیغ کرده است. درنتیجه می توان او را به دلیل “تبلیغ علیه نظام” و “توهیت به رهبری” دستگیر کرد و مجرم امنیتی خواند و بدون وکیل منتخب به حبس های طویل المدت محکوم و به نقاط دور افتاده تبعید کرد، چون “اگر اصطلاح اسلام رحمانی به اینگونه مسائل اشاره دارد صددرصد غلط است و ربطی به اسلام واقعی ندارد”!

 البته این سخن تنها طرح موضوع و مقدمه ای بود برای باز شدن بحث “اسلام رحمانی” در جامعه، به ویژه از جانب فقها، علمای اسلام، قران پژوهان، اندیشمندان، طلاب و…، و تبیین تفاوت های آن با “اسلام واقعی” از منظر رهبری و به زبان امروزی “اسلام خامنه ای”.