سیاسیون ایران و وزنه عملگرایی

آرش حسینی پژوه
آرش حسینی پژوه

آنچه که این روزها در فضاهای عمومی و غیر عمومی جریان دارد، نشان دهنده وجود سه رویکرد مختلف در میان منتقدین و یا مخالفین جمهوری اسلامی است.

 

رویکرد اول:

 نگاهی است که حرکت اصلاح طلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم را کمی افراطی قلمداد می‌کنند و معتقد هستند راهی که جنبش سبز رفته است بسیاری از نیروها را از بدنه تاثیرگذاری حاکمیت دور کرده است و عملاً امکان واکنش مؤثر سیاسی را از این بدنه گرفته است. در نتیجه به طور مستقل و البته با استفاده از عدم اعلام تحریم عمومی از سوی چهره‌های اصلی اصلاح طلبان، وارد انتخابات مجلس شده‌اند و همچنان اصلاح طلبی را از دریچه انتخابات ارزیابی می‌کنند.

 

رویکرد دوم:

 نگاهی که کاملاً در تضاد با نگاه اول است؛ افرادی که به این صورت آینده را نگاه می‌کنند عموماً از خط منتقد عبور کرده و تبدیل به مخالفین جمهوری اسلامی شده‌اند و در همین راستا قدم برمی‌دارند. این گروه‌ها که معتقد هستند جنبش سبز نتوانسته است در داخل کشور مردم را سازماندهی کند و نیروی مؤثری برای تغییر شرایط مهیا کند، این روزها چشم به بیرون از مرزهای ایران دوخته‌اند و با حمایت‌های آشکار و پنهان از سیاست‌های غرب در مقابل ایران امیدوارند اعمال فشارها از سوی دولت‌های خارجی حاکمیت را به بن‌بستی بکشاند که اجباراً تن به خواست مخالفین داخلی دهد و با نرمش در مقابل غرب دریچه‌هایی را در داخل بگشایند. در میان این نیروها تعداد اندکی هم معتقد هستند که در صورتی که جمهوری اسلامی تن به خواست غربی‌ها ندهد حمله نظامی و دخالت نظامی هم می‌تواند راه گشا باشد، اما باید حتماً اشاره کرد که برخلاف تبلیغاتی که مخالفین این نگاه این روزها علیه آنها به کار می‌برند، در.اقع اکثریت این گروه از عدم نرمش حاکمیت در مقابل غرب استقبال نمی‌کنند و مشتاق حمله و یا دخالت نظامی نیستند.

 

رویکرد سوم:

نگاهی که در نهی نگاه اول و دوم است؛ گروهی که در افکار عمومی دست بالا را دارند و بیشترین تاثیرگذاری را در فضای مجازی و میان رسانه‌ها دارند، اما این دست بالا داشتن به علت عدم برنامه ریزی مشخص این نیروها چندان وزنه‌ پرباری برای این گروه‌ها در مقابل دو گروه ذکر شده دیگر به دنبال ندارد. عمده حامیان این گروه اصلاح طلبان دیروز هستند که امروز در مقابل واژه اصلاح طلبی و تفسیرش متحد نیستند، تعدادی از آنها اصلاحات را تمام شده می‌دانند و تعدادی دیگر هنوز امید به اصلاح دارند، این افراد در مقابل واژه انقلاب و براندازی هم دچار همین اختلاف نظر هستند، همین اختلاف به ظاهر کوچک و در عمل بزرگ باعث شده است تا نتوان برنامه، اهداف و حتی عملکردی واحد از این گروه‌ها دید.

توضیح دقیق نوع نگرش این سه گروه موضوع بحث این یادداشت نیست که به وفور در رسانه های فارسی زبان در دسترس است. مسئله نقش آنها در آینده کوتاه مدت و بلند مدت ایران است. دو گروه اول جدای از نوع نگاهشان به مسائل ایران و ناحق و با به حق بودنشان، دارای برنامه‌ای عملی برای پیشبرد اهداف خود هستند، عده‌ای از روزنه‌های قانونی و موجود در جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف خود و عده‌ای دیگر از امکاناتی که در خارج از ایران در اختیار دارند برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند.

اما گروه سوم را که می توان “شورای هماهنگی راه سبز امید” را فرمانده و یا نماینده آنها نامید، در حقیقت از هیچ کدام از امکان‌های موجود استفاده نمی‌کنند، نه از روزنه‌های موجود در جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند و نه دل به ابزارهای موجود در خارج از کشور بسته اند. عمده توجه این نیروها به حضور مردم و قدرت مردم در تغییر شرایط موجود است.

نگاه به مردم برای ایجاد تغییر فی نفسه امری مثبت و قابل ستایش است، اما وقتی به عملکرد این نیروها و توان عینی‌شان برای سازمان دهی مردم نگاه می‌کنیم، به این نکته می‌رسیم که نگاه سوم در حالی چشم به قدرت مردم دارد که در تصمیم گیری‌های آنها نقش پر رنگی ندارد.

نحوه حضور مردم در فراخوان‌هایی که به دعوت این گروه شکل گرفته است خود شاهد این ادعاست، برای اثبات این مدعی میتوان روزهایی که “میرحسین موسوی”، “مهدی کروبی” و “زهرا رهنورد” در حصر به سر می‌برند را شمرد و تک تک روزهای در حصر آنها را شاهدی برای عدم سازماندهی مناسب و تاثیر گذاری این گروه ها بر مردم دانست. حضورهای کم رمق و بی‌تاثیر و اعتراض‌هایی که عمدتاً در سطح جامعه حتی صدایش به طبقات مختلف نمی‌رسد از نگاه نگارنده نمی‌تواند ستونی قابل توجه برای برنامه ریزی این گروه‌ها باشد.

به نظر می‌رسد با توجه به نوع عملکرد سه گروه ذکر شده، گروه اول و دوم که عمل‌گرا تر در پی پیشبرد اهداف خود هستند در آینده نزدیک در معادلات ایران دست بالا را داشته باشند و در معادلات موجود تاثیر گذار باشند، اما گروه سوم به نظر نمی‌رسد در کوتاه مدت بتواند تاثیر بسزایی در معادلات ایران بگذارند. این گروه برای اینکه در آینده به صحنه تاثیر گذاری باز گردند باید به بسیاری از پرسش‌های نظری درون گروهی خود پاسخ دهند و بعد از آن برای سازمان دهی مردم برنامه ریزی دقیقی داشته باشند، تا دریچه ای برای تاثیرگذاری در آینده پیدا کنند.

در غیر این صورت به نظر می‌رسد آینده ایران به دست یکی از این دو گروه عمل گرا رقم خواهد خورد.