خانم آشتیانی، شرمنده که نامت به زبان همه خوش نشست اما آرامش به خانه ات ننشست.
زن بودن به خودی خود، آسان نبود در ایران، خاصه آنکه زنی سنتی در یک روستایی سنتی تر باشی که راه و رفتار و کردار ساده زنان روستا معمولا بیش از زنان طبقه شهری مورد قضاوت و پیش داوری قرار می گیرد
اما حکایتی به نام “زن” و “زنا” که بر زبان قاضیان شهر ثبت شد، چه حکایت عجیبی را برایت رقم زد.
این روزوها همه نام تو را با مشی و مرام خویش بر زبان می رانند، هر کسی از ظن خویش.
شاید وقتی هنوز زنی ساده در یک روستای دور افتاده بودی، حتی نام برخی از روسای جمهور کشورهای اروپایی را هم نمی دانستی اما علاوه بر روسای جمهور کشورهای مهم جهان و مقامات برجسته اتحادیه اروپا، رییس دولت خود ایران نیز پیش از آنکه از او سئوالی بشود، نام تو را از بر کرده و با لبخندی ممتد به خبرنگار مشهور آمریکایی می گوید من می دانم شما در لیست سئوال هایتان در مورد یک زن هم می خواهید از من سئوال کنید. گمان نکنی که آن زن شیوا نظر آهاری و یا سارا شرود کوهنورد آمریکایی بود. نه، آن زن تو بودی. چون پیش از تو شیوا و سارا را آزاد کردند و در سفر به سازمان ملل کسی سر راه شان سبز نشود و از آنان پرسشگری در مورد زنانی نکنند که مدرک معتبری علیه شان ندارند.
آزادی شیوا و سارا قیل و قال رسانه ها را خوابند و دیگر کسی سراغ آن همه روزهای حبسی که شیوا و سارا و حتی گذران روزهای انفرادی بدون برگزاری دادگاه را از آقای رییس نگرفت. این قاعده کار رسانه است و برای همین همه سئوال ها حول نامی چرخید که رییس دولت ایران خود را برای پاسخگویی پیرامون پرونده صاحب این نام آماده کرده بود؛ سکینه محمدی آشتیانی. حاکمانی که زندان برایشان ابزار مهم سیاست ورزی است، خوب بلد هستند که چگونه در بزنگاه های مهم بین المللی با زندانیان به مثابه مهره هایی برای تنظیم روابط خود در عرصه های جهانی استفاده کنند.
خانم آشتیانی،
می دانم حتی اگر آزاد هم شوی هرگز این همه بازتاب جهانی مسایل مربوط به زندگی خودت را نخواهی خواند اما جای تو کسانی هستند که بخوانند و باور کنند سیاست ایران آنقدر آلوده است که حس شخصی یک زن در یک لحظه و در یک منطقه ی دور افتاده از کشور می تواند سرنوشت سیاسی ایران را به مسیری دیگر سوق دهد.
حالا فرقی نمی کند که وقتی آزاد بودی آیا نامی از چارلی رز شنیده باشی یا نه. بعید می دانم، کریستین امانپور را بشناسی و فکر نمی کنم لری کینگ و خبرنگاران فاکس نیوز و گاردین و باقی رسانه های معتبر دنیا اساسا نقشی در زندگی ساده یک زن روستایی داشته باشند که بخواهد آنها را به نام بشناسد اما این روزها که تو در اوین نشسته ای همه این خبرنگارها و صاحبان رسانه های معتبر دنیا تو را به نام کوچک ات می شناسند و سیاست ایران را با نام «سکینه» به چالش می کشند. سیاستمردان ایران نیز از بازی عقب نمی مانند و خود را با دیپلماسی مبتنی بر مشی انکارِ اخبار و شیوه خبرسازی پرکار، از پیش مهیا کردند لذا نتیجه این شد که در سفر اخیر احمدی نژاد به مقر سازمان ملل در نیویورک او خودش را برای تنها پرسش جنجالیِ پیش رو آماده کرد و در برابرش آنقدر خبرسازی کرد که موضوع نقضِ حقوق بشر در ایران و آمار بلند زندانیان و کشته شدگان برای تثبیت جایگاه یک دولت غصبی به راحتی زیر سایه خبرسازی مربوط به یازده سپتامبر گم شد و حتی فراتر از این احمدی نژاد فتوا صادر کرد که مبادا در سال های آینده، یازده سپتامبر چنان مقدس شود که کسی حق پرسشگری در مورد آن را نداشته باشد. هیچ کسی هم نپرسید که دولت کودتای شما در ایران آنقدر مقدس شده است که تنها یک ماه بعد از شورای عالی امنیت ملی، دادستانی و وزارت ارشاد تحت نظر همین دولتی که رییس اش نگران عدم پرسشگری است، به دفتر تک تک روزنامه ها بخشنامه صادر کردند تا دیگر در مورد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران هیچ مطلبی در رسانه ها منتشر نشود و صفحه های یک روزنامه تنها چند ماه بعد به دلیل ممنوعیت نقد از این دولت مقدس شمرده شده، سفید چاپ می شد.
دغدغه دنیا نام تو بود سکینه و هیچ خبرنگاری از احمدی نژاد در مورد هیچ یک از آن زنانی که به جرم انتقاد از خود احمدی نژاد در زندان هستند سوالی نپرسید و این قاعده رسانه و سیاست است.
این روزها در همان زندان اوین و در چند قدمی خودت زنی دیگر به به نام بهاره هدایت در بند است که در برگه حکم صادر شده برای او و کیفرخواستی که علیه او صادر شده است، مصاحبه با رسانه های خارجی و انتقاد از رییس جمهور را به عنوان جرم از قلم نیانداخته اند. اگرچه بهاره تنها زن زندانی دربند نیست که انتقاد از احمدی نژاد در کیفر خواست او قید شده است و باقی دانشجویان ستاره دار و اعضای جنبش دانشجویی و برخی از رونامه نگاران نیز به هیمن جرم مشابه محکوم شده اند اما یک دهه حبس برای یک زنی که جز پرسشگری هیچ نکرده است، دوره اندکی نیست که ما و دنیا سرگرم تو و حکم سنگساری بودیم که حالا از اساس انکارش کردند. همان حکمی که تنها سه هفته پیش از سفر هیات دولت ایران به نیویورک، سخنگوی وزارت خارجه در جمع خبرنگاران در موردش چنین گفت: “محاکمه خانم آشتیانی به جرم زنا متوقف و پرونده مجددا تحت بررسی قرار گرفته است اما محاکمه وی به جرم قتل در حال اجراست.”
می بینی حتی نوجوانان هم در کتاب ها و رساله های دینی ظاهرا می خوانند و می دانند حکم زنا در اسلام چیست و اینکه سخنگو می گوید اجرای حکم زنا متوقف شده است هم معلوم است یعنی چه اما آنچه پیچیده است دیپلماسی آلوده به حیله ی سیاستمداران است که ناگهان یک نام را بزرگ می کنند و از پس آن نام هر کسی ماهی مقصود خود صید می کنند چه اهمیتی دارد رخت آبروی یک زن را در این میانه بردار کنند.