آتیلا پسیانی خیلی زودتر از آنکه تصور می شد دوباره به سمت تئاتر تجربی باز گشت. او هنگام اجرای نمایش پیشین خود در تالار مولوی گفت چندان تمایلی به اجرای نمایش های تجربی ندارد. اما این بی میلی دیری نپایید، چون متابولیک یکی از تجربی ترین نمایش های امروز است که به سختی می توان خلاصه داستانی از آن به دست داد…
متابولیک
کارگردان، نویسنده و طراح: آتیلا پسیانی. طراحی صوتی، نور و تکینکال: آنکیدو دارش، حامد صفایی و علی تبریزی. بازیگران: فاطمه نقوی، ستاره پسیانی، سحر دولتشاهی، ناز شادمان، الهام شکیب، خسرو پسیانی، مهدی صدر، حمید گرشاسبی و بابک حمیدیان درکنار فرهاد مهندسپور.
بیست قطعه نمایشی که با استفاده از موسیقی و هنرهای تجسمی شکل گرفته است.
مالیخولیای تالار چهار سو
آتیلا پسیانی در نمایش متابولیک سعی دارد تا به اجرای یک کار تلفیقی بپردازد. کاری که دوباره برای تماشاگرانش یاد آور فضایی تلخ است. فضایی که اگر بیننده وانمود کند آن را نفهمیده متهم به کم دانشی خواهد شد.
زمانی که سالوادور دالی و لوئیس بونوئل فیلم کوتاه سگ آندلسی را در قالب یک اثر سوررئال جلوی دوربین بردند از همان ابتدا می دانستند که تماشاگر جز قوانین هنر سوررئال نخواهد توانست چیزی از آن را درک کند. این نفهمیدن بعد ها بنیان یک جنبش هنری را بنا نهاد که بزرگانی چون بونوئل و دالی پرچم دارانش شدند. این هنر منشا خود را از ترس های انسانی می گرفت.
اما در کارهای پسیانی این اتفاق نمی افتد. این فهمیده نشدن، هنری نیست بلکه کاری عامدانه به شمار می آید. حربه ای است برای فرار از تئاتر های رایج و با شعار اینکه ما توانسته ایم تمامی هنر های هفت گانه را در تئاتر به کار بگیریم. کاری که فخر فروشی بسیار با آن همراه است و همین سبب می شود تماشاگر در اواسط طرح این مسئله مرعوب شده و ارتباطش با اثر گسسته گردد.
پسیانی در این نمایش نیز علاوه بر خانواده اش از افراد دیگر گروه تئاتر بازی نیز کمک گرفته است. بسیاری از آنها که قصد توجیه کارهای پسیانی را دارند بر این باور هستند که کارهای این کارگردان نشانه پرداز و رمز گزار هستند و تماشاگری خواهد توانست از این کارها به لذت برسد که قدرت تفسیر این رمزگان را داشته باشد. اما جالب اینکه این رمزگان-اگر باشند- هیچ نشانه ای را برای حل معما به تماشاگر ارائه نمی دهند و کارها در سطحی گنگ باقی می ماند. نشانه ها و رمز هایی که تنها مطرح می شوند و در فضای نمایش همچون حبابی رها می شوند.
پسیانی در نمایش متابولیک به تعبیر و بیان واژه هایی می پردازد که بیشتر در حوزه سوبژکتیو و معنا جای دارند. معناهایی که برای برخی از آنها قرار دادهایی عینی وجود دارد و برای بعضی دیگر نه.
کارگردان نمایش متابولیک برای ترجمه این معنا ها به فرهنگ سخن عمومی توسل نمی جوید و سعی می کند با دستور زبان شخصی خود به حل آنها بپردازد. زبانی که برای تماشاگر تعریف نشده و این شاهدی است برای بحث بالا که کارگردان در اواسط نمایش تماشاگر خود را رها می کند.
البته در کنار این نارسایی هایی که به شدت تماشاگر را دچار آزار می کند برخی تصاویر زیبا خلق می شوند که این تصاویر به نوبه خود دیدنی و قابل تامل هستند. این نکته تنها مسئله ای است که پسیانی در این سال ها با خود به صحنه نمایش اش می آورد و این حق را برای مخاطب قائل می شود که با حداقل ها سالن را ترک کند. جالب اینجاست که مخاطبان چنین نمایش هایی در ایران دائم در حال کاهش هستند. آنان هم که می آیند از سر کنجکاوی و سرک کشیدن به حوزه تئاتر است که میهمان سالن پسیانی می شوند. از دیگر سو اجرای چنین کارهایی نشان می دهد که کارگردان ها و مخاطبین امروزی تا چه اندازه نیازبه داستان دارند و تا چه اندازه از مواجهه با آن لذت می برند.
بازیگران هم در ایجاد این فضای مالیخولیایی به کارگردان کمک می کنند. بازی ها همه در هاله ای از چهره متعجب بازیگران فرو رفته است. بازیگرانی که خود علت اصلی صحنه نیستند و بیشتر به عنوان بخشی از سایر هنر ها به کار گرفته می شوند.
به طور مثال در حالی که تمام ابزار صحنه سرد هستند بازیگر هم باید چهره ای سنگی داشته باشد. در بازی ها نوعی خون مردگی به چشم می آید که چندان دوست داشتنی نیست.
پسیانی در نمایش پیشین خود همه آنهایی را که می گویند کارهای او را نمی فهمند به سخره گرفت و نشان داد که تا چه اندازه حاضر به سازشکاری با مدیران دولتی این تئاتر بیمار است. پس نمی توانیم بگوییم که تئاتر او نشان از نوعی سردی و رخوت فضای تئاتری را دارد.
پسیانی خود در سینما بازیگر خوبی است و حتی در ایفای نقش هایی همانند میشل گنج بخش در فیلم روز شیطان به نوعی تالیف در بازیگری نیز رسیده است. پس چرا در تئاتر به اجرای چنین نمایش هایی تاکید دارد جای بسی سئوال است.