تبسم زکریا و کارن بوهان
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا با یک شاخه زیتون وارد کاخ سفید شد تا به جهانیان نشان دهد که با رژیمی که سه دهه با آن روابط تلخ و خونین داشته است، می توان از در صلح درآمد. اما او اینک با دقت فراوان در پیام های علنی و محرمانه خود به رهبران ایران از «شروعی جدید» در روابط میان ایران و آمریکا سخن می گوید.
اوباما تصمیم داشت تمام تلاش خود را برای گشودن باب مذاکره با ایران انجام دهد، تا در صورت عدم موفقیت متحدان این کشور، از او به عنوان جنگ طلب یاد نکنند.
سه سال از آن زمان می گذرد و تنش ها بر سر برنامه هسته ای تشدید شده است و تهران به بستن تنگه هرمز تهدید کرده است؛ سوء محاسبه ای که ممکن است آتش جنگ را شعله ور سازد.
دیپلماسی جای خود را به تاکتیک های خشن تری داده است و اوباما و متحدان اروپایی آمریکایی او را وا داشته است تا به انزوای بیشتر جمهوری اسلامی روی آورند.
مقامات آمریکایی در مصاحبه های مختلف اعتقاد خود را به اینکه تحریم ها در حال تاثیر گذاری بر تهران است بیان می کنند.
یکی از مقامات، از احتمال سقوط بشار اسد در سوریه، که متحد اصلی ایران در خاورمیانه به شمار می آید، سخن گفته است؛ چیزی که نگرانی مفامات ایرانی را بیشتر می کند.
دو عامل تحریم ها با خطر سقوط اسد، دولت ایران را با فشار کم سابقه ای در طول سالیان گذشته روبرو کرده است.
کاخ سفیر گفته است که سیاست تغییر رژیم را در ایران دنبال نمی کند.
سخنگوی کاخ سفیر گفته است که “هدف آمریکا تغییر رفتار ایران در مساله برنامه هسته ای این کشور از طریق اعمال فشار با تحریم ها و منزوی کردن ایران است، نه از طریق تغییر رژیم این کشور.”
مشاوران اوباما می گویند او همچنان برای مذاکره آمادگی دارد. لیکن با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و فشار لابی های اسرائیل برای مقاومت واشنگتن در برابر ایران، قدم بعدی بستگی به اقدام تهران دارد.
آنچه اوباما را به این نقطه رساند عبارت بود از مجموعه ای از پیشنهادات صلح آمیز و امتیازات اقتصادی، که ایران همه را رد کرد، و انقلاب سرکوب شده ایران پس از انتخابات سال 2009 و شکست مذاکرات هسته ای.
در آغاز سال 2012، سال انتخابات آمریکا، مساله اصلی، بمب هسته ای ایران است که در صدر سیاست خارجی اوباما قرار گرفته است.
سیاست اوباما با روشی مستقیم شروع شد. در اوائل دوران ریاست جمهوری خود، نامه ای به آیت الله خامنه نوشت تا جدی بودن نیت خود را به گوش رهبران ایران برساند. لازم به ذکر است که ایران و آمریکا روابط دیپلماتیک ندارند.
در این نامه، اوباما موارد اختلاف میان دو کشور، از جمله مساله برنامه هسته ای ایران، را مشخص کرد و از دو راه در برابر این اختلافات سخن گفت. این آزمونی که شروع مذاکرات را نشان می داد.
در مارس 2009 در پیام نوروزی غیر مترقبانه ای، اوباما رژیم ایران را “جمهوری اسلامی ایران” خطاب کرد. این به معنی به رسمیت شناختن رژیم ایران بود و اینکه آمریکا در پی تغییر رژیم در ایران نیست.
هدف نشان دادن صداقت دولت آمریکا بود.
با این وجود پاسخ خامنه ای به نامه 2009 اوباما چندان دلگرم کننده نبود. نامه دومی هم در پاسخ آن به خامنه ای نوشته شد.
در اواخر سال 2009 سیاست اوباما تغییر کرد.
در ماه سپتامبر، در نشست گروه 20 ، متشکل از کشورهای صنعتی جهان، با حضور بریتانیا و فرانسه، اوباما فاش کرد که ایران درحال ساخت تاسیسات زیرزمینی هسته ای در نزدیکی شهر قم است. وی قبلا روسیه و چین را از وجود این تاسیسات مطلع ساخته بود.
اوباما در ماه اکتب، در نشستی در ژنو پیشنهاد تحویل سوخت برای راکتور هسته ای ایران را به تهران ارائه داد. در عوض ایران متعهد می شد اورانیوم غنی شده خود را به خارج از کشور انتقال دهد.
ایران این پیشنهاد را هرگز نپذیرفت.
در آخر سال 2009 دیگر مسجل بود که آمریکا به دنبال تصویب تحریم های بیشتر توسط شورای امنیت سازمان ملل است.
منتقدین اوباما معتقدند روش دوستانه او در برابر ایران خطرناک و ساده لوحانه بوده است. مشاوران اوباما با این نظر به شدت مخالف هستند.
تنش در روابط ایران و آمریکا همچنان ادامه یافت و شامل مجموعه ای از اقداماتی شد که به “جنگ نرم” معروف شده است.
آمریکا، نیروی قدس وابسته به سپاه پاسداران ایران را به توطئه برای قتل سفیر عربستان سعودی درواشگتن متهم کرد.
اوباما همچنان به مذاکرات با ایران درمورد برنامه هسته ای علاقه مند است. این در واقع هدف نهایی اسراتژای فشار است.
منبع: کریستین ساینس مانیتور – 13 ژانویه 2012