جامعه ایران در انتخابات پیامی داد که روشن بود. نه به جنگ، نه به تحریم. به عبارتی دیگرگفت می خواهد، زندگی کند، اما انسانی و سر بلند در تعامل با جهان. این پیام را مرکز سخت افزاری قدرت در ایران گرفته است. اما اگر چه در ظاهر با آن مخالف نیست ولی معتقد است غرب را سر سازش با ایران نیست با این حال از گفتگو استقبال می کند.
این تمایل حکومت به مذاکره، هم-به دلیل رای مردم به آقای روحانی، یعنی تلاش برای زندگی کردن بود و حق حیات داشتن، هم نتیجه مقاومت و تلاش جنبش سبز که افتان و خیزان پیام خود را به حکومت رساند که رای مردم را لااقل راباید خواند.
اینک به نظر می رسد در ساخت قدرت ایران، جریان راست افراطی را تمایل بر این است که به کوچکترین بهانه، با اعلام شکست گفتگو ها با غرب، داستان را تمام شده بداند و به اقتصاد مقاومتی روی آورد و بعد هم چون هر گونه آزادی به سود دشمنان است پس بساط فضای باز را بر چیند؛به عبارتی باز بحران را ادامه دهد.
در این سوی جهان هم نخست وزیر اسرائیل به عنوان نماینده نیروهای تنش زا بر علیه جمهوری اسلامی دست به کار شد و تحول انتخاباتی در ایران را نادیده گرفته و بر طبل تحریم و جنگ می کوبد.
اما چاره چیست؟
راه اندازی جنبش مدنی ضد تحریم ایده بسیار مناسبی است که نشان می دهد مردم ایران چه می خواهند، قصد دارند در این مسیر قدم های جدی بردارند و کار خود را شفاف تر کنند. چرا که مخالفت با جنگ و تحریم، خواسته برحقی است که بعد از تجربه افغانستان و عراق و سوریه و لیبی، حاضر نیستند در مخمصه منافع کسانی غرق شوند که به فردای بهتر برای ایران نمی اندیشند؛کسانی که راه درست برای جامعه را تدبیر نمی کنند. در جهان هم به کسانی که به خاطر منافع خود بر تحمیل بحران مدام برایران می کوشند، معترض هستند. در این مورد مثالی تاریخی قابل تامل است، چرا که زخم زدن را زخمی دیگر به تلافی طلب می کند. کودتای 28 مرداد بر زخمی نمک پاشید که در سال ۱۳۵۸ گروگان گیری را سبب شد. جدا از درستی و نا درستی این کار، این عمل توجیه رفتاردولت امریکا در ۲۸ مرداد بود که به دولت ملی دکتر مصدق، نه گفت. بی گمان برای هر دو ملت ایران و امریکا این وقایع تلخ است، اما باید توجه داشت که می توان مواقعی را که امکان تفاهم وجود دارد و این تفاهم به نفع طرفین است، شروع جدیدی تلقی کرد.
چاره آن است که:
۱- در جامعه ایران موج ضد تحریم به راه افتاد و این صدا بلندتر شود؛ از طریق امضای طومار تا برپایی سخنرانیهای عمومی و اعلام نظر در رسانه ها، از طریق مقالات و جلسات گوناگون تا دیدار با نمایندگان قوه سه گانه کشور. این خواست می تواند تبدیل به خواست ملی شود. دانشگاه و نهاد های مدنی می توانند این صدا را بلندتر گردانند. این حرکت باید از داخل آغاز گردد، بعد ابعاد بین المللی بگیرد. بانیان این جنبش می توانند نهاد های مدنی هنرمندان، معلمان، زنان و….. باشند. در این مسیر آقای عارف و خاتمی هم می توانند نقش بازی کنند. چرا که تحریم ها مردم ایران را در شرایط سخت قرار داده و می دهد.
۲- دولت روحانی که با وعده تعامل با جهان بر سر کار آمده، اگر با خواست مردم مواجه شود هم در گفتگو با جناح افراطی حکومت تواناتر است و هم در مذاکره با غرب با دست پر وارد می شود چون حمایت مردم را دارد.
۳- در صورت راه افتادن جنبش ضد تحریم، ایرانیان خارج از کشور با انعکاس این خواسته مردم ایران می توانند به افکار عمومی غرب و دولتها و سازمان های مدنی بگویند که مردم ایران صلح با جهان را می خواهند، پس دست دولت روحانی را که با شعار مصالحه برنامه هسته ای و تنش زدایی با جهان برسر کار آمده است برای گفتگو و تفاهم پس نزنند. در عین حال برای افکار عمومی غرب توضیح دهند که امنیت غرب با دموکراسی در ایران به شکل پایداری حفظ خواهد شد.
این اقدام ایرانیان خارج از کشور در جهت پیوند اصولی داخل و خارج خواهد بودو اقدامی وحدت بخش است. در عین حال این اقدام مورد توجه مردم ایران هم قرار خواهد گرفت و به سمت دهی داخل و خارج برای رسیدن به دموکراسی یاری می رساند.
۴- جنبش ضد تحریم می تواند بر قدرت جامعه مدنی ایران بیفزاید و آن را تبدیل به نهاد کند؛نهادی که توانسته به شکل مدنی، نه فقط جنبشی، قدرت خود را به دولت ها و جهان نشان دهد. چرا که جامعه ایرانی خصلت جنبشی دارد و مدتی است که جامعه مدنی ایران توانسته خود را ممتد و مستمر، حتی بدون نهاد های مدنی، نشان دهد، اما شدت سرکوب و قدرت دولت نفتی که نان می دهد اما شخصیت نمی دهد باعث شده جامعه مدنی ایران تحت فشار سخت باشد. استمرار فعالیت مدنی در قالب خواسته های گوناگون می تواند کمک کند که جامعه مدنی ایران از شکل جنبشی به شکل مدنی مستمردر آید. جنبش ضد تحریم می تواند در این راستا موثر باشد. پس این جنبش را شروع کنیم و یاری دهیم.